«خط مقدم» به چاپ چهاردهم رسید
کتاب «خط مقدم» نوشته فائضه غفار حدادی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ چهاردهم رسید.
کتاب «خط مقدم» نوشته فائضه غفار حدادی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ چهاردهم رسید.
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «خط مقدم؛ روایتی مستند از دو سال از زندگی شهید حسن طهرانی مقدم» نوشته فائضه غفار حدادی بهتازگی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ چهاردهم رسیده است.
این کتاب روایتی است مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید طهرانی مقدم و به قلم فائضه غفار حدادی. این کتاب برشی مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم است که دور از تخیل و رویاپردازی های نویسندگی نوشته شده است. بازه زمانی مطالب کتاب هم از مرداد سال 63 تا دی ماه 65 است؛ مقطعی که اتفاقاً پر است از حادثه و موانع پیچیده. پر از «نمیتوانی» ها و «دیگر نمیشود» ها و پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است.» شهید طهرانی مقدم در مصاحبههایی که انجام شد، بیش از آنکه از خود بگوید، از یاران شهیدش گفته است و علاقهمند بوده که زحمات رزمندگان گمنام یگان موشکی در تاریخ ثبت و ضبط شود.
طبق آنچه در مقدمه آمده، برای نگارش این کتاب با بیش از 50 نفر مصاحبههای عمیق و مفصلی صورت گرفته و در مواردی برای تکمیل و رفع تناقضات و ابهامات، مصاحبه با برخی افراد بیش از 20 بار تکرار شده است. از این کتاب که به قلم فائضه غفار حدادی و با پژوهش محمدحسین پیکانی منتشر شده، در هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس تقدیر به عمل آمده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
جمعه جشن تشرین بود. داخل چمن زرد شده زمین فوتبال یک زمین والیبال درست کرده بودند و صندلیهایی که در چندین ردیف دورش چیده بودند، از افراد گروهانها و گردانهای تیپ 155 و 156 موشکی سوریه پر شده بود. جایگاه عریض و طویلی هم در قسمت بالای زمین برای سخنرانی درست کرده بودند که با گلهای مصنوعی و عکس حافظ اسد و پرچم سوریه تزئین شده بود. پشت تریبون سخنران، یک ردیف مبل چیده شده بود که جایگاه فرماندهان بود. یک ردیف صندلی هم در پشت ردیف مبل گذاشته بودند که مخصوص مهمانان ویژه بود. حسن آقا بر روی یکی از مبلهای ردیف اول مابین سرتیپ ترکی و سرلشکر عبدالقادر نشسته بود. بچهها همروی صندلیهای ردیف دوم بودند. فرمانده یکی از گردانهای موشکی پشت تریبون گزارش میداد. حسن آقا کموبیش بعضی کلمهها و موضوع صحبتش را میفهمید، ولی بیشتر حواسش به جمعیت دورتادور زمین و مخصوصاً روسها بود. فقط هفت هشت نفر از روسها در جشن شرکت کرده بودند که در ضلع بالا و گوشه سمت راست زمین نشسته بودند. همگی لباس ارتش سوریه را پوشیده بودند. بدون درجه بودن لباسشان آنها را از بقیه جمعیت متمایز میکرد. رد نگاهشان هم بیشتر از آنکه به سخنران برسد، روی ردیف دوم صندلیها و بچههای ایرانی بود. هرکسی میتوانست کنجکاوی را توی چهرهشان ببیند.
چاپ چهاردهم این کتاب با 528 صفحه و قیمت 130 هزار تومان عرضه شده است.