حضرت علی (ع) قبل از شهادت به فرزندانشان چه فرمودند؟/ وصیت امام درباره فتنههای پس از ایشان

نقل شده است که امام در آن شب برای نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالی مشغول بود.
به گزارش مشرق، ماه رمضان مزین است به شب قدر، شبی که به تعبیر قرآن، مبارک یاد شده است. مبارک از حیث بخشش، استغفار و بندگی در یک ماه. بنابر روایات تاریخی و مستندات ویژه این ماه، شب های نوزدهم، بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه رمضان را به عزاداری اهل بیت (ع) می پردازیم.
بیشتر بخوانید
اعمال شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان + اعمال مشترک شبهای قدر
فیلم / رهبر انقلاب: در این شبها فرصت دعا و تضرع را از دست ندهید
یکی از رویدادهای حائز اهمیت در این ماه، شهادت حضرت امیرالمومنین (ع) است، که در زیر به نحوه شهادت و همچنین وصیت نامه این حضرت بیشتر اشاره خواهیم کرد.
بعد از راز و نیاز با خداوند سحرگاه روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، امام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم به روی خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب برای نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه داری. ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم الله و بالله و علی مله رسول الله»، و گفت: «فزت برب الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که: لله الحکم یا علی، لا لک و لا لأصحابک. در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم برای نماز یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت.
اهل مسجد صدای حضرت را شنیدند و بسوی محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی (ع) را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، ردای مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول. امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیر المؤمنین علیه السلام امام حسن علیه السلام را به جای خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد.
امام حسن علیه السلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و گفت: ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم. امیرالمؤمنین فرمود: ای فرزند! از این پس پدرت را رنجی نیست، اینک جد تو محمد مصطفی - صلوات الله علیه - و جده تو خدیجه کبری، و مادر تو فاطمه زهرا علیهما السلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه در آورده است.
دستگیری قاتل
مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و دست بسته نزد امام آوردند. امام حسن علیه السلام به او فرمود: ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخشش های فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکیهای او به تو این بود؟ ابن ملجم سر به زیر افکنده بود و پچیزی نمی گفت. آنگاه امام حسن علیه السلام به پدر عرض کرد: «این ابن ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست» امیر المؤمنین علیه السلام به به ابن ملجم نگاه کرد و فرمود: ای ابن ملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بدامامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟
با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی ترین اشقیاء. ابن ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: «أ فانت تنفذ من فی النار؟» آیا تو می توانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟ آنگاه علی علیه السلام سفارش او را به امام حسن علیه السلام کرد و فرمود: فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمی بینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش می کند و دلش چگونه مضطرب است؟ ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم پس بخوران به او از آنچه خود می خوری، و بیاشام او را از آنچه خود می آشامی، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن... اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی می باشیم که با گناهکار در حق ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.
حالات امام پیش از ضربت خوردن
امام و در این ماه یک شب در خانه امام حسن علیه السلام و یک شب در خانه امام حسین علیه السلام و یک شب در خانه زینب دختر خود که در خانه عبد الله بن جعفر بود افطار می نمود و بیش از سه لقمه طعام میل نمی کرد. و درباره سبب این کارش می فرمود: امر خدا نزدیک شده است یک شب یا دو شب بیش نمانده است، می خواهم چون به رحمت حق واصل شوم شکم من از طعام پر نباشد. در تمام آن شب بیرون می آمد به اطراف آسمان نظر می کرد و می فرمود: «به من دروغ نگفته اند و دروغ از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشنیده ام، این شبی است که مرا وعده شهادت داده» و شعری با این مضمون خواند: «کمر خود را برای مرگ محکم ببند که مرگ البته به تو خواهد رسید، و جزع مکن از مرگ چون به وادی تو درآید» همچنین نقل شده است که حضرت در آن شب بسیار به درگاه خداوند تضرع می کرد و و به درگاه خداوند دعا می کرد و عرضه میداشت: «اللهم بارک لی فی الموت»؛ خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، و بسیار می گفت: «انا لله و انا الیه راجعون». و کلمه مبارکه «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را بسیار ذکر می کرد و بسیار صلوات می فرستاد و استغفار می کرد. همچنین نقل شده است که امام در آن شب برای نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالی مشغول بود. ام کلثوم پرسید: یا امیر المؤمنین سبب بیداری و بی تابی شما چیست؟ امام فرمود: در صبح این شب شهید خواهم شد. ام کلثوم گفت: پدر امشب شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرست. امام فرمود: از قضای الهی نمی توان گریخت.
سخنان امام پیش از شهادت
مشهور در میان علمای شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و درشب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع فرمود که: «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد» امام سپس فرزندان و اهلبیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید میریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که چون نزدیک وفات مؤمن میشود، عرق میکند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن می شود».
همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السلام گفت: «ای پدر به گونه ای سخن می گوئی که گویا از خود ناامید شده ای» امام فرمود: «ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم، از آزارهای این امت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بدل من بدان را بر ایشان مسلط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد، و اکنون سه شب گذشته است». سپس امام فرمود: «ای حسن! تو را وصیت می کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم» سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند وایشان را وصیت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود: «حق تعالی شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما می روم و به حبیب خود محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم ملحق می شوم، چنانچه مرا وعده داده است».
وصیت امام درباره تجهیز و تدفین
سپس امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیه حنوط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.
... پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السلام برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جد تو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصی او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصی او خواهد پیوست، بعد از آن جدا می شوند، باز هر یک به قبرهای خود برمی گردند.
سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقه ای ببند، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده ام در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرزند خود امام حسین علیه السلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعده بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنی امیه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.
وصیت امام درباره فتنه های پس از شهادت ایشان
سپس حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امت کینه های دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است». سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه های بسیار واقع خواهد شد از جهت های مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السلام و فرمود: ای ابو عبد الله توئی شهید این امت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا».
لحظه شهادت امام علیه السلام
پس از این سخنان امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوی تو» امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا می سپارم، خدا همه را به راه حق درست بدارد و از شر دشمنان حفظ نماید» سپس گفت: «بر شما باد سلام ای رسولان وحی پروردگار من» و این ایه را قرائت فرمود که: «لِمِثلِ هذا فَلیَعمَلِ العامِلُونَ» برای مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عمل کنندگان و نیز این آیه را «اِنَ اللَهَ مَعَ الَذِینَ اتَقَوا وَ الَذِینَ هُم مُحسِنُونَ» یعنی به درستی که خدا با آنهاست که پرهیزکاری کردند و آنها که نیکوکار بودند. پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهای مبارک خود را بسوی قبله کشید و شهادت به وحدانیت الهی و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.
پی نوشت:
جلاء العیون، المجلسی، ص:341 جلاء العیون، المجلسی، ص:341 جلاء العیون، المجلسی، ص:341 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:422 الارشاد، المفید، ج 1، ص:19؛ أعیان الشیعه: سید محسن امین عاملی، ج. 1، ص. 531 أنساب الأشراف، البلاذری، ج 2، ص:492 جلاء العیون، المجلسی، ص:342؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:423 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:424 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:424 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:427 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:427 جلاء العیون، المجلسی، ص:318 جلاء العیون، المجلسی، ص:336 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص:419 جلاء العیون، المجلسی، ص:336 جلاء العیون، المجلسی، ص:348 جلاء العیون، المجلسی، ص:349 جلاء العیون، المجلسی، ص:350 جلاء العیون، المجلسی، ص:350 آیه 61 سوره صافات آیه 128 سوره نحل جلاء العیون، المجلسی، ص:350


