تیم ملی زیر تیغ تنابندهها
«محسن تنابنده بعد از پیروزی تیم ملی ایران برابر امارات، با انتشار مطلبی به دراگان اسکوچیچ طعنه زده که «پتانسیل این تیم بالاتر از این حرفهاست. فعلا که تیم ملی روی کاکل بازیکنان میچرخد.» خب البته از این استادان چندحوزهای در مملکت زیاد داریم اما مورد آقای تنابنده از یک نظر بسیار جالب است...
به گزارش ایسنا، رسول بهروش، خبرنگار، در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: «اگر نتیجه بازی ایران و امارات را ندانی و به فضای رسانهای دو کشور نگاه کنی، احتمالا دچار اشتباه خواهی شد که لابد تیم ملی ایران این بازی را واگذار کرده و در آستانه حذف از انتخابی جام جهانی قرار گرفته است! گویا مطبوعات اماراتی با فانمارویک گرانقیمت مهربانترند، نسبت به آن بلایی که در ایران بر سر دراگان اسکوچیچ نازل شده است. این چند روز آن قدر اظهار نظر عجیب و غریب داشتیم که آدم باورش نمیشود همین تیم در مرحله قبلی با سرمربی بلژیکی و هشت میلیون یوروییاش در آستانه حذف از مرحله پیشمقدماتی قرار گرفته بود. حالا نه این که دراگان بهترین مربی دنیا باشد. در کار او هم ایرادها و شبهاتی دیده میشود که در جای خودش باید مورد بررسی قرار بگیرد اما انصافا بعضی چیزها که برای زیر سؤال بردن مربی کروات مطرح میشود، رسما ظلم به منطق و عدالت است. مثلا میتوان چند باور غلط این روزها را مرور کرد.
VAR به ایران لطف نکرد
یک اشتباه رایج این روزها این است که به طور مکرر گفته میشود در بازی با امارات VAR به ایران لطف کرد. طبیعتا همه خرسندیم از این که سیستم کمکداور ویدئویی نظر داور وسط را برگرداند و از زیان بزرگ تیم ملی جلوگیری کرد اما مگر کارکرد و فلسفه ابداع VAR همین نیست؟ آیا در زعبیل تصمیمی ناعادلانه گرفته شده؟ آیا به ایران حال اضافی دادهاند؟ مهاجم امارات در آفساید بوده و اگر کمکداور از همان ابتدا پرچم میزد، هیچکدام از این داستانها بهوجود نمیآمد. عین این است که بگوییم در بازی دو ساعت بعد فرانسه و بلژیک هم VAR با مردودکردن گل لوکاکو به فرانسه لطف کرده است. کدام لطف؟ خب آفساید بوده دیگر! اصلا این سیستم را راه انداختهاند تا آن چه از چشم داوران پنهان میماند دیده شود. لطف VAR میدانید کی نصیب تیم ملی ایران شد؟ زمانی که روزنامه تایمز انگلستان بعد از جام جهانی 2018 با انتشار یک پرونده مفصل اعلام کرد تنها اشتباه سیستم کمکداور ویدئویی در این تورنمنت، پنالتی اعلامشده به سود ایران در بازی با پرتغال بوده است! این اسمش لطف است؛ وگرنه در امارات حق مسلم تیم ملی را دادند.
واقعا پرستارهترین تیم تاریخ را داریم؟
تیم ملی فعلی، قطعا مجموعهای باکیفیت است که ابزار کافی برای موفقیت را دارد اما گاهی در این مورد زیادی اغراق میشود. این که گفته شود این بهترین نسل تاریخ فوتبال ایران یا بهترین تیم ملی همه ادوار است، چندان واقعی به نظر نمیرسد. شاید چیزی که خیلیها را به اشتباه میاندازد، ترافیک بازیکنان مؤثر در فاز هجومی است. بله ما مهدی طارمی و سردار آزمون را به عنوان دو مهاجم بینالمللی در اختیار داریم. خیلیهای دیگر مثل جهانبخش، قدوس، انصاریفرد، امیری، علی قلیزاده، مهدی ترابی، قائدی و... هم هستند که هر کدام میتوانند اثرگذار باشند. نکته کلیدی اما اینجاست که شما از همه این عناصر هجومی و بازیساز، تنها سه تا چهار نفر را میتوانید در ترکیب اصلی داشته باشید. یک مربی حتی اگر 200 تا فوروارد طراز اول هم داشته باشد، نهایتا باید دو نفر را انتخاب کند. این که ترابی یا انصاریفرد با همه ارزشهایشان ناچارند پشت خط آزمون و طارمی بمانند، کمکی به سرمربی نمیکند. او حتما خوشحالتر میشد اگر دو تا مهاجم کمتر داشت و در عوض در پستهای دیگر میتوانست بازیکنان باکیفیت بیشتری در اختیار داشته باشد. یک تیم متعادل، حتما بهتر از یک تیم نامتقارن است. الان مدافعان چپ و راست تیم ملی در حدی هستند که از آنها بهعنوان بهترینهای تاریخ یاد شود؟ با کمال احترام، آیا هیچیک از هافبکهای دفاعی امروز تیم ملی را میشود با کریم باقری مقایسه کرد؟ با جواد نکونام چطور؟ با آندرانیک تیموریان چی؟ بیایید به پست دفاع وسط سر بزنیم. اگر اخراج شجاع خلیلزاده پابرجا میماند، در ادامه بازی با امارات و نیز مسابقه با کره جنوبی باید از مجید حسینی یا سیاوش یزدانی استفاده میکردیم. دکتر سیاوش که هیچ! مجید حسینی هم سالهاست دوران مجهولی را در ترکیه پشت سر میگذارد و از دیدها پنهان است. آیا اینها را میشود با جلال حسینی مقایسه کرد؟ این که آن جلو 20 تا اسم داریم که فقط دو نفرشان میتوانند بازی کنند، نباید باعث ایجاد توهم شود. تیممان عالی است اما برخی بزرگنماییها به هیچکس کمک نخواهد کرد.
بازیکنان کار را درمیآورند
استاد محسن تنابنده بعد از پیروزی تیم ملی ایران برابر امارات، با انتشار مطلبی به دراگان اسکوچیچ طعنه زده که «پتانسیل این تیم بالاتر از این حرفهاست. فعلا که تیم ملی روی کاکل بازیکنان میچرخد.» خب البته از این استادان چندحوزهای در مملکت زیاد داریم اما مورد آقای تنابنده از یک نظر بسیار جالب است؛ این که ایشان بعد از پیروزی تیم ملی برابر مراکش در جام جهانی 2018، با انتشار تصویری از کارلوس کیروش به شکل ویژه از سرمربی اسبق ایران تقدیر کرده بود. این در حالی است که پیروزی بر مراکش با گلبهخودی بازیکن حریف، یکی از ناعادلانهترین بردهای تاریخ تیم ملی بود. همان زمان هم رسانههای فرنگی مفصلا گزارش دادند که از جام جهانی 1966 به بعد، ایران تبدیل به تنها تیم دنیا شد که یک بازی را بدون این که در نیمه دوم حتی یک ضربه به چارچوب داشته باشد با پیروزی پشت سر گذاشته است. با این حال لابد رد پای کارلوس کیروش در گلبهخودی عزیز بوهدوز پررنگتر از اثرگذاری اسکوچیچ روی شکوفایی زوج آزمون و طارمی بوده است! از این بیانصافیها فت و فراوان داریم اما خود ناطقان و ناظران هم میدانند هیچ تیمی صرفا با تجمع ستارهها نتیجه نمیگیرد. مگر مارک ویلموتس دقیقا با همین نفرات آن افتضاح تاریخی را به بار نیاورد؟ آن قدر مثال تاریخی متنوع از ناکامی تیمهای پرستاره داریم که اصلا نمیدانیم از کدامش یاد کنیم؛ از رئال مادرید کهکشانی که با کارلوس کیروش به جایی نرسید تا پاریسنژرمن این روزها. از استیلآذینی که با یک دو جین سوپراستار به لیگ یک سقوط کرد تا تیم ملی پرستاره ایران که در جام ملتهای 2000 آسیا اوت شد. حتما آمادگی و نبوغ ستارهها مهم است اما اگر تیمها صرفا روی کاکل بازیکنان میچرخیدند، مدیران فوتبال در دنیا «بیمار» نبودند که این همه پول و وقت و انرژی صرف انتخاب مربی کنند.
این نسل را کیروش ساخته است
کارلوس کیروش چهره معتبری در فوتبال جهان است که حتما حضورش در ایران منشأ اثرات مثبتی هم بوده است. دستش درد نکند. با این حال وقتی یک مربی هشت سال در یک تیم کار میکند، طبیعی است که میراث و ماترکی هم بر جای بگذارد. مگر قرار بود کیروش بعد از پایان قراردادش، تتمه بازیکنان ایران را سوار طیاره کند و با خودش ببرد؟ طبیعی است که در تمام تیمهای جهان، در چنین بازه زمانی بزرگی تغییر نسل اتفاق میافتد. هشت سال پیش، بارسلونای 2013 بازیکنانی همچون ویکتور والدس، کارلس پویول، ماسکرانو، دنی آلوس، مونتویا، فابرگاس، الکسیس سانچس، ابراهیم آفلای، سانگ، ژاوی، اینیستا، پدرو، نیمار و لیونل مسی را در اختیار داشت که امروز محض رضای خدا یک نفر از آنها در این تیم نیستند. حتما نسل بارسلونا را هم کیروش تغییر داده است! مشکلی نیست اما کاش لااقل سهم اسکوچیچ نگونبخت را در حضور بازیکنانی مثل شجاع خلیلزاده، امید نورافکن، احمد نوراللهی، میلاد سرلک، علی قلیزاده و... در تیم ملی در نظر بگیریم. به خدا اینها دیگر ارتباط چندانی با مربی پرتغالی ندارند. چه فردا و چه 10 سال بعد هم که دراگان با هر کارنامهای از تیم ملی برود، حتما تعدادی از بازیکنان مورد نظر او به سرمربی بعدی به ارث میرسد. کاش این قدر برای درستکردن دوقطبیهای اهورایی و اهریمنی، همه چیز را توجیه و تفسیر نکنیم. هر آدمی، خوبیها و بدیهای خاص خودش را دارد.»
انتهای پیام