حال خراب نظام سلامت درمان ندارد؟
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو _ فاطمه قدیری؛ جلوی وزارت بهداشت شلوغ است، ولی از آن جا که سر و صدا و یا همهمهای نیست کسی توجهی به گروه نسبتا متراکمی که رو به روی ساختمان ایستاده است، نمیکند. وارد وزارتخانه میشوم. مثل همیشه غلغله است. نگاهی اجمالی به سالن میاندازم، دقیق نمیدانم مردم برای چه کاری به آنجا مراجعه کرده اند، ولی اکثر آنها عصبی و کلافه اند؛ این را از چهرههای درهم...
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو _ فاطمه قدیری؛ جلوی وزارت بهداشت شلوغ است، ولی از آن جا که سر و صدا و یا همهمهای نیست کسی توجهی به گروه نسبتا متراکمی که رو به روی ساختمان ایستاده است، نمیکند. وارد وزارتخانه میشوم. مثل همیشه غلغله است. نگاهی اجمالی به سالن میاندازم، دقیق نمیدانم مردم برای چه کاری به آنجا مراجعه کرده اند، ولی اکثر آنها عصبی و کلافه اند؛ این را از چهرههای درهم کشیده، تکان بی وقفهی پا و حرکت بی هدفشان در یک مسیر تکراری میتوان فهمید. به سمت محل نشست با معاون درمان میروم. کمی زود رسیده ام، ولی تعدادی از خبرنگاران حوزه بهداشت و درمان پیش از من در آن جا نشسته اند. کمی دورتر مینشینم و به صحبتشان درباره گاوهای شیرده جدیدی که وارد شده و یا پرستارانی که پس از عبور از پاندمی بی کار شده اند گوش میکنم تا جلسه شروع شود.
جلسه طبق معمول همیشه کمی دیرتر از ساعت اعلام شده شروع میشود و در طول این مدت صحبتهایی دربارهی گله و ناراحتی کادر درمان میشنوم و فکر میکنمای کاش صحبتها و ناراحتیهای مردم محروم از پزشک و پرستار هم در محافل خصوصی و غیر رسمی نقل قول میشد.
جلسه شروع میشود و معاون درمان از توزیع پزشک و افتتاح مراکز پزشکی و دندان پزشکی در مناطق محروم میگوید و من به یاد میآورم که شنیده بودم برخی از مردم در استانهای مرزی مانند سیستان و بلوچستان برای درمان به کشور مجاور (پاکستان) سفر میکنند. موضوع را روی کاغذی یادداشت میکنم تا بعدا از او در این رابطه بپرسم. کمی هم دربارهی گردشگری سلامت و راه اندازی 220 مرکز IPD و ارز آوری یک میلیارد دلاری این حوزه صحبت میشود که با توجه به تحریم ها، خروج و کمبود ارز در کشور مسئلهی بسیار جالب و قابل توجهی است.
پس از اتمام صحبتهای معاون درمان، اغلب سوالاتی که از طرف خبرنگاران مطرح میشود پیرامون پوشش بیمه و کمبود دارو است. از او دربارهی کمبود چشمگیر پزشک در کشور (علی الخصوص سیستان و بلوچستان) و مهاجرت بیماران سیستان و بلوچستانی به پاکستان میپرسم. او اعتقاد دارد که سیستان و بلوچستان استان بسیار پهناوری است و این امر عادی است. «بدون شک افرادی که برای درمان به پاکستان میروند در آن کشور اقوام و خویشاوندانی دارند، همانطور که عکس این موضوع نیز اتفاق میافتد و این طور نیست که عزیزان ما در سیستان و بلوچستان به دلیل نبود امکانات مجبور به رفتن به پاکستان باشند. قطعا در خود زاهدان و استانهای اطراف مانند کرمان امکانات درمانی بسیار خوبی وجود دارد، مخصوصا که پاکستان از نظر پزشکی وضعیت خوبی ندارد و خیلی از بیماریهایی که در ایران و حتی سیستان و بلوچستان ریشه کن شده است همچنان در پاکستان دیده میشود. مثلا در پاکستان هنوز فلج اطفال وجود دارد در حالی که در ایران ریشه کن شده است». البته که او مسئلهی کمبود پزشک را رد نکردند و عقیده دارد که باید برای مناطق محروم از پزشک چارهای اندیشید؛ «این جزو الویتهای ماست که این مشکل را هرچه سریعتر اصلاح کنیم. جلسهای هم چند هفتهی پیش با رئیس دانشگاه و معاون درمان داشتیم که در آن جا به صورت جهادی جهشی در امکانات و تجهیزات انجام شود. مثلا تعداد زیادی از 2 هزار و 300 پزشکی که توزیع کردیم را به مناطق محروم فرستادیم و الان داریم در استان سیستان و بلوچستان امکان جراحی مغز استخوان را فراهم میکنیم که جزو پیشرفتهترین جراحیها است.» معاون درمان عقیده داشتند که در استانهایی که خیلی پهناور هستند، به دلیل فاصله زیاد شهرها این حالت ایجاد میشود. وگرنه این طور نیست که بگوییم به دلیل عدم دسترسی به پزشک است؛ و من فکر کردم مگر طی کردن مسیر طولانی برای رسیدن به پزشک در هنگام بیماری و درد، همان نشانهی واضح عدم دسترسی به پزشک نیست؟ پس از پایان جلسه و خروجم از ساختمان متوجه ازدحام جلوی درب میشوم. گروههای چند نفره و با فاصلهای تشکیل شده بود و اکثریت افراد حاضر در این دایرههای جمعی خشمگین و مضطرب هستند. هنگام عبور از میانشان متوجه میشوم دانشجوهای علوم پزشکی دانشگاههای اوکراین هستند که به دلیل جنگ مجبور به بازگشت شده اند. از یکی از خانمها که کمی آرامتر از بقیه بود دلیل جمع شدنشان را میپرسم. میگوید: «به دلیل جنگ از اوکراین به ایران آمدیم، ولی اجازهی ادامه تحصیل را به ما ندادند و گفتند ادامه تحصیل منوط بر قبولی در آزمون است. حالا که جواب آزمون منتشره شده تعداد قابل توجهی نمرهی مورد نیاز را دریافت نکرده اند و این درحالی است که سطح آزمون بالاتر از سطح استاندارد بوده است. حالا ما یا باید برویم و از ابتدا شروع به درس خواندن کنیم، درحالی که تعداد قابل توجهی از ما بیشتر از 7 ترم تحصیلی را در اوکراین گذرانده ایم و یا ترک تحصیل و ادامه درسمان در یک رشتهی دیگر را انتخاب کنیم. به عبارتی نه راه پس داریم و نه راه پیش.» در راه بازگشت، به کمبود پزشک، خروج ارز و نیاز به تامین بودجه، بهانهی کمبود بودجهی دانشگاهها برای فراهم کردن امکانات و تجهیزات فکر میکنم؛ اینکه کمی از این مشکلات با پذیرش دانشجویانی که برای تحصیل حاضر به پرداخت شهریه با ارزی به غیر از ریال هستند حل میشود. از خودم میپرسم آیا واقعا دانشگاههای ایران به هیچ وجه امکان فراهم کردن شرایط تحصیلی برای این افراد را ندارند یا تمام اینها بهانه ایست برای انحصار در علوم پزشکی؟