توصیف پیامبر (ص) از زبان امیرالمؤمنین (ع)/ خدا کدام یک از بندگانش را بیشتر دوست دارد؟
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، سرور عالمیان خطاب به پسرعموی خود که چون فرزندی از کودکی به تربیت و تعالیاش مشغول بوده است، میگوید:«یا عَلِیُ، أنَا مَدینَهُ العِلمِ وأنتَ البابُ، کَذَبَ مَن زَعَمَ أنَهُ یَصِلُ الَی المَدینَهِ الا مِنَ البابِ، یعنی ای علی! من شهر دانشم و تو دروازه آن هستی. آن که میپندارد از راهی جز این دروازه به شهر دست خواهد یافت، دروغ گفته است.»
دایره مدار اسلام و کنه وجودیاش، رسول اطهر خداوند، محمد مصطفی (صلواتالله علیه) است و مؤدی سنت ایشان شدن و معتقد به تعالیمش، آرزو و غایت سلوک دینی هر مسلمان؛ در ادامه برای شناخت بهتر از حقیقت وجودی این انسان کامل و بنده برگزیده خداوند بنا به آنچه که خودشان فرمودند، از درب علیبنابیطالب وارد میشویم تا مبادا شناختمان از ایشان بر اثر قصه پُر غصه تحریف و اسرائیلیات مخدوش و ناقص شود.
رنگ و رخسار محمد (صلوات الله علیه)
رسول خدا رخساری سفید و گلگون داشت، چشمانی سیاه و درشت، موهایی صاف و نرم و گیسوانی که تا نرمه گوشش میرسید. ریشی انبوه و گونههایی کمگوشت و گردنی چون جام سیمین داشت. از زیر حلق تا ناف خط باریکی از مو چون نی رسته بود و جز آن مویی بر سینه و شکم نداشت. دست و پایش دُرشت و ستبر بود. آنگاه که راه میرفت، گویی که از سرازیری فرود میآید و به هنگام برخاستن سریع و چابک بود. چون به سمتی رو میکرد با تمام بدنش متوجه آن میشد. دانههای عرق بر چهرههایش چونان مروارید میغلتید و بوی اندامش دلپذیرتر از مشک تند بود. قامتی میانه داشت، نه بلند، نه کوتاه، نه ناتوان. حقیر پیش از او و پس از وی کسی را همانند او ندیدهام.
بعثت و منتی به نام «محمد بن عبدالله»
خدا، محمد (صلی الله علیه و آله) را برانگیخت. از عرب، کسی کتابی نخوانده بود و دعوی پیامبری نکرده بود. تا آن که خدای سبحان محمد (صلی الله علیه وآله) را پیامبری داد... حالی که مردم زمین هر دسته به کیشی گردن نهاده بودند و هر گروه پی خواهشی افتاده و در خدمت آیینی ایستاده یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته یا به بتی پیوسته و از خدا گسسته.
آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین را برگزیده بودید و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستانهای ناهموار، همنشینتان گرزهمارهای زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوارکتان گلو آزار، خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان، بتهاتان همه جا برپا، پای تا سرآلوده به خطا. او را هنگامی فرستاد که پیامبران نبودند و مردمان به خطا، کار میکردند.
او (صلی الله علیه و آله) را برانگیخت، حالی که مردم سرگردان بودند و بیراهههای فتنه را میپیمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، کبر و نخوتشان به فرودستی انداخته از نادانی جاهلیت خوار، سرگردان و در کار نا استوار و به بلای نادانی گرفتار. او (صلی الله علیه و آله) را هنگامی فرستاد که نشانههای رستگاری پنهان بود و راه های دین، نهان.
به او اقتدا کن!
برای تو بسنده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مقتدا گردانی و راهنمای شناخت بدی و عیبهای دنیا و خوارمایگی و زشتیهای فراوانش بدانی. پس به پیامبر پاکیزه و پاک (صلی الله علیه و آله) اقتدا کن که در رفتار او خصلتی است، کسی را که زدودن اندوه خواهد و مایه شکیبایی است برای کسی که شکیبایی طلبد.
دوست داشتهترین بندگان خدا کسی است که رفتار پیامبر را سرمشق خود کند و به دنبال او رود. پس آن که خواهد باید پیامبر خود را پیروی کند و بر پی او رود و پای بر جای پای او نهد و گرنه از تباهی ایمن نبود.
خورشیدی در شب تاریک گمراهی
بار خدایا! بهترین درودها و پربارترین برکتها را خاص بنده و پیامبر خود گردان، که خاتم پیامبران پیشین است و گشاینده درهای بسته رحمت بر مردم زمین، آشکار کننده حق با برهان، فرونشاننده طغیان و درهم کوبنده شوکت گمراهان. چنان که او بار رسالت را نیرومندانه برداشت و حق آن را چنان که باید گذاشت، در انجام فرمانت بر پا و در طلب خشنودیات پویا، نه از اقدامی روگردان و نه در عزمی سست و ناتوان.
وحی تو را به گوش جان شنوا و عهد تو را نگهبان و در راه اجرای فرمان تو روان چندان که چراغ جویندگان حق را فروغ بخشید و بر سر راه گمراهان چون خورشیدی بدرخشید و دلهای فرو رفته در موجهای شبهت به راهنمایی او رخت به کنار کشید. نشانههای روشن را بر پا داشت و احکام را (چون موکلانی) بر مردمان گماشت.
پایان پیام /