حجاب عاری از عفاف با فطرت پاک انسانی سازگار نیست
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، حجاب و عفاف در عین آنکه پدیدهای مذهبی ارزشی است به همان نسبت توجه به زمینههای فرهنگی اجتماعی به عنوان بستر و زمینههای آن بسیار شایسته و لازم است و اشاعه و تعمیق آن نیازمند توجه آموزشهای بنیادین و مداوم در خانواده، مدرسه و سایر اجزاء جامعه است. بدیهی است که در کنار شرایط مساعد اجتماعی برای ارزش تلقی کردن این فرهنگ درونی شدن آن در وجود افراد نیز...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، حجاب و عفاف در عین آنکه پدیدهای مذهبی ارزشی است به همان نسبت توجه به زمینههای فرهنگی اجتماعی به عنوان بستر و زمینههای آن بسیار شایسته و لازم است و اشاعه و تعمیق آن نیازمند توجه آموزشهای بنیادین و مداوم در خانواده، مدرسه و سایر اجزاء جامعه است. بدیهی است که در کنار شرایط مساعد اجتماعی برای ارزش تلقی کردن این فرهنگ درونی شدن آن در وجود افراد نیز لازمه وجودی گسترش آن است. برای رسیدن به این هدف نیازمند مشارکت و توجه جدی تمام دستگاهها و نهادهای مختلف به صورت مستمر و هدفمند است.
اگر بخواهیم به صورت کلان وضعیت حجاب را بررسی کنیم باید بگوییم که وضعیت حجاب در کشور ما نسبت به اکثر کشورها حتی بعضی از کشورهای اسلامی وضعیت مطلوب و بهتری را دارد. البته نسبت به آن توقعاتی که از یک جامعه اسلامی و انقلابی است این وضعیت برای یک کشور اسلامی و انقلابی وضعیت مناسبی نیست و در این چند سال اخیر نسبت ارزشهای ما سیر رو به رشدی را نداشته است.
در ادامه در رابطه با زمینه، علل و موانع گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه و بررسی تاثیرات محصولات فرهنگی کشور بر این موضوع با همایون امیرزاده، رئیس سابق مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان شهرستانها و مدیریت فنآوری اطلاعات موسسه اطلاعات به گفتگو پرداخته ایم که شرح آن را در ادامه میخوانید. همان طور که مستحضر هستید مقوله حجاب و عفاف ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، فطری و... را شامل میشود. آنچه که مسلم است این است که در کشور ما چندان به ابعاد مختلف عفاف و حجاب توجه نشده است. به عنوان یکی کارشناس فرهنگی و کسی که عهده دار یک مسئولیت فرهنگی است چه نظری در این باره دارید؟
حجاب و عفاف به عنوان یک ارزش همه جانبه تلقی میشود. گاهی، یک مولفه از منظر اجتماعی و گاهی از منظر دینی باید مورد بررسی قرار گیرد. اعتقاد من این است که حجاب و عفاف موضوعی است که نخست از منظر فطری و دینی باید مورد بررسی قرار گیرد و بعد به زیر شاخههای آن و ابعاد دیگر فرهنگی، سیاسی و... توجه شود و از این رو، این مقوله میتواند همه زوایا را در برگیرد. مشکل ما در پرداختن به این موضوع برمی گردد به اینکه ما آن را ارزشی همه جانبه ندیده ایم و تنها بخشی از آن را مورد توجه و تاکید قرار داده ایم؛ به عنوان مثال، تنها به بعد اجتماعی آن ورود پیدا کرده ایم و یا آن را تنها یک مولفه سیاسی دیده ایم و از ارزشهای همه جانبه آن کمتر بهره برده ایم.
حجاب میتواند یک امر فطری و هم یک امر دینی باشد و هم یک مصونیتی که در فرمایش معمار کبیر انقلاب به کرات مورد توجه قرار گرفته است، اما متاسفانه در پارهای از موارد، بخشی از آن مصادره به مطلوب شده و یا هدف غرائض سیاسی قرار گرفته است. به عنوان یک کارشناس جزء فرهنگی معتقدم اینکه ما حجاب را خرد کنیم و در یک مفهوم جزئی به آن بپردازیم یک خطای راهبردی است. ما باید بر اساس تعلقات دینی و فطری، حجاب را مورد مطالعه قرار دهیم و این ارزش به عنوان یک مفهوم ارزشی و متعالی جا بیندازیم. در این صورت میتوانیم سطح انتظارات خود را از جامعه مدیریت کنیم. همان طور که عرض کردم دید ما به حجاب یک دید همه جانبه و تکامل یافته نبوده است و این موضوع، سبب ایجاد گفتگوها و قرائتهای متفاوتی در این زمینه شده است که البته همه آنها دچار اشکال نیست. اگر بپذیریم که حجاب به عنوان یک نگرش و مفهوم بنیادی در کجای جغرافیای مباحث و گفتگوهای ما قرار میگیرد آنگاه بهتر میتوانیم در مورد آن صحبت کنیم و به نتیجه برسیم.
چند سالی است که کلید واژه جدیدی با نام حجاب اجباری مطرح شده است. چنین واژهای در درون خود مصادره به مطلوب و همراه خود تبعاتی دارد. بعضی معتقدند که حجاب در کشور اختیاری نیست و یا به معنای دیگری اجباری است. بعضی آن را از بعد حکومتی دیده و آن را به عنوان یک قانون تلقی میکنند که یکی از الزامات قانون اجباری بودن آن است و سرپیچی از آن مجازات به همراه دارد. به نظر شما حجاب در ایران اجباری است یا اختیاری؟ آیا واژه حجاب اجباری و اختیاری را قبول دارید؟
نظراتی درباره حجاب و عفاف وجود دارد و همه نظرات هم به نحوی ارزشمند است. جامعه میتواند در حوزه حجاب با گفتگوهایی از این جنس همراه باشد. مستوری، مستور و پوشیده بودن همواره در کنار حجاب بوده است و عقیده من این است که شانیت حجاب در فطری و درونی بودن آن است تا اختیاری و اجباری بودن آن. حجاب متعالیتر از آن است که مباحثی، چون اجباری و یا اختیاری در آن خللی وارد کند. بعضی اوقات ما در بعضی گفتگوها این مقوله متعالی را به سطوح پایین تنزل میدهیم. البته باید بپذیریم نگاه به ارزشها و نگرشها در جامعه دچار تغییرات بسیاری شده است.
بررسی پیمایشهای صورت گرفته نشان میدهد بعضی حجاب را یک بعد سیاسی تلقی میکنند، گرچه من با تک بعدی نگری موافق نیستم. فطری بودن، مستور بودن و پوشیده بودن واژههایی در هم تنیده هستند. حجابی که عاری از عفاف باشد با فطرت پاک انسانی خیلی سازگار نیست. سرچشمه موضوعاتی مانند عشق، عاطفه، مهربانی و ایثار به ارزشهای درونی ما برمی گردند. آیا شما میتوانید عشق را به دو بخش اجباری و اختیاری دسته بندی کنید؟ خیر، چون یک امر فطری است. نگاه دیگری غیر از این، به مقوله حجاب به انحراف بردن این موضوع است. ما اگر حجاب را فطری ببینیم و به آن مقید باشیم و خود را مکلف بدانیم دیگر شاهد چنین گفتگوهایی در سطح جامعه نخواهیم بود.
حجاب یک ارزش فطری متعالی است که در جامعه در حال کمرنگ شدن است و دو راه داریم یا این ارزش را به کلی کنار بگذاریم یا آن را قوی کنیم. اگر امروز مولفههایی مانند عشق، ایثار، قناعت و... در جامعه ما کمرنگ شود برای تقویت آن باید چه کاری انجام دهیم؟ باید گفتگوهایی را مطرح کنیم که منجر به افزایش نفوذ این مولفهها در جامعه شود. گفتگوهایی حول ارزش درونی انسانها که اتفاقا مورد تاکید دین ما قرار گرفته است و همه چیز را در جهت آن قرار میدهد. یک عنصر ارزشی در جامعه در حال کمرنگ شدن است با چه گفتگوهایی این ارزش اجتماعی، الهی، درونی و متعالی را میتوان تقویت کرد؟ آیا اگر ارزشی در حال نزول است باید بگوییم این یک بحث اختیاری است و آن را کنار بگذاریم؟ خیر. اتفاقا گفتمانهایی باید در جامعه آغاز شود تا ارزشی که از کمرنگی آن احساس خطر میکنیم تقویت شود. این گفتگو در کشور ایران و در جمهوری اسلامی ایران در حال انجام است در نظامی که دینی است، نه نظام سکولار و سوسیالیسی. نظامی دینی با مولفههای فقهی و دینی خود و این عنصر در جامعهای که دینی است نباید حذف شود.
اینها قاعده بازی است. زمین فوتبال با فوتسال فرق میکند. ما اگر با قواعد جامعه خود بازی میکنیم الزاما در این است که چارچوب را رعایت کنیم. ما با چارچوب اعتقادی و دینی و مطالبی که برای ما ارزش داشته است این نظام را ساخته ایم به عبارتی این نظام برآیندی از عناصر درونی منشعب شده از تعالیم دینی است که حجاب یکی از آنهاست و اگر فکر میکنیم در حال افول است باید تلاش کنیم آن را به سمتی هدایت کنیم که این ارزش قدرتمند شود.
اگر حجاب را اختیاری کنیم، پیش از آن باید این پرسش مطرح شود که آیا حجاب، ارزش درونی جامعه است یا خیر؟ اگر حجاب را فطری میبینیم طبیعتا باید تلاش ما در جهت تقویت آن باشد. یک وقت هست میگویید حجاب مانند متون درسی است. متون درسی اختیاری است یا اجباری؟ در ترکیه یا بسیاری از کشورهای مسلمان دیگر هم هستند که به حجاب نگاه دیگری دارند. اما در فضایی که این مبانی وجود دارد باید حجاب را تقویت کرد.
چه کاری باید انجام شود تا حجاب و عفاف از مقوله صرفاً سیاسی و حکومتی بودن خارج شود و در مسیر درست خود قرار بگیرد؟
بسیاری تلاش دارند که یک دوگانه را در مقابل هم قرار دهند که یک بخش آن درست و یک بخش آن کاملا نادرست است. این دوگانه میگوید که همان طور که رضاشاه نتوانست حجاب را از سر زنان محجبه و مسلمان ایرانی بردارد به همان صورت جمهوری اسلامی نمیتواند زنان را تشویق به حجاب کند. این دوگانه بسیار نادرست و مسیری انحرافی است، زیرا پدیدهای فطری توسط یک جامعه ایرانی مسلمان پذیرفته شده، جامعهای که پیش از آن مستور بوده و حتی قبل از اسلام بحث پوشش و پنهان کردن گوهر وجودی زنان از چشم اغیار وجود داشته است. نگاه مردم ایران به حجاب نگاه شرافتمندانه و آبرومندی بوده است. نقوش به ثبت رسیده در آثار باستانی ما و چه در دورههای بعدی و همسران پادشاهان گواه این مدعاست. بعضی اصرار دارند بگویند که اینگونه نبوده است در حالی که جامعه کهن ایرانی یک جامعه عفیف و مستوری بوده است و چیزی که در حال حاضر گفته میشود اسیر شدن در امواج برخی از نظریههایی است که به نادرستی به نخبگان جامعه ما تزریق میشود.
خوشبینانه این است که بعضی از این نگاهها از سر دلسوزی است، اما نگرشهای پوپولیستی هم در این زمینه بسیار زیاد است به طوری که امروز من جار بزنم که حجاب نباشد خریدارانی دارد و لایکهای بیشتر میخورد. مبانی فقهی و اصولی و ارزشی از این جنس جایگاه خود را دارد و باید در تبیین آن خوب دقت شود. پرداختن به این مسائل در جهت تقویت ارزشها درست است، اما باید بپذیریم که بعضی به غلط آن را به عنوان یک ابزار سیاسی قلمداد کرده اند. ابزار سیاسی یعنی چه؟ یعنی اگر کسی با حجاب بود طرفدار نظام جمهوری اسلامی است و اگر کسی بدحجاب بود ضد نظام است. مشکل از اینجا پیش آمد که ما خواستیم از حجاب به عنوان یک ابزار سیاسی در مناسبات، حرفها و گفتگوها استفاده کنیم. باید به مبانی که عرض کردم و از آنها در توصیف حجاب استفاده کنیم. حدود و ثغور حجاب هنوز در کشور ما به طور شفاف تبیین نشده است. مثلا درجه اعلای آن، پوشش چادر است، اما حد پایین آن مشخص نیست. بحثهای مختلفی درباره بدحجابی مطرح شده است و وزارت فرهنگ و ارشاد نیز به حوزه مد و لباس به طور جدی وارد شده است. میخواستم نظر شما را در این باره بدانم؟
در حال حاضر اگر این دختران، بد حجاب خطاب شوند آن را توهین تلقی میکنند و برای آنها سخت است. خیلی از آنها چادر سر نمیکنند و از نظر ما حجابشان چندان ایده آل نیست، اما خود معتقدند با این وضعیت حجاب تا حدودی با پوشش خود، مصونیتی به خود بخشیده اند. این مسائل قراردادی است ما میتوانستیم ابتدای انقلاب به جای چادر مشکی به چادر سفید یا رنگهای دیگر تشویق کنیم مثل کشورهای دیگری همچون مالزی. این بحث ها، قراردادهای بین خودمان است. اندازه حجاب و عفاف در اسلام مشخص است. گردی صورت و مچ دست، ولی اگر به اقتضاعات مختلف این اتفاق نیفتاد آیا این زن بی حجاب یا بدحجاب است؟ خیر. به عقیده من کسی که با روسری حجاب خود را حفظ میکند با حجاب است. در این پیمایشها باید حدود و ثغور مشخص شود.
کلام آخر... رجوع میکنم به همان گفتهای که در ابتدا عنوان کردم. اول، به حجاب به عنوان یک مقولهای فطری نگریسته شود که به جامعه مصونیت میبخشد. دوم، حجاب را با نگاهی اغنایی نه اجباری به عنوان یک ارزش در جامعه دست بگیریم. در داخل جامعه ما اجبار به آن معنا وجود ندارد و خیلی از زنان و دختران این پوشش را خود انتخاب میکنند. مجموعهای که این ارزش را کمرنگ میکند باید اغنا کرد و اقداماتی انجام داد تا آنها متوجه این امر فطری شوند که حجاب برای جامعه مصونیت به همراه دارد.