تهران تا توکیو، این مورچههای پر کار و طرح صیانت از فضای مجازی!
المپیک توکیو متفاوت از همه المپیکهای برگزار شده، تحت تاثیر کرونا و با شرایطی خاص.
چند روز اول المپیک؛ شاید یک جورهایی بشود اسمش را گذاشت قفل شدن! ادعایی ندارم اما با سال ها کار تجربه واقعا نمی شد نوشت. آن هم به این دلیل؛ در دنیایی که در کمتر از چند ثانیه عکس، فیلم، تصویر و... از این سر دنیا تا آن سر دنیا مخابره می شود و یک جستجوی ساده میتواند زیر و بم یک شهر یا کشور را به شما نشان بدهد نوشتن از توکیو و معرفی آن بیهوده است. یعنی تا امروز نمی دانستید که اینجا ماشینهایش بوق نمی زنند؟ نمی دانستید در سطح شهر سطل آشغال پیدا نمی شود یا مثلا فرمانهای شان سمت راست است؟ از ایران دوستان و رفقای زیادی پیام داده اند که بنویس و توصیف کن؛ اما چه چیزی را؟ کمی باید فکر کرد. همیشه در پس ذهنم تصورم این بود:«ژاپنی های باهوش، مستعد و خفن.» دروغ چرا دوست داشتم از نزدیک ببینمشان. دوست داشتم بدانم چه چیزی باعث شده آنها پیشرفته لقب بگیرند، رباتیک باشند و هوشمند به نظر بیایند؟ گفتم به نظر! و واقعا همین طور است. احساسم بدون تعارف این است؛ میلیونها مورچه پر کار، قرار گرفته در یک سیستم مشخص و فقط و فقط منظم. انگار که عدهای برنامه ریختهاند، چارچوب را مشخص کرده اند و از این برای شان گفته اند که وظیفه ات تا ابد این است، تمام. دیکته شده و شاید یکنواخت. داشتم فکر می کردم کاش در ایران هم به همین شکل بود. کاش اینجا هم یکی کار درست، منطبق بر نظم و انضباط را به ما دیکته می کرد و از ما می خواست تا ابد از یک چوب خشک محافظت شود. اینجا توکیو. قلب تپنده ژاپن. بر خلاف همه شنیده ها مردم مهربانی دارند. خیلی زود با شما دوست می شوند. اگر کمکی بخواهید تا آخرین لحظه تلاش می کنند که مفید باشند و اگر نتوانند عذرخواهی شان ساده نیست. قشنگ مشخص است که غمگین می شوند. اصلا عصبانی نیستند و پایه اصولی زندگی شان بر مبنای صداقت است. ایرانی هایی که اینجا هستند زیاد این قضیه را تعریف کرده اند که دروغ در ذات شان نیست. حتی اگر به ضررشان باشد هم دروغ نمی گویند. پیر و جوان در کنار هم هستند تا در شرایط سخت کرونایی آبروی کشورشان را بخرند. در روزهای اول نقد خودم به این شکل بود که برای المپیک کم گذاشته اند، فقط می خواستند بزن و در رو باشد تا از زیر همه فشارها خارج شوند اما روز به روز که گذشت به چشم دیدم که پیرمردها و پیرزن ها هم پای کار آمده اند. دیروز از یکی از دوستان شنیدم که علت این کار یک دلیل روشن دارد، برای اینکه جوان ها کرونا نگیرند. می گفت یک بار هم ظاهرا برای کار در منطقه ای که پر از رادیواکتیو بوده، پیرها کاندیدا شده اند تا جوان ها زنده بمانند. می گفت ژاپنی ها زیاد از این کارها می کنند و اگر افراد مسن را می بینید که لباس های مخصوص راهنماها را پوشیده اند و دارند کمک می کنند یکی از دلایلش همین است. توکیو شهر آرامی است، می شود سال ها بدون استرس اینجا زندگی کرد، بدون استرس به این فکر کرد که با وجود وقوع سه - چهار زلزله در روز چرا ته دل کسی نمی لرزد؟ می شود به این فکر کرد که چرا تورم شان منفی است و چرا از هر چیزی که بیشتر خودشان تولید می کنند استفاده می کنند؟ اینجا که باشی هزار و یک سوال ذهنت را مشغول می کند و وقتی می خواهی قیاس کنی پوزخندی می زنی و می گویی:«مگر می شود ایران ژاپن شود؟» حتی تصورش هم احمقانه است! هیچ چیز ما به هیچ چیز آنها نمی آید و چند روز دیگر که این سفر به پایان برسد دوباره روز از نو هست و روزی از نو. دوباره فشار، دوباره استرس و دوباره نگران بودن برای آینده ای که حتی اگر خشت خشتاش را هم خودت بچینی باز کج بالا می رود! راستی چه خبر از طرح صیانت فضای مجازی؟ خبرش که آمد اینترنت بدون محدود ژاپنی ها در حال ارسال خبر، عکس و فیلم عکاسان و خبرنگاران به ایران بود و آنجا بود که دوباره من و خیلی از رفقا خنده تلخی کردیم، سری تکان دادیم و به همدیگر امید دادیم که نه، شاید نشود ولی قرار دادن این شاید در کنار همه شاید هایی که امیدوار بودیم اتفاق نیفتند و افتادند حتی آن خنده تلخ را هم از روی لبانمان گرفت. از تهران تا توکیو فاصله آنقدر زیاد است که تا سال ها سال بعد هرگز جبران شدنی نیست.
251 251
کد خبر 1539882