پنج‌شنبه 12 تیر 1404

جنگ روایت‌ها و تحلیلی بر نبرد شناختی اخیر و ضرورت بازتعریف کارویژه رسانه‌های ایرانی

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
جنگ روایت‌ها و تحلیلی بر نبرد شناختی اخیر و ضرورت بازتعریف کارویژه رسانه‌های ایرانی

در عصر نوین، جبهه‌های جنگ تنها به میادین نبرد محدود نمی‌شوند؛ اکنون میدان اصلی، ذهن و ادراک جوامع است. با ظهور فناوری‌های ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی، جنگ‌ها بیش از آنکه به توپ و تانک متکی باشند، به نبرد روایت‌ها، تصویرها و تأثیرگذاری بر افکار عمومی وابسته‌اند.

در ادبیات کلاسیک جنگ، پیروزی بر دشمن با اشغال سرزمین یا برتری نظامی تعریف می‌شد اما با گسترش فناوری‌های رسانه‌ای و پیدایش «ارتباطات شبکه‌ای»، جنگ‌های جدید در بستری رخ می‌دهند که مرز میان نبرد فیزیکی و ادراکی به‌شدت در هم تنیده شده است.

تهاجم و تعرض 12روزه اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، آزمونی بود برای سنجش تاب‌آوری نظام روایت رسمی، بلوغ رسانه‌ای ما، و انسجام شناختی جامعه ایران. آنچه در این دوازده روز رخ داد، صرفاً یک تقابل نظامی نبود؛ بلکه نمونه‌ای تمام‌عیار از جنگ ترکیبی با محوریت «ادراک و معنا» بود که در ادبیات تخصصی ارتباطات با مفاهیمی چون Cognitive Warfare و Narrative Conflict تحلیل می‌شود.

از منظر علوم ارتباطات، رسانه صرفاً ابزار اطلاع‌رسانی نیست، بلکه کنشگری اجتماعی است که نقش محوری در شکل‌دادن به معنا، تصویرسازی دشمن و بازتولید هویت جمعی دارد؛ بر اساس نظریه Agenda-Setting (مک‌کامبز و شاو)، رسانه‌ها نه فقط به ما می‌گویند به چه بیندیشیم، بلکه می‌گویند چگونه بیندیشیم.

در دوازده روز اخیر، رسانه‌های مختلفاعم از استانی، ملی و جهانیدر تلاش بودند تا تصویر نهایی از آنچه «در حال وقوع است» را برای مخاطب بازسازی کنند. از یک‌سو تلاش برای القای ناتوانی ایران و تضعیف اراده ملی، و از سوی دیگر، تقویت روایت امنیت، بازدارندگی و انسجام در سطح ملی. این دوگانه، میدان اصلی تقابل شناختی بود.

زمانی که زیرساخت‌های رسانه‌ای ایران (ساختمان شیشه‌ای صدا و سیمای ملی) مورد تعرض قرار گرفت، پیامی فراتر از بُعد امنیتی مخابره شد؛ پیام آن بود که دشمن، رسانه را «مرکز فرماندهی افکار عمومی» می‌داند.

مطابق نظریه Framing (گافمن، انترام، و انتمن)، آنچه اهمیت دارد، خود واقعه نیست؛ بلکه «چارچوبی» است که رسانه برای تفسیر آن به مخاطب ارائه می‌دهد. بنابراین، تخریب رسانه نه به‌دلیل اطلاع‌رسانی‌اش، بلکه به‌دلیل قدرتش در تعریف واقعیت هدف قرار می‌گیرد.

مخاطب؛ نه مصرف‌کننده، که کنشگر

نظریه‌های نوین ارتباطات مانند Uses and Gratifications به ما می‌گویند که مخاطب امروز دیگر منفعل نیست. او انتخاب‌گر، نقاد و مشارکت‌جوست.

در چنین بافتی، اعتماد به روایت رسانه‌ای، وابسته به دو عنصر بنیادین است: مشروعیت و کفایت.

در این بحران 12روزه، در برخی موارد مشاهده شد که بخشی از جامعه مخاطب برای درک بهتر واقعیت، به منابع فرامتنی یا حتی رسانه‌های معارض روی آورد. این نه لزوماً به‌معنای تایید محتوای آن منابع، بلکه نشانه‌ای از شکاف اعتماد و ضعف اقناع در روایت رسمی است.

انسجام اجتماعی حاصل از جنگ تحمیلی 12روزه: سرمایه‌ای که باید تقویت شود

بر اساس پژوهش‌های مرتبط با «سرمایه اجتماعی» (پاتنام، کلمن)، یکی از مهم‌ترین منابع قدرت یک ملت در بحران، نه صرفاً تجهیزات یا منابع اقتصادی، بلکه اعتماد عمومی، انسجام هویتی، و توانایی در روایت مشترک از بحران است.

آنچه در این جنگ تحمیلی تجربه شد، نشان داد که انسجام ملی همچنان پایدار است، اما نیازمند مراقبت، سرمایه‌گذاری و تقویت در سطح رسانه‌ای است.

تداوم این انسجام، وابسته به عملکرد رسانه‌ها در دوره پسابحران خواهد بود.

در دنیایی که هر بحران نظامی، به‌سرعت به «بحران معنا» در افکار عمومی تبدیل می‌شود، ما باید رسانه‌ها را به‌مثابه «میدان‌داران امنیت نرم» بازتعریف کنیم. این مستلزم موارد زیر است:

**تربیت خبرنگاران در حوزه جنگ شناختی و امنیت رسانه‌ای

**تشکیل اتاق وضعیت روایت، برای مدیریت لحظه‌ای بحران‌های ادراکی

**توسعه سواد رسانه‌ای عمومی و تقویت عقلانیت انتقادی مخاطب از سطح مدارس و بازنگری در کتب درسی

**هم‌افزایی میان رسانه‌های رسمی، پلتفرم‌های دیجیتال و روایت‌های مردمی

در نبرد روایت‌ها، هیچ خاکریزی از جنس بتن یا فولاد کافی نیست؛ خاکریز واقعی، ذهن مخاطب و ادراک اجتماعی ماست و رسانه، نخستین خط دفاع از این مرزهای نرم است.

* خبرنگار و فعال رسانه ای

کد خبر 2081879