تفاوت ارزش کار در فرهنگ ایرانی - اسلامی و تمدن غربی
الگوی پیشروی اقتصادِ برخواسته از تمدن غربی، نفرت از کار و مجبور بودن برای انجام آن است در حالی که در الگوی اسلامی خودِ کار فی النفسه موضوعیت دارد.
خبرگزاری تسنیم؛ در ادیان ایرانی، چه پیش از اسلام و چه در دوران اسلامی کار شدیدا مقدس است و با اخلاق و دین و عرفان آمیخته بوده است. در روایات آمده است کسی که به کار و تلاش مشغول است، از کسی که کار را رها کرده و به عبادت خدا مشغول است اجر و پاداشی فزونتر دارد. و نیز در روایات است که دعای بیکار هر چند عابد باشد مستجاب نمیشود. همچنین امام صادق (ع) فرمود: هر آنکس که جامه خود را بدوزد و نعلینش را وصله زند وکالای مورد نیاز خانه را خود حمل کند از تکبر ایمن باشد. در مکتب اسلام دستورهای متعددی وارد شده که از مجموع آنها میتوان به دیدگاه ارزشی اسلام درباره کار پی برد. عبادت هفتاد پاره است و برترین آن، طلب روزی حلال است. مقام معظم رهبری در خصوص قداست شغل میفرماید: تقدس کار و تکریم کارگر باید در راس برنامهها باشد و در منطق اسلام، کار، عمل صالح و عبادت است که این، جایگاه و ارزش کارگر را در نظام اسلامی نشان می دهد. مقام معظم رهبری در جای دیگر می فرمایند «فرهنگ کار باید در کشور یک جوری باشد که مردم کار را عبادت بدانند؛ هر یک ساعت کار را با شوق بیفزایند در مدت و مقدار کاری که انجام میدهند. باید کار کرد. با بیکاری و بیمیلی به کار و تنبلی و وادادگی، کشور پیش نخواهد رفت.
به امام کاظم (ع) گفتند: چرا شما کار میکنی؟ شما امام هستی. فرمود: «قد عَمِلَ بِالیَدِ مَن هُوَ خَیر مِنِی وَ مِن أَبِی فِی أَرضِهِ» (من لا یحضره الفقیه / ج3/ ص162) از من بهترها کار میکردند، از شما بهتر کیست؟ گفت: پیغمبر کار میکرد، امیرالمؤمنین کار میکرد.. امام باقر (ع) کشاورزی میکرد، یکی گفت: اگر الآن عزرائیل بیاید شما در چه حالی هستی؟ گفت: در بهترین حال، گفت: برای دنیا عرق میریزی. گفت: برای دنیا خوب برای دنیا کار میکنم، پول گیر بیاورم، نیازم به تو نباشد. کار در اسلام عبادت است. وقتی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ازجنگ تبوک بر میگشتند،(سعد) یکی از انصار به استقبال ایشان آمد و با وی مصافحه کرد. حضرت دیدند که دستهای او زبر و خشن شده و پینه بسته است، از وی سئوال فرمودند چه کار کردی که دستهایت این قدر خشن شده است؟ سعد عرض کرد یا رسول ا... زیاد بیل زدهام. چون مجبور بودم برای نان زن و بچهام کار کنم. حضرت دستهای سعد را گرفتند و بوسیدند و فرمودند: این دستی است که در آتش نخواهد سوخت.
کار با دین و فرهنگ ایرانیان آمیخته بوده و همواره کار کردن عبادت بوده است. کار برای صرف رفع نیازهای اولیه انسان نبوده است بلکه برای ترفیع معنوی و روحی انسان مطرح بوده است.
در حالی که در یونان و روم مفهوم کار بدنی با نظام بردهداری، اجبار و ستم عجین بوده و غالبا عملی مادون انسانی به شمار میرفته است. ارسطو و افلاطون اتفاق نظر دارند که طبقات کارگر نباید حکومت کنند و طبقات حاکم نباید کار کنند و حتی به پول دراوردن بپردازند (هر چند فرض بر این است که طبقات اخیر از پول فراوان بهرهمندند. اعضای طبقه حاکم صاحب زمیناند اما نباید خود روی زمینها کار کنند تنها چیزی که شایسته حاکمان فئودال شمرده میشود شکار، جنگ و سرگرمی و مانند آن است. در نظر ارسطو هرگونه اشتغال حرفهای یا تخصص به معنای طرد شدن از سلک اعضای کاست است او مصرانه بر این عقیده استوار است که یک آقازاده فئودال (البته بردهدار) هرگز نباید به هیچ پیشه یا صناعت یا علمی بیش از حد توجه کند. این جملات بازتاب خوبی از چنین اندیشه و نظامی است. این نظام توانست همراه با جریان استعمار در غرب و به ویژه با کشف آمریکا و نضج نظام مرکانتلیستی باز تولید شود. پس بیهوده نیست که در غرب کار به عنوان تنبیه برای زندانیان مدنظر بوده است. کار در اروپای بعد از رنسانس نیز، جنبه اجباری داشته است و به همین دلیل شارل فوریه در آرزوی کار دسته جمعی با "تعادلی روح بخش " بوده است. این در حالی است که در فرهنگ سنتی ایران، "کار" هم به دلایل دینی، مذهبی، سلکی (طریقتی) و تفکرات صنفی و هم به دلایل ماهیت و خصلت اجرایی (دسته جمعی و تعاونی) آن، معنا دار و روح بخش بوده است.
علت مقایسه این دو فرهنگ از آن روست که اکنون رویکرد نظریهپردازان اقتصاد در ایران به یکی از این دو فرهنگ بازگشت پیدا میکند؛ نظریهپردازن اقتصاد آزاد تابع اقتصاد غربی هستند که سرچشمه آن تمدن غربی بعد از رنسانس یا بازگشت به تمدن یونان و روم باستان جزء بدهیات این فرهنگ بوده است. بنابراین آنچه درباره فلاسفه یونان باستان گفته شد مربوط به گذشته نیست و الگوی پیشروی اقتصاد برخواسته از تمدن غربی است. آنچه بسیار عجیب است و در ذهن ایجاد سوال می کند این است که فرهنگی که اینگونه نگاه منفی نسبت به کار دارد چگونه مکتبی به نام کارآفرینی را پایه گذاری مینماید که به نظر بنیانش باید در ایجاد کار باشد.
سردرمداران اقتصاد لیبرالی معتقدند با شکست الگوهای سوسیالیستی توسعه و فروپاشی شوروی راهی به جز الگوپذیری از غرب نیست و هر چند مسیر توسعه غربی دارای ضعف است اما تنها راه رسیدن به توسعه میباشد. در پاسخ به نمونه ژاپن پیش روی ماست. ژاپن بیآنکه مقلد غرب یا شرق باشد مسیر خویش را با بازتولید مفاهیم سنتی ژاپنی پیموده است.
البته در خود فرهنگ غربی نیز پذیرفته شده است نقش فرهنگ کار در ارتقای راندمان بسیار است. اندیشمندان این رویکرد در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدهاند که کار برخواسته از جوهره درونی افراد است و جوامع برای تبلور هرچه بیشتر این جوهره نیازمند ایجاد فرهنگ کار هستند. آن گونه که افرادی چون ماکس وبر و تالکوت پارسونز و جان گالبرایت گفته اند ضعف فرهنگ و اخلاق کار موجب راکد ماندن نیروی کار و در نتیجه عقب ماندگی جوامع می شود. از نظر گالبرایت فقیر کسی است که نمی تواند خود را با جامعه تطبیق دهد و حاضر است برای رهایی از تحرک و تن دادن به تعاملات و قوانین اجتماعی، بهای سنگینی همچون فقر را بپردازد. برخی دیگر از اندیشمندان همچون دانیل لرنر و آدام اسمیت در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که عوامل روانی و انگیزشی نقش بسزایی در ارتقای فرهنگ کار دارد. این عوامل میتواند تواناییهای فکری و خلاقیت و پشتکار و نظم و مهارتهای اجتماعی را در درون افراد زنده کرده و نیروی شگرف انسانی را در خدمت توسعه و تکامل یک جامعه و کشور قرار دهد.
** حسین دهقانی مفرد آرانی