تخریب تعامل با شرق برای احیای ارتباط با غرب

ظریف هرچند مسئولیتی در جمهوری اسلامی ندارد ولی از جایگاه خود نزد افکار عمومی استفاده میکند تا در روزهای خزان رابطه با غرب، رابطه با شرق را تحتالشعاع قرار دهد.
ظریف هرچند مسئولیتی در جمهوری اسلامی ندارد ولی از جایگاه خود نزد افکار عمومی استفاده میکند تا در روزهای خزان رابطه با غرب، رابطه به شرق را تحت الشعاع قرار دهد.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری مهر، دهه نود، بهار تفکری بود که معتقد است همه مشکلات یک معجون التیام بخش دارد و آن مذاکره با غرب و بالاخص آمریکا است.
کار در سالهای ابتدایی دولت یازدهم هم خوب پیش رفت و تقریباً اکثر جامعه داشت نسبت به آیندهای بهتر که بدون تحریم و فشار غربیها باشد، تجارت رونق بگیرد و صادرات و واردات و تبادل پول بی درد سر انجام شود، امیدوار بودند و به قول معروف چرخ اقتصاد مردم به سمت چرخیدن میرفت.
این مسیر مخصوصاً با توافق برجام قویتر شد. قراردادی بین ایران و 5+1 که در کنار تعهدات جدی ایران به کاهش ظرفیتهای غنی سازی، طبق گفته رئیس جمهور وقت قرار بود تحریمها را بالمره و یکجا لغو کند.
اولین ضربه به غرب گرایی؛ برجام پاره شد
این خوشحالیها تا سال 2017 که رئیس جمهور دمکراتها یعنی اوباما روی کار بود ادامه داشت تا اینکه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد. ترامپ به هوادارانش قول داده بود که برجام را پاره خواهد کرد و تنها چند ماه از حضورش در کاخ سفید به وعده اش عمل کرد. این اولین ضربه به پیکره حامیان مذاکره و توافق بود. ابتدا تلاش کردند همه چیز را گردن ترامپ بیاندازند ولی افکار عمومی از آنها این سوال را پرسید که چرا زیر توافقی را امضا کرده اید که ممکن است رئیس جمهور بعدی آن را پاره کند؟ و چرا بدون انجام تعهدات توسط طرف مقابل، همه تعهدات خود را انجام داده اید؟
دولت عوض شد و دولت جدید وارث این بی تدبیری بود. نه مبادله مالی رفع تحریم شده بود و نه بندی از پای صادرات و واردت کشور باز شده بود. با این حال دولت سیزدهم تمام تلاش خود را کرد که با همین شرایط و بدون اتکا به مذاکره صرف، کشور را به سمت درستی هدایت کند.
دومین ضربه؛ شکست تحریم؛ نمایش کارآمدی
همان ابتدای دولت سیزدهم که کشور درگیر کرونا بود و روزی 700 کشته روانه سردخانهها میشد، کارگزاران دولت دوازدهم در اولین جلساتی که با رئیس جمهور جدید یعنی شهید رئیسی داشتند، تاکید میکردند که «چون تحریم هستیم و به تعهدات ذیل FATFنپیوسته ایم، پس لاجرم نمیتوانیم واکسن وارد کنیم». پیشتر هم علی ربیعی سخنگوی وقت دولت اعلام کرده بود که «به دلیل اینکه استانداردهای FATF را رعایت نمیکنیم نمیتوانیم از سهمیه خود در سازمان بهداشت جهانی برای واردات واکسن استفاده کنیم».
اما تنها یک ماه پس از استقرار دولت سیزدهم، با پیگیریهای شخص رئیس جمهور، اولین محمولههای واکسن از چین وارد شد و بلافاصله کشورهای اروپایی نیز با مشاهده شکست پروژه تحریم واکسن، حاضر به ارسال واکسن به کشور شدند و حاصل آن ریشه کن شدن ویروس کرونا در عرض چند ماه در کشور بود. این را شاید دومین ضربه کاری به دستگاه تبلیغاتی مذاکره محور قلمداد کرد که به چشم همه دیدند که تحریم هیچ ربطی به واکسن ندارد و نباید برای رسیدن به اهداف سیاسی، جان مردم را گروگان گرفت.
30 اردیبهشت 1403 یکی از نقاط عطف تاریخ دهههای اخیر است آنجا که جامعه با سقوط هلی کوپتر رئیس جمهور به بهت فرورفت. به باور بسیاری از صاحبنظران دولت شهید رئیسی نساب جدیدی از خدمت رسانی را به نمایش گذاشت و علی رغم اینکه فقط سه سال مستقر بود، شاخصهای خدمت رسانی را که این مقال جای ذکر آن نیست بسیار بالا برد؛ یکی از آنها همان ریشه کن کردن کرونا بود و دیگرتر احیای واحدهای تعطیل شده و نیمه تمام عمرانی و صنعتی بود.
سومین ضربه؛ جنگ 12 روزه اسرائیل وسط مذاکرات
نیمه شب 23 خردادماه 1404 بود که ایران با یک شوک از خواب بیدار شد: «اسرائیل به ایران حمله کرده است». همه عقلای سیاسی همان لحظه اینگونه تحلیل کردند که این حمله بی شک با چراغ سبز و حتی همکاری و هدایتی اطلاعاتی و نظامی آمریکا صورت گرفته و اسرائیل به تنهایی قادر به اتخاذ چنین تصمیم سختی نیست.
تراژدی ماجرا اینجاست که قرار بود 2 روز بعد از این حمله ویتکاف نمیاینده ترامپ و عراقچی وزیر خارجه ایران با هم گفتگو کنند. به وضوح آمریکا میز مذاکرهای را بمباران کرده بود که به گزارش ناظران، بسیار به انعقاد یک توافق احتمالی نزدیک شده بود و این مذاکرات در آستانه یک «دوراهی تاریخی» قرار داشت.
بلافاصله واژه جدیدی وارد ادبیات سیاسی کشور شد: «تله مذاکرات». آمریکاییها چند ماه بود که در پوشش مذاکره سعی میکردند احتمال حمله نظامی را در محاسبات جمهوری اسلامی ایران کمرنگ کنند تا بتوانند در ساعت صفر حمله، یک غافلگیری راهبردی را به مردم ایران تحمیل کنند.
بمباران تأسیسات هسته ایران توسط خود آمریکا و صد البته پاسخ ایران در حمله موشکی به پایگاه العدید نیز ضریب این فضای ضدآمریکایی را بالابرد.
آنچه این متن بدنبال آن است یک ترک دیگر در باور مردم نسبت به مذاکره با غرب بود؛ و بی اعتمادی به آمریکا در بالاترین سطح خود از ابتدای دهه نود تاکنون.
چهارمین ضربه؛ فعال شدن اسنپ بک
فعالسازی مکانیسم ماشه یا اسنپ بک، به عنوان آخرین حلقه از این زنجیره، نقش نمادین بسیار قدرتمندی در تکمیل و تشدید احساس ناامیدی جامعه ایران به غرب داشت.
از دید بسیاری، فعالسازی ماشه به معنای «مرگ برجام» و «تیر خلاص» به این سند دیپلماتیک بین ایران و غرب بود. این اقدام، عملاً نشان داد که دیپلماسی مبتنی بر اعتماد، حتی در چارچوب یک توافق مصوب شورای امنیت، از سوی غرب قابل احترام نیست.
به باور برخی تحلیلگران و مقامات، هدف نهایی غرب از این اقدام، نه صلح، بلکه «تسلیم ایران» و تغییر ژئوپلیتیک منطقه از طریق تضعیف کامل کشور بود. فعالسازی ماشه پس از حملات نظامی به تأسیسات هستهای ایران، این برداشت را تقویت کرد که غرب به دنبال مذاکره عادلانه نیست، بلکه قصد دارد ایران را در موضع ضعف وادار به پذیرش خواستههای خود کند.
این اقدام، به طور عینی بی اعتمادی تاریخی ایران به وعدههای غرب را تأیید کرد. فعالسازی ماشه نشان داد که غرب «قادر به انحصار کامل تصمیمگیری در شورای امنیت نخواهد بود» و این نهاد نیز ابزاری در دست قدرتهای بزرگ است.
تنفس مصنوعی به پارادایمی شکست خورده
حالا میتوان کنشهای اخیر ظریف و روحانی را تحلیل کرد. محمدجواد ظریف به عنوان شخصی که نزد افکار عمومی بیشترین مسئولیت را نسبت به برجام دارد، این روزها دست به کار شده و برای احیای این پارادایم تلاش میکند. او در یکی از اظهارات خود گفته: «مذاکره واقعی یعنی از زندان گذشته بیرون آمدن و از همه امکانها و ظرفیتهای قدرت ملی استفاده کردن، مذاکرات مستقیم و چندوجهی درباره مسائل مورد اختلاف ایران و آمریکا چاره کار است، آنهایی که در ایران یا آمریکا میخواهند در مذاکره فقط امتیاز بگیرند و امتیاز ندهند الفبای مذاکره را نمیدانند».
ماجرا به دفاع از مشی شکست خورده مذاکره با آمریکا ختم نمیشود و در حالی که عملاً جامعه ایران از غرب ناامید است، تلاش ظریف برای تخریب رابطه ایران با شرق نیز جالب توجه است.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه اخیراً در اظهاراتی گفته است که مکانیزم (برنامه جامع اقدام مشترک JCPOA) با مکانیزم «اسنپبَک» عمدتاً به پیشنهاد و ابتکار محمدجواد ظریف وزیر خارجه اسبق ایران بود و روسیه در آن نقش چندانی نداشت و از آن «شگفتزده» شده بوده است.
ظریف هم در واکنش گفته که این ادعاها نادرست است، و روسیه در آن مذاکره نقش داشت و در واقع تلاش میکرد مسیر را به نفع خودش تنظیم کند. ورای اینکه چرا ظریف حاضر نیست بخشی از برجامی را که چندین سال از آن دفاع میکرد را گردن بگیرد، علی اکبر صالحی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی در اظهاراتی ادعای ظریف را نقض کرده و میگوید: «روسیه همان زمان که مکانیسم ماشه در برجام طراحی شد، اعتراض کرد که این بند بهطور زیرکانهای حق وتوی اعضای دائم شورای امنیت را دور میزند و هیچ کشوری، حتی مسکو و پکن، توان متوقفکردن آن را ندارد.»
ظریف هرچند هیچ مسئولیتی در جمهوری اسلامی ندارد ولی از جایگاه خود نزد افکار عمومی استفاده میکند تا در روزهایی که همکاریهای راهبردی ایران و روسیه در زمینههای مختلف در حال به ثمر نشستن است، در روزهای خزان رابطه با غرب، رابطه به شرق را تحت الشعاع قرار دهد.




