جمعه 2 آذر 1403

خاطره ای از دلیل مخالفت آیت‌الله طالقانی با اصل ولایت فقیه / اگر رشته‌ی حیات ایشان نمی‌گستت، مردم را به صحنه می‌کشاند

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
خاطره ای از دلیل مخالفت آیت‌الله طالقانی با اصل ولایت فقیه / اگر رشته‌ی حیات ایشان نمی‌گستت، مردم را به صحنه می‌کشاند

برداشت من این است که اگر رشته‌ی حیات آیت الله طالقانی نمی‌گسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه می‌کشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی می‌شوراند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مرحوم سید منیرالدین حسینی، از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی، در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیت‌الله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگ‌مرد، برکاتی به همراه داشت.» در خاطرات سید منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی به‌ویژه در بحث‌های مربوط به ولایت فقیه بود، به مخالفت‌های کسانی مانند حجتی کرمانی، بنی‌صدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روایت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو می‌خواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین می‌گوید: «از دیگر مخالفان صاحب‌نام می‌توان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیت‌الله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحث‌های آن «در قید حیات بودند، شاید به سختی می‌شد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه‌ی کار آیت‌الله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی می‌کرد هیجان‌های مجلس را وارد جامعه کند و به سطح توده‌ی مردم بکشاند.»

در ادامه به سخنانی از آیت‌الله طالقانی در آخرین خطبه‌ی نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیت‌الله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازنده‌ی قد و قامت خودشان باشد.»

آیت‌الله طالقانی بر فعالیت شورایی و حضور مردم در قدرت تأکید داشت و در آخرین خطبه‌اش در 16 شهریور 58 نیز روی همین موضوع دست گذاشت:

«صدها بار من گفتم که مسئله‌ی شورا از اساسی‌ترین مسئله [مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت می‌گوید با این مردم مشورت کن، به این‌ها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه این‌که نکردند، می‌دانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث می‌کنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا این‌که می‌توانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه‌ی مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان... شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده‌ی مردم مطرح می‌کنید؟ بیایید در مجلس خبرگان! می‌گویم بین موکلین شما من مطرح می‌کنم، این‌ها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشه‌ها، بدبختی‌ها، ناراحتی‌ها، عقب‌ماندگی‌های این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجات‌بخش و حیات‌بخش اسلامی. امیدواریم که همه‌ی ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروه‌خواهی، فرصت‌طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده‌ی دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج‌کشیده‌ها، با محروم‌ها هم‌صدا بشویم.»

منیرالدین نگران بود که طالقانی سایر بحث‌ها را نیز به میان مردم بکشد و پس از اشاره به حمله‌ی طالقانی به مجلس خبرگان در آخرین خطبه‌ی او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته‌ی حیات ایشان نمی‌گسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه می‌کشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی می‌شوراند. البته آن مرحوم در مبارزاتش عنصر مخلصی بود ولی در عین حال زمینه‌ای داشت که باعث می‌شد افراد ناپاک نیز بر گردش حلقه بزنند. حتی به گونه‌ای بود که در مجلس خبرگان وقتی جلسات به پایان می‌رسید، هواداران مجاهدین خلق و نهضتی‌ها و جبهه ملی‌ها و روشنفکران مختلف با آرم‌ها و آرمان‌های مختلف، ایشان را دوره می‌کردند و از در مجلس بیرون می‌بردند. حتی ما وقتی با ایشان حرفی داشتیم یا می‌خواستیم وقت بگیریم و ایشان را روشن کنیم این امکان برای‌مان فراهم نبود.»

منبع: خاطرات سید منیرالدین حسینی شیرازی منتشرشده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی

23259

کد خبر 1955785