حسن عَمید؛ رکورددار حق التألیف با فرهنگ واژگانی که در اغلب خانهها بود
ریشه شایعه دروغ رونویسی از روی فرهنگ معین را میتوان در حسادت به حسن عمید دانست چرا که هیچ فرهنگی در میان مردم مقبولیت و کاربرد آن را نداشت و پس از قرآن و مفاتیح فرهنگ عمید هم تا سالها در هر خانه بود و نزد هر که اهل خواندن و نوشتن بود و تیراژ 100 هزار نسخه در یکی از چاپهای آن در صفحه اول گواه است. حسن عمید در سال 1355 تمام حقوق آثار خود همچنین فیش های 10 جلدی را به انتشارات «امیر...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - نسل امروز که به آسانی میتواند به هر فرهنگ لغت سر بکشد و معنی هر واژهای را به چشم بر هم زدنی و روی گوشی تلفن همراه بیابد و ببیند و با فرهنگهای دیگر مقایسه کند - خود نیز اکنون از «آبادیس» بهره میبرم - نمیداند که در روزگار قبل از اینترنت فرهنگهای واژگان تا چه حد به کار میآمدند و نویسندگان و گردآوریکنندگان آنها چه دود چراغی و در واقع چه خون دلی میخوردند یا چنانچه اهل کتاب و مطالعه و با مجموعه کامل «فرهنگ سخن» دکتر حسن انوری دم خور باشد شاید گمان برد از آغاز چنین بوده است.
همه البته میدانیم علی اکبر دهخدا چه گنجینهای بر جای گذاشت یا فرهنگ کوچه احمد شاملو چه کار سترگی است و چه نقش بیبدیلی دارد در ثبت فرهنگ عامیانه یا فولکلور و به تعبیر درست همان کوچه و بازار و تا سال ها تا صحبت از فرهنگ لغات می شد همه به یاد فرهنگ معین میافتادند که حاصل اهتمام دکتر محمد معین بود که 5 سال پایانی عمر در کما بود.
دیکشنریها یا دیکسیونرها هم اگر نبودند مترجمان چگونه میتوانستند ایرانیان را با دنیای جدید آشنا کنند ولو با نگاه امروز کامل نبوده باشد ولی چه کسی میتواند اهمیت «حیم» و کار سترگ او را در یاری رسانی به مترجمان انکار کند؟
تا چشم باز کردم با فرهنگ فارسی «عَمید» آشنا شدم. ابتدا با آن کتاب کوچک جیبی که خوب به خاطر دارم بالای آن نواری آبی بود و در پایین، دستی که یک کُره را در برگرفته بود و گزاف نیست اگر بگویم تقریبا تمام آن را از بر شدم اما دانستم کافی نیست و در پی آن فرهنگ فارسی عمید در دو جلد به کار میآمد. چه، در مواجهه با هر واژه تازه که از زبان کسی میشنیدم یا جایی میدیدم و میخواندم بیدرنگ به آن مراجعه میکردم یا به خاطر میسپردم تا وقتی به خانه رسیدم ببینم و بیاغراق همیشه آن دو جلدی روی میز تحریر کوچکم بود و چندان با آن خو گرفته و آن قدر به صفحات آن رجوع کرده بودم که کم مانده بود شیرازههاشان آن از هم بپاشد!
نام فرهنگ عمید هم مثل لغتنامه دهخدا یا معین برگرفته از نام و همت گردآورنده آن بود (و هست): حسن عَمید و چون نام معین آمد این اتهام سخیف را باید از عمید زدود که از روی معین رونویسی کرده است! چرا که فرهنگ معین در دهه 40 منتشر شد و در نیمه دوم آن دکتر معین یک سر در بستر و در جدال خاموش با مرگ بود حال آن که حسن عمید بسیار قبلتر و در جوانی - در 1308 خورشیدی - کتاب فرهنگ نو را منتشر کرده بود اگرچه در ویراستهای بعدی - و به تعبیر آن زمان تحریرهای بعدی - طبعا به معین هم مثل آنندراج یا برهان قاطع مراجعه میکرده است.
با این که پیدا بود فرهنگ عمید بارها و بارها تجدید چاپ خواهد شد خاصه اگر 10 جلدی به جای دو جلدی منتشر میشد اما ترجیح داد به جای حق مؤلف از قیمت پشت جلد همه حقوق آن را واگذار کند و یک جا با ان مبلغ رکورددار حق التالیف شود.
اگرچه برخی او را سرزنش کردند و گفتند جعفری زیرکی کرده و او می توانست نفع بیشتری ببرد ولی حسن عمید در پی 50 سال فرهنگ نویسی مستمر اهل چرتکه انداختن نبود و از یک سو بخت با او یار بود و از یک طرف نه. یا بود چون اگر چنین نکرده بود بعد از انقلاب سر و کار او با مصادرهکنندگان دارایی جعفری و برند امیرکبیر میافتاد و ارزش پول هم رو به افول بود و بداقبالی به دو سبب. نخست این که معلوم نیست مصادره کنندگان با فیش ها چه کردند. فیش های 10 جلدی که هم در مقدمه خود حسن عمید به آنها اشاره شده و هم در خاطرات عبدالرحیم جعفری. دیگر به این خاطر که 19 شهریور 1358 درگذشت و مجال پی گیری نیافت.
همان روز روحانی محبوب و مردمی - آیتالله سید محمود طالقانی - هم درگذشت و همه خبرهای دیگر از جمله درگذشت حسن عمید را تحتالشعاع خود قرار داد و از این رو مرگ فرهنگنویس برجسته چنان که شایسته آن بود در مطبوعات آن زمان انعکاس نیافت. جالب این که او نیز به اندازه آقای طالقانی عمر کرد و در 67 سالگی درگذشت.
شهرت حسن عمید به فرهنگنویسی و فرهنگ عمید چنان است که به سابقه روزنامه نگاری و فعالیت سیاسی و گرفتاری او در زمان جنگ جهانی دوم کمتر اشاره میشود در حالی که سالها در مشهد به روزنامه نگاری (هفتهنامه و روزنامه طوس) اشتغال داشته است.
همچنین مثل احمد شاملو که در جریان اشغال ایران به دست نیروهای روس دستگیر شد او را هم شورویها تبعید کردند و از آن پس تهراننشین شد. تشبیه به شاملو از این حیث که او هم به فرهنگ نویسی روی آورد.
کاش در دوره قبلی شورای شهر تهران که به ابتکار محمد جواد حق شناس نام برخی از کوشندگان فرهنگی بر خیابان های فرعی تهران نشست یک خیابان هم به حسن عمید اختصاص مییافت و اگر اتفاق افتاده نیکوست.
نویسندگان فرهنگسازند چه رسد به آنها که فرهنگنویس هم هستند و حسن عمید و محمد معین و علیاکبر دهخدا و احمد شاملو و غلامحسین مصاحب و سلیمان حیم از این دست مردمان بودند و هستند شگفتا که در عصر کامپیوتر و انقلاب هوش هم همت و پشتکار آنان که یک تنه عمری را به کارهایی چنین عظیم سپری کردند نیز شبیه آنان به تعبیر مولانا یافت مینشود!
در روزگار ما اگرچه هر چه فرهنگ عمید دارد در کتاب سخن دکتر حسن انوری هم دیده می شود و با فرهنگ سخن نه تنها معین و برهان قاطع که عمید هم کهنه می نماید اما از تلاش دکتر فرهاد قربان زاده و همکاران او نمی توان یاد نکرد که فرهنگ عمید را به روز کردند اگرچه قفل نرم افزار او را شکستند و در برخی واژه یاب ها نامی از او نیست اما همت او سبب شد به رغم همه طعنه ها که چرا بعد این همه سال و در غیاب نویسنده اصلی دست به ویرایش زده اید کاری کرد تا غبارزدایی و به روز شود و می دانیم این کار برای فرهگ وبستر هم صورت گرفته است و حالا هم با متن به روز و آواگذاری شده و حذف واژه هایی که در متون فارسی شاهدی نداشتند با فرهنگ عمیدی رو به رو هستیم که اولین است به سبب ارایه با لوح فشرده و هر چند فرهنگ سخن عملا در صدر نشسته باشد.
نه حق التالیف یک میلیون تومانی با دلار 7 تومانی سال 55، نه مرگ حسن عمید در سال 58، نه انتشار فرهنگ های مدرن تر پس از او خصوصا سخن انوری، نه همت فرهاد قربان زاده و تیم او طی سال ها که در 1389 خورشیدی به بار نشست و در دست رس است هیچ یک مانع آن نیست تا از مصادره کنندگان امیرکبیر بپرسیم با آن فیش های 10 جلدی چه کردید و آیا راست است که آن سه جلدی که در میانه دهه 60 منتشر کردید میسر نبوده جز آن که فیش های دیگری در کار بوده باشد تا دو جلد به سه جلد برسد و لابد حوضله نداشتند سراغ بقیه بروند!
یک بار نوشته بودم کاش به جای مصادره دست کم مشاطره می کردند چون در مشاطره همه را تصرف نمی کنند و نیمی رابرای صاحب مال و ملک و ایده باقی می گذارند. البته منتشر نشدن 10 جلدی عمید در مقابل خسارت بزرگی که مصادره امیرکبیر به صنعت نشر ایران وارد کرد شاید قطره ای از یک دریا باشد.
کانال عصر ایران در تلگرام تماشاخانه