جمعه 9 آذر 1403

(تصاویر) کوتاه قامتان ایرانی بهترین تعمیرکاران هواپیما

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
(تصاویر) کوتاه قامتان ایرانی بهترین تعمیرکاران هواپیما

چند روزی از استخدام نصیری در نیروی هوایی ارتش نگذشته بود که دوستش محمد باقر در 61 سالگی بازنشسته شد و او وظایفش را به عهده گرفت. نصیری که در ارتش رتبه اداری‌اش ستوان یکم است، متاهل است و یک دختر 8ساله دارد؛ «دخترم هروقت هواپیمایی را در آسمان می‌بیند می‌گوید هواپیمای بابا آمد».

باورش مشکل بود اما وقتی سرنخ را گرفتیم، سر از منطقه هوایی مهرآباد درآوردیم و دیدیم این کوچولوهای زبر و زرنگ، کمک متخصص‌هایی هستند که به راحتی به هرقسمتی از هواپیما که دست دیگران به آنجا نمی‌رسد، وارد می‌شوند و خرابی هواپیما را تعمیر می‌کنند. این گزارش سال 1388 در هفته نامه همشهری سرنخ منتشر شده است.

به گزارش همشهری آنلاین، بیشتر آنها خیلی اتفاقی وارد این کار شده‌اند. برای اینکه از راز و رمز کارشان با خبر شویم به محل کار آنها رفتیم و از کارشان پرسیدیم. آدم کوچولوها در مهرآباد 3 نفرند. نصیری 36 ساله با 130 سانتی‌متر قد، قدیمی‌ترین کمک متخصص منطقه هوایی مهرآباد است.

او قبل از اینکه وارد این حرفه شود، در یکی از شهرستان‌های شمالی کشور تعمیرکار موتورسیکلت بوده؛ «چند سال قبل یکی از دوستانم به اسم محمدباقر قربانی که مدت‌ها بود در قسمت تعمیرات هواپیما کار می‌کرد، به سراغم آمد و پیشنهاد کرد در نیروی هوایی ارتش استخدام شوم. من هم که دنبال یک کار ثابت می‌گشتم قبول کردم وبعد از گذراندن امتحان وتست ورزش استخدام شدم. اما این آخرکار نبود چرا که برنامه 2ساله آموزش‌هایم تازه از آن موقع شروع شد. خلاصه، دوران آموزشی هم تمام شد و من یک کمک متخصص شدم». چند روزی از استخدام نصیری در نیروی هوایی ارتش نگذشته بود که دوستش محمد باقر در 61 سالگی بازنشسته شد و او وظایفش را به عهده گرفت. نصیری که در ارتش رتبه اداری‌اش ستوان یکم است، متاهل است و یک دختر 8ساله دارد؛ «دخترم هروقت هواپیمایی را در آسمان می‌بیند می‌گوید هواپیمای بابا آمد».

در شرایطی که کشورمان به دلیل تحریم‌های اقتصادی نمی‌تواند قطعات هواپیما را وارد کند، کار نصیری و دوستانش بیشتر شده. چرا که در ایران متخصصان سعی می‌کنند هر قسمتی از هواپیما را که خراب شد به خوبی تعمیر کنند. نصیری و دوستانش این کار را از افرادی که جثه بزرگ‌تری دارند خیلی زودتر انجام می‌دهند؛ به این دلیل که آنها خیلی راحت وارد فضای تنگ باک هواپیما می‌شوند و تعمیرات را ساده‌تر و سریع‌تر انجام می‌دهند اما تکنسین‌هایی که قد معمولی دارند نمی‌توانند به این قسمت‌ها وارد شوند و ناچارند قسمت‌هایی را که نشتی دارند از هواپیما جدا کنند و بعد به تعمیر آن بپردازند.

من بچه نیستم!

«مدت زیادی از استخدام من در نیروی هوایی ارتش نگذشته بود که به همراه یکی از دوستانم که افسر مافوقم بود، ماموریت پیدا کردیم به فرودگاه مشهد برویم و هواپیمایی را که به تازگی تعمیر شده بود بررسی کنیم. وقتی که وارد فرودگاه شدیم، یکی از مسؤولان فرودگاه مشهد که از قبل افسر همراه مرا می‌شناخت به استقبال ما آمد و با دیدن من دستی به سروصورتم کشید و گفت عموجان چطوری؟ با بابا آمده‌ای ماموریت!؟».

آنجا بود که دوستم زد زیر خنده و مرا به عنوان تکنسین هواپیما معرفی کرد. از اینکه من را با یک کودک خردسال اشتباه گرفته بودند کمی ناراحت شدم اما بعد از چند ساعت، همه چیز را فراموش کردم.»

اسماعیل آتش پنجه با 126 سانتی‌متر قد، یکی دیگر از کوچولوهای مهرآباد است. او که قبل از آشنا شدن با این حرفه، آکروبات باز و هنرمند بود، هیچ وقت نمی‌توانست فکرش را بکند که وقتی در یک مجلس مشغول اجرای نمایش آکروبات است، یکی از مسؤولان ارتش او را ببیند و به او پیشنهاد استخدام درنیروی هوایی را بدهد؛ «بعد از شنیدن این پیشنهاد خوشحال شدم چون مدت‌ها بود دنبال یک کار مناسب و دائمی می‌گشتم تا به زندگی‌ام سرو سامانی بدهم و ازدواج کنم. کمک متخصص ها بعد از اینکه به کمک هم یک جعبه ابزار را زمین گذاشتند ابزارهایی را که احتیاج دارند درکیف های کوچکی قرار می دهند تا حمل آنها برایشان آسان شود

سرانجام بعد از استخدام در نیروی هوایی و پشت سر گذاشتن 20 مراسم خواستگاری، توانستم همسر مورد علاقه خود را پیدا و با او ازدواج کنم». رتبه اداری آتش‌پنجه، ستوان سوم است و یک پسر 2ساله دارد.

حمید رضا شیری، یکی دیگر از کمک متخصصان منطقه هوایی مهرآباد است. او قبل از اینکه وارد ارتش شود در بیش از 50 فیلم سینمایی، سریال و تئاتر بازی کرده بود اما از وقتی به واسطه دوستانش با این کار آشنا شده، از این حرفه خوشش آمده و به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمده است؛ «از بچگی دوست داشتم همیشه در اوج باشم. وقتی می‌دیدم هواپیماها همیشه در اوج آسمان هستند از دیدن آنها لذت می‌بردم. به این دلیل وقتی این کار را به من پیشنهاد کردند نتوانستم جواب منفی بدهم».

حمیدرضا که یک دختر 6 ساله دارد، هر روز ساعت5:30 صبح از خواب بیدار می‌شود تا در محل کارش حاضر شود. ساعت کاری آنها اگر برای هواپیمایی مورد اورژانسی پیش نیاید 8 صبح تا2 بعد از ظهر است.

تو باک گیر نکنی، پهلوون!

متخصص‌ها و افرادی که در قسمت تعمیر باک‌های هواپیما کار می‌کنند جان خودشان را کف دست گرفته‌اند. با آنکه 24 ساعت قبل از تعمیر باک‌های بنزین، آنها را تخلیه می‌کنند اما خطر انفجار و مسمومیت بنزین همیشه آنها را تهدید می‌کند. لی لی پوتی‌های مهرآباد و دوستانشان موقع کار باید از همراه داشتن هر وسیله‌ای که بتواند موجب ایجاد اصطکاک شود خودداری کنند. آنها لباس سفیدی از جنس کتان می‌پوشند که زیپ و دکمه ندارد. آنها حتی باید انگشتر، ساعت‌شان را هم دربیاورند چون موقع کار کردن روی باک هواپیما، یک جرقه مساوی است با انفجار!

باک هواپیمای سی 130 خیلی مارپیچ و تودرتوست به حدی که متخصصان و کمک متخصصانی که روی این باک‌ها کار می‌کنند در تمام طول کار به حالت سینه خیز رفت وآمد می‌کنند. ورودی یکی از باک ها در تصویر با دایره قرمز رنگ مشخص شده است.

برای اینکه از حوادثی که لی‌لی‌پوتی‌ها و همکارانشان را تهدید می‌کند با خبر شویم، سراغ منصور هادیان‌فر - سرپرست شعبه فیول سی 130منطقه هوایی مهرآباد - رفتیم؛ «تکنسین‌هایی که در قسمت تعمیر هواپیما کار می‌کنند با خطرات زیادی روبه‌رو هستند. آنجا مثل یک هزارتو می‌ماند و اگر راهت را گم کنی، توی باک گیرمی‌افتی!».

روال این طوری است که چند ساعت قبل از تعمیر هواپیما، باک‌های آن را تخلیه می‌کنند و بعد با فرستادن جریان هوایی که از نظر درجه حرارت با دمای باک متفاوت است، سعی می‌کنند بخارهای بنزین را از باک خارج کنند اما همیشه مقداری بخار بنزین در باک باقی می‌ماند؛ «موقع تعمیر باک، تعمیرکارها به تیم‌های 3 نفره تقسیم می‌شوند و هر کدام از آنها وظیفه ای را به عهده می‌گیرند؛ یکی از آنها به داخل باک می‌رود، نفر دوم که متخصص گروه است جلوی باک می‌ایستد و مراقب تعمیر کاری است که داخل رفته. او هر چند لحظه یک بار با تعمیر کار صحبت می‌کند تا مطمئن شود همکارش در باک گیر نکرده یا مسموم نشده. نفر سوم هم مسؤول کنترل دستگاه هواست». با همه این اوصاف، گاهی اتفاق‌هایی می‌افتد.

محل قرار گرفتن باک‌های سوخت در میان بال‌های هواپیمای سی 130 با نقاط قرمز رنگ مشخص شده است.

هادیان‌فر می‌گوید: «چند روز قبل، مشغول تعمیر باک یک هواپیما بودیم. یکی از بچه‌ها رفته بود داخل باک، من هم اوضاع را زیر نظر داشتم. بعد از چند دقیقه سوالی از او پرسیدم تا ببینم حالش خوب است یا نه اما او به جای جواب دادن به سوالم، شروع کرد به پرت وپلا گفتن. سریع فهمیدم همکارم دچار مسمومیت بنزین شده و حالش خوب نیست. از او خواستم بیرون بیاید وهوایی عوض کند اما او به جای خارج شدن داشت به سمت ته باک می‌رفت. تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود که سریع پایش را بگیرم و او را بیرون بکشم. از شدت بنزین گرفتگی رنگش پریده بود و لب‌هایش کبود شده بود اما خوشبختانه بعد از چند ساعت حالش خوب شد و ماجرا ختم به خیر شد».

تکنسین‌هایی که در این قسمت کار می‌کنند، در تمام طول کار به‌صورت سینه خیز داخل باک رفت‌وآمد می‌کنند. آنها هر دو ساعتی که کار می‌کنند، نیم ساعت استراحت می‌کنند تا حالشان جا بیاید.

هرسال هم به طور منظم از آنها آزمایش‌های کاملی گرفته می‌شود تا از میزان سرب خون و اوضاع دستگاه گوارششان باخبر شوند. این تعمیرکاران کوتاه قامت که بیشتر اوقات در فضایی تنگ و تاریک کارمی کنند، برای حفظ سلامتی خود باید حداقل روزی 2لیوان شیر بخورند.

هرکول پرنده و بندانگشتی‌ها

هواپیمای ترابری هرکولس که بین نیروی هوایی بیشتر کشورها به اسب بارکش معروف است، این توانایی را دارد که 92 سرباز مسلح یا 64 چترباز یا 74 بیمار روی برانکارد یا 22 تن بار را جابه‌جا کند؛ اما در کشورمان این غول پرنده، رابطه دوستانه‌ای با لی‌لی‌پوتی‌ها پیدا کرده است؛ چراکه آنها به کمک متخصصان، به خوبی از عهده تعمیرات باک آن برآمده‌اند.

اگرچه آنها هم قد چرخ های هواپیما هستند ولی به خوبی از پس کارهایشان بر می آیند ارتفاع در عقب هواپیما تا زمین برای کمک متخصص‌ها آنقدر بلند هست که آنها موقع خروج از هواپیما ادای چتر بازها را در بیاورند

همیشه یک متخصص به کار آنها نظارت می کند زیرا این کار خیلی حساس است و یک اشتباه کوچک در کار آنهامی تواند فاجعه بیافریند

در قسمت تعمیرات باک هواپیما همه متخصص‌ها وکمک متخصص‌ها هم قسم شده‌اند درکمترین زمان وبه بهترین صورت هواپیما ها را تعمیرکنند هریک از کمک متخصص هایی که در قسمت تعمیرات باک هواپیماکار می کنند جعبه ابزاری مخصوص به خود دارند که به تنهایی نمی توانند آن را جابه جا کنند

از میان اخبار

قربانی معروف اسیدپاشی: پشیمانم که بخشیدم!

کمپ وحشت آقای روانشناس / راز شکنجه‌های مرگبار فاش شد