یک‌شنبه 4 آذر 1403

«خواب‌های کرم ابریشم» منتشر شد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
«خواب‌های کرم ابریشم» منتشر شد

مجموعه داستان «خواب‌های کرم ابریشم» نوشته محمد سرابی توسط نشر صاد منتشر و راهی بازار نشر شد.

مجموعه داستان «خواب‌های کرم ابریشم» نوشته محمد سرابی توسط نشر صاد منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مجموعه داستان «خواب‌های کرم ابریشم» نوشته محمد سرابی به تازگی توسط نشر صاد منتشر و راهی بازار نشر شده است.

هریک از داستان‌های این مجموعه با نگاه به زندگی در ایران امروزی نوشته شده است و در 14 روایت، تلاش نسل‌های پی در پی از روستایی و شهری تا آرمانخواه و لذت طلب را نشان می‌دهد. نسل‌هایی که از مبارزه زیرزمینی آغاز کردند اما به مهاجرت روی دریاها رسیدند. نویسنده در این کتاب دیدگاهی واقع‌گرا را دنبال می‌کند و شخصیت‌ها را از میان افراد عادی جامعه انتخاب کرده است. پزشک، آشپز، مهندس و.... هنرمند و شاعر. انسان‌هایی که هر روز با آن‌ها برخورد می‌کنیم و داستان امید و نامیدی هریک را می‌شنویم.

در داستان «سفید صدفی» مرد ناشناسی از یک دانشجوی نابغه دعوت می‌کند که در مقابل دریافت پول زیادی در پروژه محرمانه واکسن‌های نوترکیب ژنتیکی کار کند. در داستان «فیلم‌بردار عروسی آرنولد» سه پسر برای فیلم‌گرفتن از مسابقه موتورسواری به روستایی دورافتاده می‌روند و در داستان «پشت به خورشید» گروه جوانی برای کمک به شهری زلزله زده می‌شتابند که با خاک یکسان شده است. در داستان «خشک و خالی» نیز ماجرای ساکنان منطقه‌ای در نزدیکی حاشیه جنوبی پایتخت روایت می‌شود که در طول چند دهه پیش و پس از انقلاب، چگونه زندگی و اطراف خود را دستخوش دگرگونی و بی‌ثباتی می‌بینند.

شخصیت‌های این مجموعه داستان، در جهانی زندگی می‌کنند که نه قابل تکیه بر گذشته است و نه خیالی درباره آینده پرورش می‌دهد اما آن‌ها هر دو را دائماً مرور می‌کنند.

محمد سرابی داستان نویسی را از سال‌های 70 آغاز کرد و اکنون خبرنگار مطبوعاتی است. او پیش از این کتاب «اسامه بن لادن، افسانه یا واقعیت» را با موضوع زندگی‌نامه بنیان‌گذار سازمان تروریستی القاعده و رمان گمانه زن «ماهی، طوطی و شیاطین میان‌رودان» را در سبک فانتزی تاریک به چاپ رسانده است.

در بخشی از کتاب «خواب‌های کرم ابریشم» می‌خوانیم:

«چند بار می‌خواستند قانونی بروند. تا استانبول رفتند ولی کانادا سال به سال قوانین را سخت‌تر می‌کرد. یک بار هم رفتند دبی و از سفارت آمریکا وقت گرفتند. بعد از اینکه همه کارها را انجام دادند ترامپ آمد و زد زیر همه چی و دیگر نشد. دفعه بعد که رفته بودند ترکیه همه زندگیشان را پول کردند و به آدم‌پران دادند. تا بلغارستان رفتند. افتاده بودند وسط موج عراقی‌ها و سوریه‌ای‌هایی که از دست داعش فرار می‌کردند. توی جنگل و جاده پیاده راه می‌رفتند. یک عکس فرستادند که هر کدام یک دست امید را گرفته بودند. خسته و کثیف بودند اما توی عکس لبخند می‌زدند.»