حیاتی: خواندن خبر رحلت امام (ره) برای من سنگین و سخت بود
محمدرضا حیاتی گوینده، درباره اعلام خبر ارتحال امام خمینی (ره) گفت: آن حادثه تاسف آور روز 14 خرداد سال 1368 هرگز برای من فراموش شدنی نیست. رحلت امام حادثه بزرگی بود و من هم گوینده با سابقه و کهنه کاری نبودم. فردی بودم که به عنوان یک گوینده، زیاد به من بها نمیدادند. حدود 6 سال سابقه کار در رادیو و تلویزیون داشتم. اگرچه اکثر خبرهای دوران جنگ و دفاع مقدس را من اعلام میکردم، اما گویندگان پیشکسوت دیگری هم برای اعلام خبرهای مهم بودند، اما این خواست خدا بود که اعلام خبر ارتحال امام نصیب من بشود و گوینده آن خبر من باشم.
وی ادامه داد: خواندن این خبر برای من سنگین و سخت بود. احساس میکردم گفتن و خواندن این خبر کار هر کسی نیست. این پیامی بود که ساعت 6.30 دقیقه دریافت کردیم. در آن زمان تکنولوژیها مانند امروز نبود. اینترنت و فکس هم نبود. ما خبر را تلفنی دریافت میکردیم. خبر ارتحال را حاج احمد آقا از بیت امام خمینی (ره) میخواندند و ما مینوشتیم. آن لحظه که این پیام را تایپ میکردند، دیدم که از لحاظ ادبی بسیار تاثر برانگیز است و روی من به عنوان یک گوینده که پیام را میخواندم، بسیار تاثیر گذاشته بود. اما تا آن لحظه هنوز معلوم نبود که قرار است گوینده این خبر من باشم. پیشکسوتان بسیاری وجود داشتند که در انتظار بودند این خبر را بخوانند، اما یک باره قرار شد که من خبر را بخوانم، پنج دقیقه قبل از خواندن خبر متوجه شدم که باید من این خبر را اعلام کنم در حالی که من اصلا آمادگی کافی نداشتم.
حیاتی عنوان کرد: آن موقع ساعت 5 صبح با سرویس به سازمان میآمدیم. ماشین که دنبال من آمد راننده اعلام کرد که این اتفاق افتاده و هنگامی که وارد اداره شدیم، دیدیم که تمامی همکاران لباس مشکی پوشیده بودند و چشمهایشان اشک آلود بود. از ساعت 5 تا 7 مشخص نبود که قرار است چه کسی این خبر را بخواند. مرحوم آقای افشار آمده بود و گزینه اصلی برای خواندن خبر بودند. من را نیز به عنوان گوینده رزرو آورده بودند. اما در آخرین لحظه، مرحوم آقای افشار اطلاع داد که نمیتواند این خبر را بخواند.
وی افزود: ایشان اعلام کرد که از لحاظ روحی در فشار است و خواندن این خبر برای ایشان مشکل است. مدیر کل خبر نیز من را صدا کرد و حدود 7 دقیقه به ساعت 7 صبح مانده بود که متن خبر را به من دادند و گفتند که خبر را بخوانم. من به هیچ وجه آماده نبودم و اعلام کردم که قرار بود آقای افشار این خبر را بخواند. اما گفتند که ایشان آمادگی ندارد و تاکید شد که باید من بخوانم و آن وضعیت پیش آمد و من خبر را خواندم.
حیاتی توضیح داد: جو آنجا بسیار سنگین بود. به اتاق فرمان که نگاه میکردم منقلب میشدم. به محض آنکه ساعت 7 اعلام شد و آرم اخبار پخش شد، من بسم الله الرحمن الرحیم را گفتم و آن آیه «یا أَیَتُهَا النَفسُ المُطمَئِنَهُ ارجِعِی اِلی رَبِکِ راضِیَهً مَرضِیَهً فَادخُلِی فِی عِبادِی وَ ادخُلِی جَنَتِی» را خواندم یک لحظه که به اتاق فرمان نگاه کردم، دیدم که تمام کسانی که در اتاق فرمان بودند زیرگریه زدند و یک جوری بود که من صدای گریه همکارانم را در استودیو میشنیدم. من دیگر طاقت نیاوردم و اینها را که نگاه کردم، بغض گلویم را گرفت و من هم که خیلی آدم حساسی هستم، نتوانستم ادامه دهم. یک لحظه کوتاه مکث کردم و بعد دستم را جلوی چشمانم گرفتم تا اتاق فرمان را نبینم، چون اگر میدیدم، نمیتوانستم ادامه دهم.
وی افزود: آنها به شدت گریه میکردند. بنابراین یک لحظه جلوی چشمانم را گرفتم و بدین ترتیب خبر را خواندم و به خودم گفتم که اینجا وظیفه من چیز دیگری است. من باید اینجا بر احساسات خودم غلبه کنم. گرچه این احساس را همه ملت ایران داشتند و من هم جزو ملت ایران بودم، اما باید وظیفه ام را آن گونه که درست است، انجام میدادم. بنا بر این به هیچ وجه به اتاق فرمان نگاه نکردم و خبر را خواندم.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون