داستان بازگشت به زادگاه مادری از جاده "ایران زیبا"
این مستند جغرافیای زیبای ایران را به تصویر کشیده و ضمن بیان اثرات مهاجرت معکوس در روستاهای دورافتاده، تلاش میکند تا نشان بدهد که این روستاها همچنان جای مناسبی برای زندگی هستند و میتوانند سودآوری داشته باشند.
آفریده درباره تولید این اثر توضیح داد: مستند "ریشه خوانی" درباره مقولهای است که در دهه 90 شمسی مرسوم شد و آنهم «مهاجرت معکوس» است. به صورت کلی، وقتی در منطقهای گردشگری رونق میگیرد، عدهای از بومیان آن منطقه که پیشتر به شهرها مهاجرت کردند، به واسطه رونق اقتصادی توریسم دوباره به زادگاه خود باز میگردند و از این طریق مهاجرت معکوس شکل میگیرد.
وی ضمن معرفی افرادی که در این مستند سراغشان رفته است، گفت: کاراکترهای اصلی مستند ما افرادیاند که مهاجرت معکوس کردند؛ عمده آنها نیز جوانانی هستند که برای ادامه زندگی قید حضور در شهر را زده و به روستای آبا و اجدادی خود بازگشتند.
این مستندساز با اشاره به تنوع منحصر به فرد جاذبههای طبیعی در ایران گفت: در این مستند روستاهایی را نشان میدهیم که از نظر گردشگری در ردههای نخست دنیا قرار دارند و ظرفیتهای بسیار گستردهای برای پذیرش گردشگر و ارزآوری در آن وجود دارد.
آفریده به بازآفرینی فرهنگ روستانشینی در این مستند اشاره کرد و گفت: ایجاد هماهنگی فرهنگی و تاریخی به جذب گردشگر در سطوح ملی و بینالمللی کمک میکند و روستاهای خالی از سکنه را احیا خواهد کرد. نخستین نتیجه مثبت این موضوع، تولید محصولات کشاورزی، صنایعدستی و رونق گردشگری برای ساکنین محلی و ایجاد اشتغال گوناگون است.
کارگردان مستند "ریشهخوانی" درباره انتخاب نام مستند توضیح داد و گفت: شاید بتوان گفت که مستند دو لایه دارد؛ یک لایه نمایش موضوع مهاجرت معکوس و جاذبههای گردشگری ایران است، اما در لایه زیرین فیلم تلاش کردیم سری به ریشهها و خرده فرهنگهای نهادینهشده در بین مردم آن منطقه بزنیم. انتخاب نام «ریشهخوانی» برای این مستند نیز به همین دلیل صورت گرفته است.
آفریده درباره یکی از چالشهای اساسی در ساخت این مستند گفت: یکی از مشکلات اساسی ما جلب اعتماد افراد برای حضور در مقابل دوربین بود. در برخی موضوعات، نوع نگاه مردم به تلویزیون تغییر کرده و اعتماد کمتری به آن میکنند. البته معتقدم که روند جلب اعتماد سوژهها بستگی به ارتباطات شخصی کارگردان و تیم تولید مستند با سوژهها دارد.
او در پاسخ به برخی اظهارنظرهای فعالان محیط زیست مبنی بر اینکه حضور گردشگر میتواند طبیعت آنجا را از بین ببرد، گفت: این موضوع به مدیریت کلان و سیاستهای فرهنگی یک کشور برمیگردد. برای مثال، کشورهایی مثل ترکیه که اقتصاد گردشگرمحور دارند، ورود گردشگر را به هیچ وجه محدود نمیکنند، بلکه صنعت توریسم در کشورشان را «فرهنگسازی» میکنند. منِ مستندساز که سالهاست در مناطق مختلف ایران میگردم، مدیریت گردشگری را در جایی ندیدم و شاید به همین دلیل است که فعالان محیط زیستی اظهار نگرانی میکنند.
وی خاطرنشان کرد: البته موارد استثنا مثل متین آباد کاشان را داریم اما اکثر اقداماتی که در این مناطق انجام میشود، بیشتر تحت تاثیر فرد است و سیاست غالب نیست. فراموش نکنید که در دنیا از مقوله مهم گردشگری پایدار مبتنی بر احترام به طبیعت سخن میگویند، اما در ایران این موضوع مورد توجه قرار نمیگیرد. خاطرم هست زمانی که مستند «هولاین در ایران» را میساختم، سفری به منطقه بیشاپور کازرون داشتم. این منطقه یکی از مهمترین و نابهای شهرهای تاریخی در دنیا است اما در همانجا فضولات انسانی دیدم که واقعا تأسفبرانگیز بود. دلیل چنین اتفاق دردناکی این است که قیمت بلیط موزه در ایران گاهاً کمتر از قیمت دستشوییهای بینراهی است.
آفریده که در طول سالهای اخیر مستندهای زیادی را با موضوع فرهنگ، تاریخ و اقوام ایران ساخته است، گلایههایی نیز مطرح کرد و گفت: خیلی وقتها احساس میکنم که ساخت مستند درباره چنین موضوعاتی برای همه فراهم نیست و استقبالی از ساخت چنین مستندهایی صورت نمیگیرد. ما مستندسازانی بزرگی مثل فرهاد ورهرام، ارد عطارپور و... را داریم که درباره این موضوعات فیلم ساختند اما به دلیل عدم حمایت نتوانستند این مسیر را ادامه بدهند.
وی ادامه داد: متاسفانه سیاستهای کلی تلویزیون در حوزه مستندسازی روشن و واضح نیست. برآوردهایی که برای سینمای مستند درنظر گرفته میشود، به زور میتواند یک سوم هزینههای تولید یک مستند را فراهم کند و به همین دلیل مجبوریم از زمان و عوامل تولید، گروههای فنی و کیفیت کار بکاهیم که همین موضوع ضربه بزرگی به فیلم است. من بسیار دوست دارم مستند بسیار متنوعتر و بزرگتری درباره فرهنگ و اقوام ایران بسازم اما تاکنون این امکان فراهم نشده است.
او در پایان درباره ادامه دار بودن این مستند گفت: تاکنون قراردادی برای ادامه تولید این مجموعه با تلویزیون نبستم، اما بسیار علاقهمندم که ساخت چنین مستندهایی ادامهدار باشد. معتقدم که خانه اول مستند، تلویزیون است، چرا که تلویزیونها در سراسر دنیا، بیشترین مخاطب را دارند و نیاز مستندها دیده شدن است.