تأملی بر کاربرد دوسویه عنصر «خیابان» در سیاست ایران
به گزارش مشرق، کانال اندیشکده نما در شبکه اجتماعی بله، درباره هواداریِ فوتبال و اعتراضات نوشت:
حضور بازیکنان تیم النصر عربستان خصوصاً ستاره پرتغالیِ این تیم در واپسین روزهای شهریور سال جاری در تهران، ابعادی فراتر از ابعادِ صرفاً ورزشی یا حتی رسانهای داشت؛ به نحوی که برخی اندیشکدههای برونمرزی را بر آن داشت تا ابعاد فراورزشیِ این رویداد را مرور کرده، تحلیلهای خود را بر آن بار کنند. آنچه در پی آمده، یکی از تحلیلهای جالبتوجه در این خصوص است که از سوی اندیشکده «الأهرام» مصر و به قلم «محمد عباس ناجی»، رئیس تحریریه وبسایت این اندیشکده، به رشته تحریر درآمده است.
حضور تیم النصر عربستان در بازی فوتبال با تیم پرسپولیس ایران در تهران، نه تنها از سوی مردم ایران، بلکه از سوی حکومت ایران نیز مورد توجه ویژه قرار گرفت. اگرچه رویداد مذکور صرفاً یک مسابقه فوتبال بود، اما نوعی رنگوبوی سیاسی نیز به خود گرفت. در شرایط فعلی، ایران در درجه اول تلاش میکند بهبود روابط با عربستان را در اولویت بالایی نشان دهد. در واقع میخواهد بگوید که این روابط، پس از بازگشایی سفارتخانههای طرفین و تبادل سُفرا، تنها به بُعد سیاسی ختم نخواهد شد، بلکه در سایر حوزهها نیز گسترش خواهد یافت؛ از جمله در حوزه اقتصاد و ورزش.
اما باید دانست توجه ویژه ایرانیان و نیز مقامات رسمی این کشور به بازی النصر و پرسپولیس، بار دیگر توجهات را به سمت بحران جاری میان نظام حاکم و کف خیابان در ایران سوق داد؛ چرا که این مسابقه تنها چهار روز پس از نخستین سالگرد درگذشت مهسا امینی برگزار شد.
در مقطع سالگرد، رژیم ایران توانست بر آزمونی غلبه کند که بسیاری از کشورهای غربی مانند ایالات متحده، روی آن حساب باز کرده بودند؛ اما خوب است بدانیم که موضوع اصلی، وجود محرکهاییست که ممکن است در مراحل پیشِ رو، تکرار شده یا حتی تقویت شوند؛ آن هم با وجود تمام محدودیتهایی که رژیم اعمال میکند؛ مثل تناقضی که در مسئله مجوزدهی به اعضای تیم عربستانی برای استفاده از سیمکارتهای بدون فیلترِ شرکت «ایرانسل» به وجود آمد و بحثوجدلهایی را موجب شد.
این بحثوجدلها به نوبه خود متضمن معنای مهمی بود؛ اینکه حضور رونالدو در تهران، در آنِ واحد فرصتی هم برای «رژیم» و هم برای «خیابان» بوده است. فرصتی برای رژیم بوده است تا این پیام را به جهان مخابره کند که «در ایران بحران واقعی وجود ندارد و شاهدمثال آن، استقبال گرم از تیم عربستانی و اجازه دادن به هواداران برای انجام این استقبال است».
از سوی دیگر، فرصتی برای خیابان است برای تحقق دو هدف: نخست، «اثبات قدرت خیابان برای بسیجکنندگیِ دوباره جمعیت»؛ بدین معنا که اگر رژیم با مکانیسمهای مختلف توانست بر بحران مهسا امینی غلبه کند، اما این پایان ماجرا نیست؛ زیرا که در صورت بروز شرایطی مشابه 15 سپتامبر 2022 (تاریخ فوت مهسا امینی) ممکن است اعتراضات بار دیگر اِحیا شود.
و دوم، ارسال پیام ضمنی به رهبر ایران مبنی بر اینکه «نمادهای دیگری غیر از نمادهای رژیم هم وجود دارد که توانایی بسیج جمعیت به دور خود را داراست». به عبارت دیگر، بخشی از «خیابان» در ایران به این باور رسیده است که رژیم ایران در طول چهار دهه گذشته، عرصه را از هرگونه نمادی پاک کرده است که از دید او (رژیم)، نوعی دشمنیِ مدنی با رهبران روحانیِ ج. ا. ا. محسوب میشود؛ در واقع مقامات ایران عمداً اجازه برگزاری جشنهای [مرتبط با فرهنگ] غربی و حتی برخی جشنهای مرتبط با مناسبتهای تاریخ ایران را نمیدهند.
در مقام جمعبندی، نویسنده بر این نکته اشاره دارد که سفر رونالدو به تهران و تجمعاتی که در این خصوص برگزار شد، نشانگر آن است که «سیاسی کردن» مسائل، امروز به یکی از شاخصههای اصلیِ حکمرانی در ایران تبدیل شده است؛ حتی اگر این مسئله، یک مسابقه فوتبال باشد! اما گذشته از این جمعبندی، نکته جالبتوجه دیگر در متن بالا، تحلیل نویسنده از عنصر «خیابان» بهمثابه یک مؤلفه قدرت و کارکرد دوسویه آن در صحنه سیاستورزی ایران است؛ بدین معنا که از یک سو، حاکمیت، عرصه خیابان را برای استقبال از ستارگان النصر امن جلوه داد تا به زعم نویسنده به جهانیان نشان دهد که «خیابان، امن است و از این حیث، بحرانی متوجه ایران نیست». از سوی دیگر، عنصر خیابان، کماکان قدرت بسیجکنندگیِ جمعیت را برای کلید زدن اعتراضات داراست تا بار دیگر به صحنه قدرتنماییِ اعتراضی علیه حاکمیت تبدیل شود.
این تحلیل، بار دیگر ما را به یاد آن تحلیلهایی میاندازد که قصد دارند کارکرد دوسویه خیابان را برای حامیان حکومت از یک سو و منتقدین حکومت از سوی دیگر، با هم مقایسه کنند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.