حماسه 6بهمن آمل، نماد انقلاب ایرانیان / جاودانگی انقلاب با منشور ایمان مردمی
مردم از کوچک و بزرگ برای صیانت از انقلاب خود، که در پاسداری از شهر خود آن را به نمایش گذاردند، به خیابانهای شهر آمدند و بدون توجه به گلولههای گروهکها، شهرشان را با هزاران سنگر، به "شهر هزار سنگر" بدل کردند و دمار از روزگار گروهکها در آوردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ؛ در تحلیل انقلاب اسلامی ایران، یکی از جریانهایی که در این تحلیل به انحراف رفت و انحرافش نیز متاثراز میزان وابستگی آنها به قدرتهای خارجی بود بدون اینکه به قدرت درونی و ایمانی مردم توجهی کرده باشند.
در میان انواع تهاجم به انقلاب نوپای مردم ایران، که تحمیل جنگی تمام عیار در رأس آنها قرار داشت، گروههای مختلف سیاسی و سازمانی، آنچنان غریبانه و ناآشنا با انقلاب اسلامی ملت ایران برخورد کردند که جای حیرت داشت. گروههای مارکسیستی و حتی سازمان موسوم به مجاهدین خلق، که به دلیل تغییر ایدئولوژی، دیگر به اسلام اعتقادی نداشته و مارکسیسم را به عنوان علم مبارزاتی و ایدئولوژی انقلابی پذیرفته بود، نتوانستند تحلیل درستی از این انقلاب و شهادت جوانان و فرزندان این آب و خاک بدست آورند و در دو قطبی کاپیتالیسم و کمونیسم، بسوی مارکسیسم رفته و در و اقع، دولبه قیچی کاپیتالیسم سرمایهداری و کمونیسم ضددینی را علیه انقلاب اسلامی فعال ساختند. بدهکاران به انقلاب، طلبکار شدند هریک از گروههای سیاسی، خود را با استفاده از شرائط انقلاب و فرصتی را که فروپاشی نظام ستمشاهی فرام آورده بود، به انواع سلاحها مسلح ساختند و هر روز آنها نیز همپای با نظام سلطه شرق و غرب، علیه انقلاب اسلامی فتنه و آشوب بپا میکردند و در چهار گوشه کشور برای انقلاب و مردم ایران مساله جدید میآفریدند. هیچ هم به این موضوع مهم توجه نداشتند که با اقدامات خود در راستای اجرای توطئههای دو ابرقدرت شرق و غرب علیه انقلاب اسلامی ملن بزرگ ایران عمل میکنند. هم داستانی این گروهکها با دشمنان انقلاب اسلامی در قالب تحریک قومیتهای: کرد، ترک، بلوچ، عرب، ترکمن و....، توانسته بود تمام نقاط قومی کشور بویژه مرزها را دستخوش حوادث و تزلزل کند و دشمنان انقلاب نیز کاملاً سیاستهای خود علیه انقلاب اسلامی را لوسیله این گروهها به اجراء میگذاردند. بیبصیرتی، چالش درونی گروهکها فقدان بینش اصیل و بصیرت انقلابی در این گروهکها موجب شده بود تا بتوانند بر امواج احساسات پاک جوانان سوار شده و جریانهای مخربی را علیه انقلاب بوجود آورند. ارزشهای انقلابی آنها برگرفته از داس و چکش کمونیستی و شعارهای سوسیالیستی و اشتراکی مارکسیست لنینیست و یا مارکسیست مائوئیست و یا وام گرفته از شعارهای چهگوآرا و فیدل کاسترو بود بدون اینکه معارضه با امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم را هیچ مبنای مبارزه خود قرار دهند. در نوک پیکان حملات روزانه و لحظه به لحظه آنها نظام دینی جمهوری اسلامی قرار داشت و تنها با شعارهای خرافی و نخنماشده "دین افیون ملتهاست"، خود را مشغول و قانع کرده بودند تا با یک نظام دینی برآمده از خون هزاران جوان و مطالبه یک ملت بپاخاسته به مخالفت و ستیز بپاخیزند. آنچه که این گرایشهای انحرافی گروهکها را تشدید میکرد، ضعف جدی و خودخواهیهای افرادی در درون نظام همچون بنیصدر و نهضتازادیها و جبهه ملیها بود که با رفتار خود، فعالیتهای مخربانه این گروهکها را مشروعیت میدادند و با افکار غیرانقلابی خود، به انقلاب از طریق این گروهکها ضربه میزدند و برای این کشور هزینه ایجاد میکردند که مهمترین این هزینهها، ربایش جوانان و منحرف کردن آنها و در مقابل انقلاب قرار دادن این جوانان بود. وقتی مجاهد منافق میشود! سازمان مجاهدین خلق، که در سال 1354 در زندان رهبران آن تغییر ایدئولوژی داده و گرایشات مارکسیستی خود پس از انقلاب و آزادشدن از زندان را مخفی نگه میداشتند و بواقع نیز از سوی حضرت امام (ره) به "منافقین" نام نهاده شده بودند، به همراه چند سازمان مارکسیستی همچون: سازمان چریکهای فدایی خلق، اعم از اکثریت و اقلیت، گروه اشرف دهقانی، اتحادیه کمونیستها حزب رنجبران و...، در ائتلاف اعلام نشده علیه انقلاب مظلوم ملت بزرگ ایران اعلام جنگ خزنده کرده بودند و هر روز خیابانها و میادین شهرها را به تسخیر خود در آورده و علیه انقلاب و رهبران آن دست به انواع شایعهپراکنی و دروغبافی میپرداختند و عدهای از نوجوانان و جوانان را با انواع جاذبههای حتی جنسی جذب خود و مبارزه با انقلاب اسلامی میکردند تا آنکه در 30 خرداد 1360 بطور رسمی اعلام جنگ مسلحانه کردند، هرچند قبل از آن نیز در اقصی نقاط کشور دست به تحرکات نظامی و جنگی زده بودند. یکی از این جریانهای منحرف، که به نوبه خود توانست برای انقلاب مشکلی بوجود آورد که با حماسهای مردمی مواجه و برای همیشه به زبالهدان تاریخ سپرده شد، اتحادیه کمونیستها بود. مروری بر این تشکیلات میتواند سیمایی از گروهکهای دیگر را در جمهوری اسلامی به تصویر بکشاند که بیش و کم دارای عواقل مشابهی بودهاند. چگونگی تشکیل اتحادیه کمونیستها آغاز گرایش سوسیالیستی و چپی در ایران ریشه در دوره مظفرالدین شاه قاجار و نهضت مشروطه خواهی و البته ریشه در حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و چین داشت که در قامت حزب تودهِ ایران، بدنه روشنفکری و دانشگاهی کشور را به خصوص از دهه 1320 به این سو به درون گرداب خود کشاند. اتحادیه کمونیستهای ایران به عنوان سمبل و نماد این گرایش سیاسی، از ترکیب سازمان انقلابیون کمونیست و گروهی موسوم به پوریا تشکیل شد که بین دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و اروپا به خصوص کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم غرب، نفوذ قابل توجهی داشت. مارکسیست لنینیستهای اتحادیه کمونیستهای ایران به اجبار و تبعیت از شکاف و اختلاف جهانی در حزب کمونیست شوروی و چین، به کمونیست چین و اندیشههای مائو سوق پیدا کردند و از سمپاتهای تز سه جهانی مائو تسه تونگ، رهبر جمهوری خلق چین شدند. اتحادیه بر علیه رژیم پهلوی شکل گرفت اما با فروپاشی این رژیم کانون توجهش را به مبارزه با نظام نوپای سیاسی جمهوری اسلامی سوق داد. اعضای اتحادیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور برگشتند و با توهمِ در اختیار داشتن پایگاه اجتماعی، خود را پیشرو توده های مردم دانستند و به دلیل دشمنی شان با نظام نوپای سیاسی ایران بر آن شدند تا در مقابل انقلاب اسلامی بایستند و با قیام فوری، آن را سرنگون کنند. با پیروزی انقلاب اسلامی اعضای اتحادیهی کمونیستها به ایران مراجعه کردند و با مشاهده شکوه وعظمت حضور تودههای میلیونی مسلمان که با آگاهی و درایت غیرقابل تصوری به دنبال امام خمینی در جزئیات مبارزهی جدی با امپریالسم آمریکا نقش تاریخی ایفا میکردند نخست موضعی قابل قبول و متعادل نسبت به انقلاب اسلامی اتخاذ کردند. اتحادیهی کمونیستها بر عمل انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در 13 آبان 1358 و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران که انقلاب دوم نام گرفت، صحه گذاشتند و حتی برخی از اعضای خود را برای مبارزه با رژیم بعثی و متجاوز عراق به جبههها اعزام کرد. با این وجود، اتحادیه کمونیست های ایران شدیدا از نیروی محرکه بودن اسلام و آموزه های اسلامی و هدایت تودههای انقلابی و تاثیرگذاری بر طبقات اجتماعی منزجر بودند و از هر فرصتی برای مخدوش کردن چهره اسلام به عنوان یک مکتب رهایی بخش استفاده کردند. عدم تحمل اسلام به عنوان دین پیشرو مواضع کینهتوزانه اتحادیه نسبت به مکتب اسلام موجب شد در بحران کردستان و در پوشش اعزام نیروهایش به جبهه های جنوب، اقدام به تهیه و جمعآوری سلاح برای روز مبادا کنند. از سوی دیگر به دنبال صفبندیهای سیاسی و عمیق تر شدن شکاف بین بنیصدر و نیروهای انقلاب، اتحادیه کمونیستهای ایران همراستا با سایر گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی به صف طرفداران بنیصدر پیوست. رهبران اتحادیه پس از سقوط بنی صدر و حوادث خرداد 1360، انقلاب را از مسیرش منحرف شده تشخیص دادند و برای نجات آن، نسخه اورژانسی قیام فوری را تجویز کردند. آنان بر این باور بودند که شرایط نابسامان و متلاطم ماههای ابتدایی انقلاب، شرایط مطلوبی را برای به اجرا گذاشتن نسخه مبارزه مسلحانه و ساقط کردن نظام نوپا و بی تجربه سیاسی به وجود آورده است و بر این توهم بودند که جامعه آمادگی پذیرش چنین اقدامی را داشته و از گروههای مسلح حمایت خواهد کرد. تقابل با اسلام و مبارزه با جمهور اتحادیه کمونیستهای ایران زمانی تصمیم خود را گرفت که کمیته انقلاب اسلامی طرح «مالک و مستأجر» را به اجرا گذاشت. به دنبال این طرح مالکان خانه های مسکونی موظف به افشای هویت مستأجران خود شدند. بدین ترتیب هویت بسیاری از مستاجران خانههای تیمی فاش شد و نیروهای شبه نظامی مخالف نظام جمهوری اسلامی مجبور به کوچ اجباری از پایتخت و مهاجرت به شهرستان آمل شدند. اتحادیه با استقرار دهها نفر از اعضا و هواداران خود در جنگلهای آمل درصدد بر آمد با حملهی نظامی ناگهانی شهر آمل را به تسخیر خود درآورد و مردم شهر را با این قیام خود همراه کند و به تدریج دیگر شهرهای شمالی یکی پس از دیگری به اشغال خود درآورد و به این شیوه قیام سراسری به وجود آورد. با این هدف، اولین اقدام مسلحانه را در 18 آبان 1360 انجام دادند که البته با هوشیاری به موقع قرارگاه ابوالفضل متشکل از نیروهای سپاه، بسیج، ارتش و ژاندارمری در قلب جنگل، ضربه مهمی به آنان که خود را به تقلید از میرزا کوچک خان و قیام جنگ «سربدار» می خواندند، وارد کرد. تنفس برای تقابل! پس از این واقعه، اتحادیه کمونیستهای ایران مدتی را برای تقویت قوا و تجهیز نظامی در جنگلهای آمل مخفی کرد تا موعد شش بهمن 1360 فرا رسید. بالاخره آن صبح سرد زمستانی فرا رسید. طبق برنامه ریزی انجام شده، اعضای اتحادیه و سازمان مجاهدین ابتدا به مراکز حساس نظامی همچون سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی، ژاندارمری، فرمانداری، بخشداری و بنیاد شهید آمل حمله کردند و تا روشن شدن هوا و شروع ساعت کار ادارات به تصرف خود در آوردند همچنین مناطق مهم شهر مثل دوازده پله، پلیس راه و سبزه میدان را هم تحت کنترل خود درآوردند. در خاطرات یکی از دستگیر شدگان اتحادیه کمونیستهای ایران اعتراف شد: "دو نفر موتورسوار را قبل از ظهر دستگیر و یکی را در خیابان اعدام انقلابی کردیم. نفر دوم که دستش تیر خورده بود، فرار کرد، به دلیل نیامدن و نپیوستن مردم. صحبت شد که مردم نیامدند و حالا چه کار کنیم؟ عقب نشینی کنیم یا بمانیم؟ مرکزیت توصیه کرد درگیری را ادامه بدهیم و ما ادامه دادیم. اما اوج درگیری ها در اطراف مقر بسیج بود، اطراف مخابرات و فرمانداری نیز از مکانهای درگیری بودند. نیروهای مهاجم با قرار دادن دو - سه چرخ دستی خیابان را بستند و شروع به تیراندازی کردند، به امید آن که مردم به آن ها محلق شوند. به آنها گفته بودند به محض تیراندازی، مردم به شما ملحق می شوند اما مردم نیامدند." واکنش مردم آمل نسبت به گروهکها درهمان ساعات اولیه صبح وقتی مردم شهرستان آمل و روستاهای اطراف این شهر متوجه قضیه شدند، از خانه هایشان بیرون آمدند و با ساخت سنگرهای متعدد به مبارزه مسلحانه با نیروهایی که بی محابا به طرفشان شلیک می کردند، پرداختند. صدها نیروی داوطلب مردمی با مراجعه به مقر سپاه آمل و دریافت اسلحه، به مبارزه با گروهک سربداران پرداختند. مردم از پاسداران خواهش میکردند تا سلاح خود را در اختیارشان قرار دهند و خود وارد درگیری نشوند، که این درخواست از سوی پاسداران نیز از مردم میشد. سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر با اتحادیه و منافقان کردند. تعداد سنگرها به حدی زیاد بود شهرستان آمل در تاریخ انقلاب اسلامی به شهر «هزار سنگر» شهرت یافت. سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت 7 تا 8 صبح ششم بهمن 1360 انجام شد. شور و اشتیاق بسیار بالای مردم برای مبارزه با ضدانقلاب، نارسایی ها را پوشش داد. حمله مردم حزباللهی به ضدانقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی که دشمن تمرکز داشت، صورت گرفت. در ادامه حضور مردم، واحدهای کوچکتری از کوچه و خیابانها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند. مردم: جانمان فدای نظام اسلامی برخی از نهادهای انتظامی چون کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخشهایی از شهر مانع ورود مردم به صحنه درگیری میشدند تا به آنان آسیبی وارد نشود، اما مردم برای ساخت سنگر و مواضع دفاعی، درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن و دستگیری آنان، کشف محل استقرار آنان و تخلیه شهدا و کمک به مجروحین از جان خود گذشتند. یکی از نیروهای حاضر در این غائله در خاطره ای بیان کرد: بعد از عقبنشینی، وارد یک باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای اللهاکبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ آمد. بچهها فهمیدند که باغ در محاصره است و از هر طرف که بخواهیم برویم به آنها بر میخوریم. در آنجا بچهها تیراندازی هوایی کردند، چون امکان داشت همدیگر را بزنیم. افرادی که در برخی از محلات مانند رضوانیه مستقر بودند تا شاید مردم در روشنی روز به آنها بپیوندند، نا امیدانه به جنگل برگشتند.
من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در پیرامون محله و تنگشدن حلقه محاصره، جزو اولین گروهی بودم که به طرف جنگل برگشتیم. در واقع پس از یورش بیامان مردم و کشته شدن 34 نفر از گروه سربداران، بهویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسؤول کمیته نظامی اتحادیه، گروه به طرف جنگل عقبنشینی کرد. در رشادت جانانه مردم آمل همین بس که با اهداء 42 شهید و بیش از 120 نفر زخمی، اجازه ندادند تا شهرشان به اشغال حتی دو روزه ضدانقلاب در آید و داغ این آرزو را به دل مهاجمان ددمنش منافق و ملحد گذاردند. توصیه هدایتگرانه امام به فریبخوردگان این حادثه تاریخی از چنان اهمیتی برخوردار بود که رهبر فقید انقلاب اسلامی آن را دست مایه تذکر عمیق به جریانهای فکری و سیاسی منحرف کردند. امام خطاب به جوانان کشورمان در وصیتنامه سیاسی الهی خود فرمودند: «نصیحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شر مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی خویش می نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم.» ایشان خاطرنشان کردند: «امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می رسد و شائبه قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. وصیت من به چپگرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهها [ی] متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده اید؟ و شما را چه انگیزه ای وادار کرده که می خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئه هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و توده های ستمدیده دست زدید؟. امام به احزاب و گروههای سیاسی هم هشدار دادند: «چه آنان که به چپگرایی معروف گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند و چه آنان که از غرب ارتزاق می کنند و الهام می گیرند و چه آنها که با اسم «خودمختاری» و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند، مثل حزب «دموکرات» و «کومله» وصیت می کنم که به ملت بپیوندند. و تاکنون تجربه کرده اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده اند و نمی توانند بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد. رهبر فقید انقلاب اسلامی خطاب به مردم مسلمان نیز متذکر شدند: «و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان می دهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می کردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن می کردند و طعن می زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شر مستکبران نجات دهید؛ و مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم. من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض می کنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم.
و این سیره و طریقه انبیای عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم؛ و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی توانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند. (صحیفه امام. جلد 21. ص436-440) سرانجام خائنان به مردم، نابودی است در ماجرای آمل، ضمن آنکه وفاداری مردم ایران به آرمانهای اسلامیشان باردیگر به اثبات رسید و حماسه بزرگ مردم این شهر در قلب تاریخ، ثبت و ضبط شد؛ برای گروهکهای درگیر این خیانت و از جمله سازمان منافقین خلق و اتحادیه کمونیستها نیز سرانجامی جز بدنامی و نابودی در برنداشت. منافقین که از کشور خارج و آواره این کشور و آن کشور و دستآویز آمریکاییها و اسرائیلیها قرار گرفتند، که وضعیتشان برای ملت ایران کاملاً روشن است.
و اما، اتحادیه کمونیستها، که مهمترین اقدام این گروه در تمام طول عمر و فعالیتش حمله به شهر آمل بود، پس از شکست مفتضحانه، اعضاء این گروهک در جنگلهای اطراف آمل پنهان شدند، اما سرانجام در تابستان همان سال بیش از 250 عضو این گروه دستگیر و اعدام شدند.
از مهم ترین رهبران اعدام شده این گروه، که از فعالان برجسته ضد رژیم شاه پیش از انقلاب در خارج کشور و از طراحان اصلی عملیات آمل بودند، می توان سیامک زعیم، عبدالرحیم آزمایش، حسین ریاحی، و فرید و وحید سریع القلم را نام برد. عده اندکی از بازماندگان گروه، پس از 1361 در خارج کشور به تجدید سازمان پرداختند و به بین الملل مائوئیستی پیوستند که امروزه دیگر جز نامی از آنها در زبالهدان تاریخ بجا نمانده است و این است نتیجهای که قرآن کریم با این عبارت بلند، ما را به آن دلالت میفرماید: قُل سِیرُوا فِی الأرضِ ثُمَ انظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَهُ المُکذِبِینَ. بگو سیر در زمین داشته باشید تا بنگرید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه شد. انتهای پیام /