در دفاع از امنیت ملی
در مقابله با هجوم رسانهای و سیاسی و میدانی دشمن، تندروی و افراط، مفهوم و مصداق ندارد، هر چه بیشتر و هر چه قویتر، باید به دشمن مهاجم آغازگر، ضربه زد.
به گزارش مشرق، مجتبی سلطانی، پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده کتاب "خط سازش" طی یادداشتی نوشت:
در دفاع از "امنیت ملی"، نباید لُکنت داشت. در هر شرایطی، هزینه آشوبگری و شورش هدایتشده دشمن، باید به حداکثر برسد. در هنگامه "تهدید امنیت ملی"، جای مماشات و مدارا و مهرورزی و ارفاق نیست. به هر بهانهای، و زیر پرچم هر درد و رنج و مصیبتی، امنیت ملی کشور نباید تهدید و تضعیف شود. خیانتی بزرگتر از مشارکت در "تمهید و تشویق و تحریک" آشوبگری و شورشگری نیست. الفتنه اشد من القتل. فتنهگران داخلی، اگر بر خطا و خیانت خویش بمانند و به رغم پرچمسوزیها و مناسک تروریستی آشوبگران، مرز مواضع خویش را صریحاً متمایز و جدا نکنند، جرم و جنایتشان کمتر از بیگانگان آتشافروز و نابودیخواهان ایران نیست.
در مقابله با هجوم رسانهای و سیاسی و میدانی دشمن، تندروی و افراط، مفهوم و مصداق ندارد، هر چه بیشتر و هر چه قویتر، باید به دشمن مهاجم آغازگر، ضربه زد. از بیم برچسب افراطیگری، نباید در دام انفعال و افراط احتیاط و تأخیر در ضربت قاطع متقابل، افتاد. اتخاذ شیوههای عقلانی قدرتمند و مؤثر، تا آخرین حد ممکن و مقدور، تندروی نیست، عین عقلانیت است.
چشم فتنه "بین و پیدا و رسوا" را در اولین فرصت باید کور کرد، رأس و مغز این فتنه را باید فوراً هدف گرفت، دست و پای این فتنه را باید سریعاً از کار انداخت، راه تغذیه و تقویت این فتنه را باید عاجلاً مسدود ساخت. "مجامله و سستی و مماطله و مداهنه" در مواجهه با فتنهسازان و فتنهگران و فتنهجویان، به سود نضج و نشو و نمای آنست. زمان، به سود "فتنه آشکارِ آتشکار"، عمل خواهد کرد. تزئین فتنه و ترسیم تصویر کج و معوج از آن، و فرصتآفرینی برای گسترش آتش فتنه، و مهلتآفرینی ناخواسته برای افزایش سربازان فتنه، گاهی بر زبان و بنان دوستان سابق کمبصیرت و محافظهکار جاری میشود. تحلیلهای شبه علمی و روشنفکرنمایانه ظاهراً متکی به مطالعات آماری و نظرسنجی و نگرشسنجیهای ناپایدار و گمراهکننده، در شرایط "فتنه نمایان و عریان"، جایی ندارند.
جایی که طرح و برنامه و مدیریت و هدایت دشمن، کاملاً آشکار و علنیست، پاسخ تهدید و اقدام دشمنان و دشمنخویان، تهدید بزرگتر و اقدام سختتر پشیمانکننده، است. در دفاع از امنیت ملی، کوتاهی و تردید و تفریط و مسئولیتگریزی و مماشات و خودفریبی، خطرناک و خطیر است. اگر سَرِ چشمه فتنه، به موقع و به فوریت، بسته و مسدود نشود، و دشمن از درون اسب تروای غفلت و سوءتدبیر و سستارادگی مدافعان حریم حرم میهن، به درون خیزند و نائره آتش شورش و آشوب را بگسترانند، خسارتها و زیانها بسی بیشتر و انبوهتر و گرانبارتر، و گاه جبرانناپذیر، خواهند شد.
اَسَفا جماعتی هم که عمریست نان خویش در دیزی آبخون فتنهها ترید میکنند و از ابتدای انقلاب آموختهاند که با همهچیز کاسبی کنند، معرکهگردان و آتشبیار معرکه شدهاند. آنانی که روزگاری، وفق اقتضای زمانه، با ادعای مقابله علیه لیبرالها و کمونیستها و منافقین و کودتاچیان، کاسبی راه انداختند، بار خویش و قوم و قبیله خود را بستند و با رانتهای کوپنی و زیرمیزی و پشت پستوهای مکفارلینی یاد گرفتند که چگونه، هم با جنگ و تحریم کاسبی کنند، و هم، دکان چندنبش قطعنامه و برجام برپا کنند. این کاسبان زیادهخواه سیریناپذیر که از پوستین چپ شروع کردند و به فراخور مواقع و منافع، در پوستین سازندگی و اصلاحات و اعتدال خزیدند، در این ایام، به کاسبی با "مصیبت و غم و رنج" یک خانواده کُرد، و مصیبتزایی برای ملت، برخاستهاند.
همینان که هماکنون نیز کمابیش بر سفره انواع رانتها و شرکتها و ثروتهای غارتشده از بیتالمال نشستهاند، برخی هنوز در مجلس و مراکز دولتی صاحب صندلی و منصبند، یا علاوه بر مزایای پیدا و پنهان حاصله از سالها ریاست و وزارت و وکالت و صدارت، پاداشها و حقوقهای بازنشستگی کلان از همین نظام میگیرند، بیآزرم همچون دشمنان نظام، شبیه تروریستها و تجزیهطلبان سخن میگویند، بر زخم نمک میپاشند، عصبانیت و خشم کور را به جامعه تزریق میکنند، تحریکآمیز و تنشآفرین تحلیل و اظهار لحیه میکنند، و با صدها نیش و طعن و کنایات ابلغ من التصریح، مردم را به شورش و آشوب فرا میخوانند، یا شورش و آشوب را موجه و تئوریزه و مدلل میسازند. اینان که در فتنههای پیدا و پنهان دهه 60 و 70 و فتنه کبیر88 و فتنه اکبر آبان 98، خسارتهای هنگفت به امنیت و منافع ملی کشور وارد ساختند، و به لطایفالحیل، فعلاً از میزان عدالت در امان ماندهاند، امر، بَرِشان مشتبه شده که نظام در موضع ضعف است و فرصت دوباره برای شلتاقاندازی و فتنهسازی و غوغابازی جدید یافتهاند.
به نوحهخوانی و سوگواری کاسه داغتر از آش برخاستهاند، پشت بام دلهای جریحهدار و غمگین خانه وخاندانی و مردمانی، بساط ریب و ریا افکنده و با زینکردن قاطر احساسات و عواطف، به نمایش رقتانگیزی برای جلب توجه و خودنمایی و تأمین لذت لجاجت و شهوت عداوت خویش، برخاستهاند. البته در مرام سُفلگی و ناجوانمردی، عجیب نیست که 40سال به انحاء مختلف، صاحبمنصب حکومت باشی، ولی به بهانه همدردی سالوسانه و کاسبکارانه با یک خانواده مصیبتدیده، با گوشه چشمی به انتخابات آینده و خودشیرینی نزد اپوزیسیون، و با ژست همیشهبراه خیرخواهی و اصلاحطلبی و مردمدوستی، همه اعتبار و آبروی 40ساله نظام پساانقلاب را چوب حراج بزنی. خوشمزه آنکه، در این آشفتهبازار خودنمایی و فضلفروشی ظاهراً غمگسارانه و سانتیمانتال، برخی ژست داشمشدیگری گرفته و با لاتبازی کلامی و نمایش مضحک یهکَتی از شخصیت سرتاپا آغشته به رانت و مواهب حکومتی خویش، آب به آسیاب تحریککنندگان شورش و آشوب ریخته و با تکرار اتهامات اثباتنشده و زبان بدن حسابشده، خشم و عصبانیت مخاطبان آماده و ملتهب را، دو چندان میسازند.
برخی هم به اسم جانباز و رزمنده و محجبه، به راست یا ناراست، پُز همدردی گرفته و بالا تا پایین نظام را از دم تیغ تهمت و طعن و کین خویش گذراندهاند. گویی، بازسازی ناکثین و قاسطین و مارقین کردهاند که به جنگ امیرالمؤمنین(ع) رفتند، بسیاری را کشتند و بسیاری کشته شدند، در حالی که برخی سابقه جهاد و انتساب به پیامبر (ص) داشتند و ازواجشان، محجبه بودند. همانگونه که داعشیان غربساخته و در خدمت ارزشهای آمریکایی، چنین هستند، و نیز منافقان تروریست که روسری سرخِ شِمری را بر زنان خود، اجباری کردهاند ولی داعیان دعوت به بیحجابی و رهایی از شرف و شریعت شدهاند.
اما برخی مقامات سابق و لاحقی که از درون خانواده نظام، سوگمندانه، همسخن و همآوا و همنوا با دشمن شدهاند، البته آنقدر زیرک هستند و تجربه اندوختهاند، که در پس پرده، خود را از ته دل و بیش از دیگران خیرخواه حکومت بخوانند و مدعی سوپاپ اطمینان شوند و بگویند که اگر چیزی گفته و دُر و گوهر پراکندهاند، خواستهاند دشمن را خلع سلاح کنند و تالیف قلوب از ناراضیان و معترضان کرده باشند. و البته ان الله علیم بذات الصدور...
اما هماکنون، در وسط ماجرا، در جواب اراذل و اوباش کف خیابان، بحث منطقی و تحلیل و استدلال و ژست روشنفکری، تمسخر عقل و خرد و فهم و شعور انسانیست. هر لحظه که به سستی و مماشات و نرمش بگذرد، و غَلَیان احساسات ناپخته و سانتیمانتالیسم سیاسی اوج گیرد، اوباش و شورشیان، جریتر و جسورتر و متهورتر میشوند. آنان که به دعوت تجزیهطلبان و تروریستها و آفرینندگان داعش و حامیان حرامیان آدمکش و بدکاره، به خیابانها بریزند، لَچَک از سر دخترکان فریبخورده و هیجانزده خانواده یا بیخانواده همراه خویش بردارند، به مقدسات دینی و ملی فحاشی و اهانت کنند، به زور و اهانت و خباثت چادر از سر نوامیس این ملت غیور بکشند، همچون الوات و بدکارههای 28مرداد 32 پیشقراول کودتای خیالی آمریکا و انگلیس باشند، آتش بیفروزند و شیشه و سر و دست عابران و مؤمنان بشکنند، به موتور و ماشین مردم و مامور انتظامی سنگپرانی و هجوم مسلحانه کنند، و فحاشی و دریدگی و عفونت نفاق و جهل و عداوت و شقاوت را بالا بیاورند و نعره بزنند، چنین اوباش بدتر از وحوش را، بدون رحم و ارفاق و مماشات، باید تنبیه و تعقیب و تأدیب کرد و حسابشان را کف دستشان گذاشت، و خواب راحت و آسایش و آرامش را از خودشان و مشوقان و حامیانشان سِتاند.
ترحم بر گرگان تیزدندان کف به دهان آورده، یعنی چه؟ این حرفها، بیهوده و بیپایه، و ژاژخایی است، که بگویند چنان اراذل و اوباش آشوبگر، از متن همین مردم هستند، فرزندان همین ملتند، محصول تربیت 40ساله همین نظامند، و مغالطههای عوامفریب بسیاری از این دست. این غلطگوییهای غلطانداز فریبکارانه بارها تکرار شده، ولی کسی نمیپرسد که در جمع 85میلیونی این ملت، از دیرباز، همیشه درصدی خائن و جاهل و فریبخورده و بزهکار و اراذل و اوباش، وجود داشتهاند که معمولاً بنا به طبع رذالت و بزهکاری، پررو و جسور و بیحیا هم هستند. صدایشان هم نَکَره و نخراشیده و بلند است و به گوش همه میرسد، چون بلندگوهای رسانهای و مجازی ارهبدستان سعودی و کودککشان اسرائیلی و قاتلان بالفطره آمریکایی و نسلکشهای جنتلمن انگلیسی، تمام و کمال در خدمت آنان است.
نه امروز و دیروز، که از همان اولین روزهای پیروزی انقلاب مردم ایران. از اسفند 1357 که "تظاهرات بیحجابها" به لیدری و حضور فساق و فجار کابارهها و دیسکوها و خانههای تلفنی و اشرفچهارچشمها و پریبلندههای تهران پَهلَوی، و رفیقه دخترکان خانههای تیمی فداییهای خلق اشرف دهقان و پیکاریهای آدمکش و جنازهسوز، به تحریک و هدایت مأمور آمریکایی "کِیت میللِت" انجام شد.
از همان 23 اسفند 1357 و شورش تروریستی تجزیهطلبانه در کردستان و سپس شورشهای مختلف تجزیهطلبان شرق و شمال و جنوب کشور، و آشوبگریهای لیبرالها و تروریستهای فاسق و فاجر مجاهدین خلق در خردادها و مردادها و اسفندهای 58تا60، در همه این موارد، بارها جمعیتی به مراتب بیشتر از اوباشی که این روزها در تهران و چند شهر کشور به آشوب برخاستهاند، حضور داشتند. زمانیکه ایران 35میلیون جمعیت داشت، صدای پوتینها و نعرههای میلیشیاها و تروریستهای مجاهدین و دمکرات و کومله در چند کوچه و خیابان کردستان و تهران، بسیار بیشتر از قیژ و قاژ کتانیهای اسکچرز و آدیداس شورشگرهای بیحجابیطلب و شریعتستیز اینروزها، گوشآزار بود. اما کسی از اینانی که امروز مدعیاند و آنروزها بعضاً بر مناصب سیاسی و امنیتی تکیه زده بودند، نمیگفتند که آنها هم "مردم"ند، و باید تن به شعار و شورش آنان داد. زیرا حقیقتاً "اندکی از مردم"، علیه اکثریت ملت ایران، دشمنان مردم، و غدههای سرطانی کشور بودند و هستند. نمیتوان بر آنان به گزاف، نام "مردم" نهاد و آنان را به مغلطه و کذب، نماینده افکار عمومی مردم دانست. این چاچولبازی و طراری دودوزهبازان سیاست بیدیانت است که شعبده مردم مردم راه انداخته و با نام آنان کاسبی میکنند.
همآنانی که بیش از 40 سال بر مواهب و امتیازات و رانتهای حکومتی چنگ انداختهاند و تا بالاترین مناصب کشور، به ناحق و خدعه و خیانت، از گرده مردم سواری کشیدهاند. فراخوان آن عجوزه بدکاره سرکرده تروریستهای منافق که در کارنامه سیاه خود سوزاندن کودکها و مادرها و سلاخیکردن بیش از 12000 نوامیس و دختران و پسران و مادران و پدران این ملت را دارند، کدام مردم شریف اجابت میکند؟ به دعوت آشوب تجزیهطلبان فاسق و قاتل کومله که متخصص بریدن گلوی مردم با کاشیشکسته تیز و دوشقهکردن مامور جهاد سازندگی و کندن پوست سر سرباز میهن هستند و از 23بهمن1357 تیغ بر گلوی مردم شریف کردستان و یاران ایرانشهری آنان کشیدند، و همراه دیگر تروریستهای تجزیهطلب، افتخار قتل و جنایت 5000تن از 17000شهید ترور را به نام خویش ثبت کردهاند، کدام مردم شریف، پاسخ میگویند و به خیابانها میریزند و امنیت و پرچم ایران را به آتش میکشند؟
در این دوران شفافیت و انفجار اطلاعات و دسترسی همگان به رسانههای خارجی و شبکههای مجازی، چه کسی میتواند مدعی شود که من فریب خوردم و نمیدانستم و احساساتی و جَوگیر شدم، نفهمیدم به دعوت تروریستها و تجزیهطلبان، آمدم تا در جنگی به نام حجاب، علیه امنیت ملی ایران، ناخواسته به شورش و اغتشاش و آشوب کشیده شدم. البته فرض محال، محال نیست، پیداکردن تعداد معدودی ابله نادان هم در بین شورشیان، چندان بعید نیست. ولی نباید خودفریبی کرد، هر آماری با هر تعداد از افرادی که در نقاط مختلف، به فراخوان دشمنان ایران پاسخ دهند، لاجرم وطبیعتاً "دشمن ملت"، محسوب میشوند. البته در عالم واقع، به نسبت جمعیت کل کشور، سرجمع همه این آشوبگران، "اقلیتی اندک" و زائدند که اگر اصلاح نشوند، همواره مانند ویروس کرونا و آنفلوآنزا در کالبد این سرزمین به حیات انگلی و زیرپوستی و نیمهپنهان خویش ادامه میدهند، تا فرصت و زمینه مساعد دیگری برای بروز و ظهور آسیبرسان خویش بیابند: همچون بهاییها، ملحدین، جهود عنود صهیونیست، هواداران بدکارهها و اهل فسق و فجور، وابستگان و هواداران منافقین و سلطنتطلبان و تجزیهطلبان تروریست، تتلیتیهایی که با خبث نیت و فحاشی به خواهر و مادر خود ارضا میشوند، و فساق و فجاری که برای کنسرتهای مستهجن و ضد ملی در استانبول و دبی و باکو پول خرج میکنند و علیه میهن و آیین خویش زوزه میکشند.
البته غالباً فرزندان و وابستگان غارتگران بیتالمال و دزدان و سرمایهپرستان صاحبان باستیهیلزها و شهرکهای ویلایی شمال و کیش و مناطق خوشآب و هوا که حداقل سه دهه رسماً به جنگ ارزشهای ملی و آیینی ایران برخاستهاند، و نهتنها ده سانتیمتر لَچَک ظاهرساز را هر جا توانستهاند از سر اُناث مربوطه خویش برداشتهاند، بلکه سالهاست که به "پول پارتی" و "نود پارتی" و روابط مستهجن، خو گرفته و معتاد شدهاند و سرریز تعفن ضد اخلاقی خویش را در عریانی پوشش و رفتار خود، در کافهها و رستورانها و پاساژها و مراکز خرید و ماشینهای لاکچری، به نمایش گذاردهاند، و معالاسف معمولاً بی کمترین آسیب و تذکر و برخورد انتظامی و قضایی. چون به بهانه حمایت از کارآفرینی و کارآفرینان، پدران و همسران و معشوقهای سرمایهدار و گردنکلفت آنان، به استظهار روابط مشکوک و آلوده با برخی مقامات، برای رفتار ضد فرهنگی و عریانی خانواده و وابستگان و دوستان، مصونیت خریدهاند. همین اراذل و اوباش، در دفاتر مجلل کاری خویش با دخترکان نیمهعریان و ویسکی و شامپاین از مدعوین خود، پذیرایی میکنند و از هیچ مأمور انتظامی و اداره اماکن، نگرانی و اِبا ندارند.
همسران و دختران و رفیقههای همین اشراف فاسق فاجر، بیحجاب و بعضاً مخمور و نیمه هوشیار، خیابانهایی مانند فرمانیه و اندرزگو و شهرک غرب، و مناطق ویلانشین شمال و حومه پایتخت، و شهرهای توریستی را، در ساعاتی از شب و روز، قُرُق میکنند و مانور تجمل و تعفن به راه میاندازند. همینان و تخم و ترکههاشان، مانند فتنههای 88و 96 و 98 در فضای مجازی، مردم را به آشوب و شورشگری و براندازی تحریک و تشویق میکنند و به خشونت و تروریسم و قتل و غارت عمومی دعوت میکنند. گاهی هم برای تغییر ذائقه و کمی هیجان و ماجراجویی، در حاشیه یا متن آشوبها خودنمایی میکنند. پس، در مقابله با آشوبهای کنونی، بایستی مراقب بود که "ضعیفکُشی" نشود، و از این فرصت مناسب، خوب استفاده شود تا ریشهها و بانیان و مفسدان اصلی و قدرتمند و ذینفوذ نیز، به تیغ تیز عدالت سپرده شوند. و این جماعت اقلیت مترَفین و مرفهین بیوطن، بیش از این باعث هلاک و انحطاط این سرزمین مقدس نشوند. اگر چنین شود، هم به عدالت عمل شده و هم به صلاح و مصلحت مردم و نظام، و هم پایههای حقیقی امنیت ملی در اعماق قلوب مردم و اعتماد عمومی، محکم و استوار و پایدار میشوند.
البته اینکه، ابلهانی باشند که برای بیحجابی و عیش و نوش، حاضر به فداکاری و هزینهدادن و خوندادن باشند، در هیچ کجای تاریخ ثبت نشده است. تئوریسینهای شهرتطلب و فالوئرجمعکن عاشق دلار هم که در تبیین "جنگ حجاب"، از آزادیخواهی سخن میگویند، نمیتوانند شور انقلابی ضمیمه این مطالبه ولنگاری و عریانی بکنند. اگر در تاریخ، کسانی برای آزادی سیاسی هزینه سنگین و حتی جان دادهاند، تاکنون جایی ثبت نشده که برای آزادی اجتماعی عریانی و نوشخواری، کسی قیام و مبارزه و فداکاری کرده باشد. زیرا در همه نظامهای استبدادی و دیکتاتوری، آزادی اجتماعی به مفهوم ولنگاری و رهایی از قیود اخلاقی، در بالاترین حد خود وجود داشته و دارد.
در همین ایران عزیز، رژیم پهلوی هیچ محدودیتی در امور اجتماعی قائل نبود، میخانهها چندین برابر کتابفروشیها، کاخ جوانانها و دیسکوها و کابارهها و کازینوها چندین برابر کتابخانهها، مراکز فسق و فجور و فحشا چه محلههای بدنام در بسیاری شهرها چه خانههای تلفنی و عشرتکدههای لاکچری و استخرهای مختلط و ویلاهای منضَم به بدکارگان، و پلاژهای مختلط عمومی و اختصاصی عریان در سواحل شمال و جنوب، و پاتوقهای نیمهرسمی منحرفان و جانیان شهوتپرست و هزاران فسق و فجور دیگر، از هفت دولت آزاد و تحت حمایت دربار فاجر پهلوی بود. فساد و فحشای ترکیه و تایلند و دبی قرن بیست و یکم، با همه مدرنیزاسیون ابزار و وسایل و امکانات، تازه به گَرد پای آزادی اجتماعی فساد و فحشای رژیم پهلوی هم رسیدهاند. در شرح فسق و فجور حکومت پهلوی، "جنگ حجاب" رضاخان جانی فاسد و فاسق، یک چشمه کوچک محسوب میشد، و البته سرچشمه آغازین ترویج سیستماتیک فساد و فحشای مدرن بود.
بعد از 43سال پایبندی اکثریت مردم ایران بر ارزشهای ملی و آیینی خود، دشمن هنوز به طمع ارتجاع و بازگرداندن ملت ایران به جاهلیت فاسد و فاجر رژیم پهلوی، از هر فرصت و بهانهای سوءاستفاده میکند. اینکه باید هشیار بود و خلل و فرج و اشکالات ساختاری و روشی در مدیریت فرهنگی و اجتماعی کشور را رفع و رجوع کرد، و بنیانهای ارزشها و اخلاق ملت مسلمان ایران را مستحکم ساخت و آفتزدایی کرد، و آسیبشناسی روزآمد و مستمر اصلاحی داشت، اموری هستند بدیهی و تکرار مکررات که به کفایت گفتهاند و خواهند گفت. در جهان امروز هم، هیچ حکومت مقتدری در بیان واضح و روشن دفاع بیقید و شرط از "ارزشهای فرهنگی و ملی" خویش، ابا نمیکند و تعارف و رودربایستی ندارد. یکی از پُر بسامدترین واژگان سران آمریکا و غرب، واژگان "ارزشهای آمریکایی و اروپایی و غربی" است. ولی غربگرایان ایرانی، خُرده سُفته و آشفته میگیرند که چرا نظام جمهوری اسلامی ایران بر ارزشهای اسلامی، تأکید و پافشاری دارد. نفی ارزشهای بنیادین فرهنگی و آیینی در هویت ملی، یعنی نفی اساس امنیت ملی.
زیرا امنیت ملی مبتنی و متکی بر ارزشهای بنیادین، وجود و قوام و دوام مییابد. دشمنان میدانند، و اکثریت ملت ایران هم به خوبی دریافته و میدانند که: "هویت و منافع و امنیت" ملی ایران، مبتنی بر حفظ و تعمیق و تحکیم ارزشهای فطری و الهی اسلام، استوار است. البته این ارزشها منحصر و محدود به حجاب و عفاف عمومی نیست، اما امروزه، حجاب به اولین آماج دشمنان و خاکریز مقدم مقاومت فرهنگی و هویتی مبدل شده است. ولی لازم به اشاره است که اولویت رهبری نظام، بهبود شرایط اقتصادی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، و تحقق عدالت، است. اما همانگونه که سُفلگان رسانهای دشمنان ایران تصریح کردهاند: حجاب، بهانه است، اصل نظام، نشانه است.
پس عطف به مسئله امروزه؛ نمیتوان به بهانه مشکلات و اشکالات دیرپای موجود و حوادث اخیر، کوتاهی و مدارا و مماشات در مقابله با آشوب و شورشی که زیر پرچم بیحجابی و اخلاقستیزی، به فراخوان و فرماندهی تروریستها و تجزیهطلبان داعشصفت آغاز شده، توجیه و توصیه شود.
در خاتمه، این حقیقت، بیان یک شعار مکرر و کلیشهای نیست که: قاطبه ملت ایران، یقیناً از هر آشوب و شورشی که سر در اردوگاه بیگانگان داشته باشد، و هویت و پرچم و آیین و امنیت ملی را تهدید و تضعیف کند، برائت میجویند. دشمنان به خوبی این را میدانند، ولی گویی به عادت قماربازان معتاد لاسوگاس و مونتکارلو، هر از گاهی، به واسطه حادثه یا سانحهای، معلول خبط و خطا و گاه خیانت، وسوسه میشوند که بخت شوم خویش را دوباره بیازمایند و قماری دیگر، بر نطع رنج و مصیبت و خون و خشونت، برپا سازند.