یک‌شنبه 27 خرداد 1403

حمایت‌هایی که به نام کشاورزان است معمولا از جا‌های دیگری سر در می‌آورد

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
حمایت‌هایی که به نام کشاورزان است معمولا از جا‌های دیگری سر در می‌آورد

گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو_ سید حسین علوی فرد؛ دولت سیزدهم سعی دارد با افزایش تعرفه صادرات محصولات جالیزی از تولید مازاد آن‌ها جلوگیری کرده و با طرح‌های تشویقی زمین‌های زیر کشت آن‌ها را در اختیار محصولات اساسی قرار دهد. حجت ورمزیاری، مدیر گروه کشاورزی مرکز پژوهش‌های مجلس، در گفتگو با خبرگزاری دانشجو به بررسی آسیب‌های این طرح و بررسی جایگزین‌های مناسب برای آن‌ها پرداخت: دانشجو: اخیرا...

گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو_ سید حسین علوی فرد؛ دولت سیزدهم سعی دارد با افزایش تعرفه صادرات محصولات جالیزی از تولید مازاد آن‌ها جلوگیری کرده و با طرح‌های تشویقی زمین‌های زیر کشت آن‌ها را در اختیار محصولات اساسی قرار دهد. حجت ورمزیاری، مدیر گروه کشاورزی مرکز پژوهش‌های مجلس، در گفتگو با خبرگزاری دانشجو به بررسی آسیب‌های این طرح و بررسی جایگزین‌های مناسب برای آن‌ها پرداخت:

دانشجو: اخیرا آقای قربانی، معاون برنامه ریزی اقتصادی وزارت جهاد کشاورزی بیان کرده اند که به خاطر آب بر بودن و ارز آوری کم محصولات جالیزی مثل پیاز، سیب زمینی، خیار، خربزه، بادمجان و هندوانه، قرار است که تعرفه صادرات این محصولات حداقل صد در صد زیاد شود. طبق آمار اعلام شده توسط آقای قربانی، اما این محصولات سالانه تقریبا یک میلیارد دلار برای کشور ارزآوری دارند و همچنین ایشان بیان کردند که بخش کشاورزی در ایران حدود 10 درصد از صادرات غیرنفتی را شامل می‌شود که بخش زیادی از آن‌ها نیز مربوط به صادرات محصولات جالیزی است. با این حساب به نظر شما آیا واقعا ارزآوری یک میلیارد دلاری در سال برای محصولات جالیزی کافی نیست و صرفه ندارد؟

ورمزیاری: در بحث ارزآوری و تولید این محصولات چند موضوع مطرح است. اول اینکه بالاخره صادراتی که این محصولات دارند و ارزی که از این طریق وارد کشور می‌شود واقعا مبلغ کمی نیست بر خلاف آنچه که گفته می‌شود. دوم اینکه خارج از بحث ارزآوری، معیشت یک عده قابل توجهی وابسته به این است؛ یعنی هم خود کشاورز و هم خانواده‌اش. وقتی می‌گوییم که روی صادرات این محصولات تعرفه صد در صدی می‌بندیم، معیشت این افراد هم تحت الشعاع قرار می‌گیرد و با بحث عدالت اجتماعی خیلی سازگاری ندارد. یعنی ما یک‌دفعه‌ای و به صورت یک‌طرفه این کار را انجام دهیم آن هم در شرایطی که خیلی‌ها مثلا در کرمان بذر هایشان را کاشته‌اند. البته من نمی‌دانم که این طرح را گفته اند برای سال بعد اعمال میکنند یا همین امسال؟

دانشجو: اتفاقا بحث بعدی ما در مورد محدودیت‌های قانونی این طرح بود که خب اجازه اجرای این طرح را از همین امسال نمی‌دهد. اما بنابر ابلاغیه وزارت جهاد کشاورزی به وزارت صمت از اول مهر تا 15 دی عوارض 4 هزار تومانی به ازای صادرات هر کیلوگرم گوجه فرنگی و از ابتدای آبان تا آخر بهمن به ازای هر کیلوگرم پیاز 2 هزار تومان عوارض لحاظ شد.

ورمزیاری: این غیر قانونی است و از جهت بحث معیشت و عدالت اجتماعی هم محل اشکال‌های جدی است. چون رهبری در اولین دیدارشان که با هیئت دولت سیزدهم داشتند فرمودند که هر اقدام، برنامه یا طرحی که می‌خواهید اجرا کنید پیوست آن را بر عدالت ببینید. ببینید آن موضوع چه تأثیری بر عدالت دارد؛ بنابراین اینجا هم وقتی وزارت جهاد می‌خواهد یک تصمیمی را اتخاذ کند باید ببیند اثرات آن بر عدالت اجتماعی، بر معیشت کسانی که از محل آن ارتزاق می‌کنند_آن هم در شرایطی که یک‌دفعه اعلام شده_چگونه است. از طرفی بحث ارزآوری آن هم دچار مشکل است. ما از این طرف می‌گوییم که بایستی صادراتمان را رونق بدهیم، اقتصاد درون‌زا و برونگرا داشته باشیم، ارزآوری داشته باشیم؛ از آن طرف این موضوع را سرکوب می‌کنیم. در ضمن اگر هم الان ارزآوری این‌ها به صورت نسبی خیلی بالا نیست می‌توان از طریق فرآوری آن، با بسته بندی بهتر، با برندسازی بهتر ارزش افزوده بالاتری را ایجاد کرد. نباید صورت مسأله را پاک کنیم، باید آن را درست کنیم. یا اینکه اصلا این‌ها را به کشت‌های بسته و سیستم‌های گلخانه‌ای منتقل کنیم به جای آن‌که صادرات را محدود کنیم و جلوی یک مزیتی را بگیریم. مضاف اینکه بعضی از اراضی اصلا مستعد کشت محصولات اساسی نیستند، یعنی شما باید آن‌جا حتما جالیزی بکاری. اینجا چه می‌کنیم؟ وقتی شما یک سیاست غیر هوشمندانه وضع میکنی و صادرات این محصولات را سرکوب میکنی؛ از آن‌طرف هم قیمت زمین، عوامل تولید، کود و سم و... به شدت افزایش پیدا کرده؛ در اینجا دیگر تولید محصولات اساسی با آن هزینه نمی‌صرفد. هر چقدر هم که می‌خواهی شما یارانه و تسهیلات ارزان قیمت بده؛ اصل موضوع برای کشاورز نمی‌صرفد. اینجا دیگر کشاورز عطائش را به لقایش می‌بخشد و می‌گوید تا حالا که محصولات اساسی سودآور نبوده، الان هم که این‌ها را از سودآوری خارج کرده‌ای، پس کشاورزی را بیخیال می‌شود و تغییر کاربری می‌دهد تا سود بیشتری به دست آورد. بالاخره آن سرمایه را می‌برد جای دیگری و حتی به شغل‌های کاذب روی می‌آورد. عرض هم کردم، اصلا یکسری از اراضی مستعد کشت محصولات اساسی نیستند. آمایش سرزمین چه می‌گوید؟ الگوی کشت یعنی چه؟ یعنی شما تناسب اراضی را ارزیابی کنی و بر اساس کیفیت اراضی تصمیم بگیری چه محصولی را کجا بکاری و چگونه تولید کنی. خب این سیاست که می‌خواهند اجرا کنند سیاست هوشمندانه‌ای نیست و باعث می‌شود که مثلا در اراضی شیب دار بروی جو بکاری، گندم بکاری، محصولات یکساله بکاری که البته شما حداکثر تلاشتان را هم برای کشت گندم در اراضی شیب دار بکار بگیرید نهایتا 900 کیلوگرم تا یک تن گندم برداشت می‌کنید؛ بنابراین محصول جدی به شما نمی‌دهد. همچنین این‌که این‌ها گیاه یک ساله هستند، ریشه‌شان ضعیف است، عمیق نیست؛ نمی‌توانند جلوی فرسایش آبی و بادی خاک را بگیرند؛ نمی‌توانند آب را در اراضی کوهستانی و شیب‌دار نفوذ بدهند. بالاخره یکی از مشکلات ما روان‌آب‌ها و سیلاب‌ها هستند. این‌ها را چگونه میتوان کنترل کرد؟ آیا با کشت گندم می‌توان این‌ها را کنترل کرد؟ پس وقتی که سیاست دولت این است که محصولات دیگر را سرکوب کند، از طرفی قیمت تضمینی گندم را ببرد بالا و از طرف دیگر برای محصولات باغی فکری نکند؛ این موازنه به هم می‌خورد و باعث می‌شود که کشاورز گاهی جا‌هایی که زمین مناسب کشت محصول اساسی نیست محصول اساسی بکارد.

دانشجو: پس اینکه رهبری طی برنامه هفتم توسعه فرموده اند که 90 درصد کالا‌های اساسی باید در داخل تولید بشوند؛ ما چگونه باید به سمتش برویم؟

ورمزیاری: راهکار دارد. اول این‌که شما یک سری علوفه‌ها را می‌توانی در مراتع و اراضی شیب دار تولید کنید که خواراک دام است، یعنی به نوعی محصولات اساسی است. دوم این‌که شما اگر می‌خواهید مردم محصول اساسی بکارند_حالا شخصی که محصول اساسی می‌کارد که موضوعیت ندارد، چون شما که نمی‌خواهی او تغییر رفتار بدهد. اصل موضوع در مورد کسانی است که مثلا محصول جالیزی می‌کارند و حالا می‌خواهی بروند محصول اساسی بکارند_ تا زمانی که شما استراتژی سودآور کردن تولید محصولات اساسی را اجرا نکنید، عملا با دادن یارانه و تسهیلات ارزان قیمت و... اتفاقی نخواهد افتاد. یک راهکار اینی است که دوستان اتخاذ کرده اند؛ بیاییم از این طرف محصولات غیر اساسی را سرکوب قیمت کنیم و جلوی صادراتشان را بگیریم، از آن طرف هم بار مالی دولت را افزایش دهیم، قیمت خرید تضمینی را افزایش دهیم و.... این راهکار پایدار نیست. اول این‌که دولت چقدر می‌تواند بار مالی تحمل کند؟ بعد هم شما کجای دنیا را پیدا می‌کنید که قیمت یک کیلو خرما با یک کیلو گندم برابر باشد؟ همه جا یک تعادلی وجود دارد. خیلی از محصولات غیر اساسی قیمتشان بالاتر است، مثلا دانه روغنی از گندم بالاتر است؛ لذا دولت بار مالی کافی این قضیه را هر سال نمی‌تواند تأمین کند، حد یقفی دارد. دوم اینکه یک حد موازنه‌ای باید بین قیمت محصولات اساسی و غیر اساسی وجود داشته باشد؛ همه جای دنیا هم وجود دارد. پس سوال این است که چرا در سایر کشور‌ها محصولات اساسی تولید می‌کنند؟ آنجا این موازنه قیمتی وجود دارد. اینجا بحث استراتژی سودآور کردن مطرح می‌شود که برای آن چهار راهکار وجود دارد: 1. کاهش هزینه تولید در واحد سطح؛ خیلی از جا‌ها کشاورز به دلیل عدم آشنایی با اصول مدیریت مزرعه، مثلا به جای اینکه یک سم را دو بار، اما به موقع بپاشد، چهار بار در موقع نامناسب استفاده می‌کند. این یعنی افزایش هزینه تولید و کاهش سود تولید کننده محصول اساسی. 2. افزایش عملکرد در واحد سطح؛ الان در خیلی از محصولات اساسی بین تولید کننده نمونه و تولید کننده عادی در همان شرایط اقلیمی، در همان روستا، دو_سه برابر تفاوت عملکرد وجود دارد. پس این نشان می‌دهد که ما می‌توانیم این شکاف را پر کنیم. اگر عملکرد در واحد سطح آن کشاورز خرده مالک را افزایش دهیم باز سود آوری از طریق افزایش توناژ بهبود پیدا می‌کند. 3. یکپارچه سازی اراضی کشاورزی (افزایش سرانه مالکیت کشاورز)؛ در حال حاضر اکثر اراضی زراعی ما خرد هستند. سهم اراضی زیر پنج هکتار، زیر دو هکتار سهم قابل توجهی از بهره برداران کشاورزی کشور است. مثلا فرض کنید اگر کسی مالک دو هکتار است، این دو هکتار می‌بیند سه تکه زمین است، یعنی آن دو هکتار هم کاش یک تکه بود، اما خب همان دو هکتار هم می‌بینید به چند تکه تقسیم شده. در این حالت باز توناژی که از تولید گندم در آن دو هکتار به دست می‌آید خیلی کم است، حالا شما فرض کنید این دو هکتار بشود چهار هکتار، دو برابر می‌شود دیگر؛ سود آن هم به شدت افزایش می‌یابد. 4. توسعه کیک معیشت تولید کنندگان محصولات اساسی و در کل کشاورزان؛ یعنی کشاورز ما در روستا فقط درآمدش به کشاورزی وابسته نباشد، به آن یک هکتار زمین زراعی وابسته نباشد. در کنار آن در صنایع تبدیلی هم کار کند، یا اصلا از صنایع تبدیلی سهام داشته باشد. چه اشکالی دارد؟ مثلا بگوییم بیست درصد از این کارخانه رب گوجه فرنگی مال این روستا یا این کشاورز است. پول بیاورند سهام بگیرند از آن کارخانه؛ چه اشکالی دارد؟ یا مثلا در فرش دستباف، صنایع دستی، سنگ‌های تزئینی یا هر فعالیت دیگری که در روستا قابلیت آن وجود دارد. حسن این چیست؟ این است که شما برای کشاورزی که می‌خواهد به جای محصول جالیزی محصول اساسی بکارد، زمینه را فراهم کردی که بیاید در اشتغال غیر کشاورزی هم شاغل بشود. این اشتغال غیر کشاورزی اشتغال پایداری می‌شود. یک بار سرمایه گذاری می‌شود و تا سال‌ها آن کارخانه تولید انجام می‌دهد. به جای سناریوی اول که دوستان در حال اجرای آن هستند_که بار مالی قابل توجهی برای دولت ایجاد می‌کند_ در این حالت یک بار سرمایه گذاری انجام می‌شود. خود کشاورز سهام دار کارخانه است یا آنجا شاغل شده _در کنار زراعتش_ و این باعث می‌شود که یک شغل پایدار، یک منبع درآمدی جدید بدون ایجاد بار مالی مستمر برای دولت ایجاد بشود و در عین حال کشت محصول اساسی را هم انجام می‌دهد. پس بنابراین وقتی شما می‌گویید که آقای کشاورز شما بیا در زمین آبی، درجه یک و مسطحت به جای سیب زمینی گندم بکار؛ او می‌گوید تفاوت سود این‌ها 9 برابر است؛ من چرا باید این کار را انجام بدهم؟ اصلا تولید گندم در اینجا برای من نمی‌صرفد با این قیمت نهاده ها. ولو اینکه ممکن است یک سال سیب زمینی انقدر زیاد بشود که من زمین بخورم، اما سال‌هایی که سود می‌دهد انقدر زیاد است که ضرر آن سال‌ها را جبران می‌کند. پس بنابراین ترجیح من سیب زمینی است. خب من چرا باید محصول اساسی بکارم؟ در سناریوی دوستان جهاد کشاورزی، می‌گویند افزایش قیمت تضمینی می‌دهیم، یارانه می‌دهیم، تسهیلات ارزان قیمت می‌دهیم، معافیت آب و برق می‌دهیم و در نتیجه جبران می‌شود. اول اینکه خیلی از این حمایت‌ها معمولا سر از جای دیگری در می‌آورند. دوم اینکه ما پایگاه اطلاعاتی درست و حسابی نداریم. فردا مثلا چگونه می‌خواهیم تولید کننده محصولات اساسی را از غیر اساسی تشخیص دهیم؟ مثلا چگونه بگوییم که آقای فلانی دروغ نمی‌گوید، راست می‌گوید، با آن معافیت و آب بهایی که به او داده ایم واقعا رفته است محصول اساسی تولید کرده است؟ بنابراین اینجا در آن راهکار چهارم برای آن کشاورزانی که حاضر می‌شوند محصول اساسی کشت کنند باعث می‌شود که آن عدم نفعی که به خاطر تغییر الگوی کشت متحمل می‌شود جبران شود. این چهار راهکار نه به اندازه سناریویی که دوستان در دولت دنبال می‌کنند برای دولت بار مالی دارد_شاید فقط یک سرمایه اولیه‌ای برای همان ایجاد اشتغال غیر کشاورزی نیاز باشد، اما تا 10_20 سال دیگر کاری به دولت ندارد و خودش تولیدش را انجام می‌دهد_ و هم اینکه مشوق پایداری برای کشاورزانی که می‌خواهند به تولید محصول اساسی ورود کنند فراهم می‌کند. چگونه یکپارچه سازی زمین‌ها را انجام دهیم؟ الان یکی از اشتباهاتی که در دوره‌های مختلف در همین طرح‌های خودکفایی انجام داده‌ایم این بوده که آمده‌ایم خودکفایی را در کل پهنه سرزمین پخش کرده‌ایم. یعنی این‌که برای هر استانی مثلا یک سهمیه کشت گندم یا یک سهمیه کشت کلزا معین کرده‌ایم. فارغ از این‌که مثلا ببینیم شهرستان فلان که ما گفتیم فلان قدر کلزا بکارد اصلا خاکش مناسب کلزا است؟ بعد می‌بینیم خاک آنجا به گونه‌ایست که شما هر چقدر کود و سم و... استفاده کنید از یک حدی عملکردش بالاتر نمی‌رود، چون خاکش اساسا مناسب کلزا نیست. این اشتباه است. نکته بعدی اینکه بودجه دولت برای خودکفایی محدود است. مثلا شما می‌گویید من چهل همت برای خودکفایی کنار گذاشته‌ام. خب این عقلانی نیست که ما این چهل همت را در کل سرزمین پخش کنیم. چون وقتی پول پخش می‌شود منشأ اثر نمی‌تواند باشد؛ تحول ایجاد نمی‌کند. اما وقتی پول چند جا متمرکز می‌شود یک تحولی از آن ایجاد می‌شود. ما باید با توجه به الگوی کشت درست و حسابی، آمایش سرزمین و استعداد اراضی بیاییم مناطق ویژه مناسب محصولات اساسی را در کل کشور شناسایی کنیم. مثلا بگوییم فلان بخش از سه استان شمالی کشور مستعد کشت کلزا است. بهترین زمین برای کشت کلزا است. بالاترین عملکرد در واحد سطح از این خاک‌ها به دست می‌آید. بیاییم بودجه‌های خودکفایی را متمرکز کنیم روی آن‌ها به جای آنکه در هر دشت و دمن و بیابانی بخواهیم گندم بکاریم.

حمایت‌هایی که به نام کشاورزان است معمولا از جا‌های دیگری سر در می‌آورد 2