سه‌شنبه 13 آبان 1404

در لحظات پایانی حیات حضرت زهرا (س) چه گذشت؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
در لحظات پایانی حیات حضرت زهرا (س) چه گذشت؟

لحظات پایانی عمر حضرت زهرا (س) یکی از غم‌بارترین، تلخ‌ترین و دشوارترین لحظات زندگی امیر المؤمنین، حضرت علی علیه السلام بود.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدمحمود جوادی، پژوهشگر، همزمان با فرارسیدن ایام فاطمیه، در یادداشتی به بیان برخی از ویژگی‌های حضرت زهرا (س) پرداخت. یادداشت او را که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته به این قرار است:

سوگواری غریبانه علی (ع) در فراق فاطمه (س)

فاطمه (س) زنی بود از جنس خاک اما متعلق به عالم نور و ملکوت که خداوند متعال اراده کرده بود آن حضرت را در یک بازه زمانی کوتاه روی زمین، و در عالم ناسوت میان امت پیامبر (ص) قرار دهد تا حیات خاکی خودرا سپری کند و سرور زنان عالم و مادری بی همتا برای ائمه اطهار علیهم السلام باشد، سپس ایشان را به عالم اصلی که به آن تعلق داشت بازگرداند.

طبق روایت‌های مختلف، گفته می‌شود عمر شریف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بین 18 تا 28 سال بوده و آن حضرت در عمر کوتاه خود به مقامی دست نیافتنی میان زنان عالم رسیده بود، که دسترسی به چنین جایگاهی تنها از زنی همچون دختر پیامبر (ص) با آن ظرفیت معنوی بسیار بالا برمی‌آمد.

اقامه عزای فاطمی: «حرز تو را بر قلبمان بستیم مادر»

حیات خاکی حضرت فاطمه سلام الله علیها در این بازه زمانی گرچه بسیار کوتاه بود اما دارای برکات فراوانی بود که خداوند متعال در عین اندک بودن عمر شریف فاطمه (س) ایشان را کوثر (خیر کثیر و تکثیر کننده ی نسل پیامبر) نامیده و آن حضرت را به عنوان عطیه الهی برای رسول خود معرفی کرده بود: «اِنَآ أَعطَینَکَ لکَوثَرَ».

در اینجا تلاش داریم به مناسبت سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روزهای پایانی عمر پر برکت دخت گرامی پیامبر (ص) - بدون اشاره به حوادث و حواشی منجر به شهادت آن حضرت - بپردازیم، و تنها به حال روحی امیرالمؤمنین علیه السلام و دل شکسته ی آن حضرت در فراق حضرت زهرا (س) و وصیت های ایشان اشاره کنیم.

در لحظات پایانی حیات حضرت فاطمه (س) چه گذشت؟

لحظات پایانی عمر حضرت زهرا (س) یکی از غم‌بارترین، تلخ‌ترین و دشوارترین لحظات زندگی امیر المؤمنین علیه السلام بود. در این لحظات علی علیه السلام خود را - بعد از رحلت رسول خدا (ص) و ظلمی که به او اهل بیت پیامبر رفت - برای دوره تنهایی بعد از فاطمه (س) آماده می کرد، دوره‌ای که مردم مدینه از وی روی برگردانده بودند و علی (ع) در مظلومیتی مضاعف به سر می برد.

راویان نقل می‌کنند، امیرالمؤمنین (ع) در آخرین ساعات عمر کوتاه دختر گرامی پیامبر (ص) با آن حضرت خلوت کرد و فرمود: «أوصینی بما أحببت»؛ هرچه دوست داری به من وصیت کن. فاطمه (س) گفت: «یا ابن عم ما عهدتنی کاذبه و لا خائنه و لا خالفتک منذ عاشرتنی»؛ پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خیانت نکردم و هیچ‌گاه با تو مخالفت ننمودم. علی علیه السلام در جواب گفت: «معاذ اللَه، أنت أعلم باللَه وأبر وأتقی و أکرم و أشد خوفاً من اللَه من أن أوبخک بمخالفتی، قد عز علی مفارقتک»؛ معاذ اللَه که تو خلافی را مرتکب شده باشی. مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و خداترسی تو بالاتر از آن است که با من مخالفت کرده باشی. مفارقت از تو بسیار بر من سخت است [1].

حضرت فاطمه (س) در لحظه‌های واپسین زندگی، به امیرمؤمنان علی (ع) فرمود:«یا أَبَاالحَسَنِ لَم یبقَ لِی الا رَمَق مِنَ اَلحَیاهِ وَ حَانَ زَمانُ الرَحِیلِ وَالوِداعِ فَاستَمِع کَلامِی فَانَک لا تَسمَعُ بَعدَ ذلِک صَوتَ فاطِمَهَ أبَداً، أوُصیک یا أبَاالحَسَنِ أن لا تَنسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی»؛ ای اباالحسن! برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیت می‌کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی [2].

بعد امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:«قَد عَزَ عَلَیَ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُدُکِ اِلَا أَنَهُ أَمر لَا بُدَ مِنهُ وَ اللَهِ جَدِدتِ عَلَیَ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَهِ ص وَ قَد عَظُمَت وَفَاتُکِ وَ فَقدُکِ فَ اِنَا لِلَهِ وَ اِنَا اِلَیهِ راجِعُونَ مِن مُصِیبَه مَا أَفجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَهَا وَ أَحزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَهِ مُصِیبَه لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَه لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلَی رَأسِهَا وَ ضَمَهَا اِلَی صَدرِهِ ثُمَ قَالَ أُوصِینِی بِمَا شِئتِ»؛ جدایی تو و برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعه‌آمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمی‌داند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصه‌دار کرده. این مصیبتی است که نمی شود جبران کرد [3].

ساعتی امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین (ع) سر فاطمه (س) را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی می‌کنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا می‌کنم. بعد بی بی دو عالم وصیت خود را کردند.

وصیت فاطمه (س) به علی (ع)

همچنین حضرت زهرا (س) در کلمات ارزشمند دیگری، به امام علی (ع) وصیت فرمود که: «اذا أنَا مِتُ فَتَوَلَ أنتَ غُسلِی وَ جَهِزنِی وَ صَلِ عَلَی وَ أنزِلنِی قَبرِی وَ ألحِدنِی وَ سَوِ التُرابَ عَلَی وَ اجلِس عِندَ رَأسِی قَبالَهَ وَجهِی فَأکثِر مِن تِلاوَهِ وَالدُعَاءِ فَاِنَها ساعَه یحتاجُ المیتُ فیها الی أُنسِ الأحیاءِ وَ أنَا أستَودِعُک اللهَ تَعَالی وَ أوصیک فِی وَلَدی خَیراً»؛ وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه‌هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می‌سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.[4]

از وصایای دیگر حضرت زهرا (س) به علی (ع)، توصیه به ازدواج با دختر خواهر فاطمه (س) امامه بود که فرمود: «جَزاک اللهُ عَنِی خَیرَ الجَزاءِ یابنَ عَمِ رَسولِ اللهِ اَوصیِک اَوَلاً اَن تَتَزَوَجَ بَعدِی بِاِبنَهِ أُختِی أمَامَهَ فَانَها تَکونُ لِوَلِدِی مِثلِی فَاِنَ الرَجالَ لابُدَ لَهُم مِنَ النِساءِ»[5]؛ ای پسر عموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند. پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است.[6]

حضرت زهرا (س) در تداوم مبارزات منفی علیه شورای سقیفه و غاصبان خلافت، به امام علی (ع) وصیت کرد: «انِی أوصیک أن لایلِی غُسلِی وَ کَفَنِی سِواک وَ اذا أنَا مِتُ فَادفِنِی لَیلاً وَ لا تُؤذِنَنَ بِی أحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَ بِی... و...»[7]؛ همانا من تو را وصیت می‌کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و... و... را نیز مطلع نساز [8].

امام صادق (ع) نقل فرمود که حضرت زهرا (س) در لحظه‌های آخر زندگی خطاب به علی (ع) فرمود: «اذا تَوَفَیتُ لا تُعلِم الا أمَ سَلَمَهَ وَ أمَ أیمَنَ وَ فِضَهَ وَ مِنَ الرِجالِ اَبنَی وَ العَباسَ وَ سَلمانَ وَ عَماراً وَ المِقدادُ وَ أباذَرَ وَ حُذَیفَهَ وَ لا تُدفِنِی الا لَیلاً وَ لا تُعلِم قَبرِی أحَداً[9]؛ وقتی وفات کردم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به ام سلمه و ام ایمن و فضه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین (ع) و عباس و سلمان و عمار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند [10].

همچنین آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «أوصِیک أن لایشهَدَ أحَد جِنازَتِی مِن هؤلاءِ الَذینَ ظَلَمونِی وَ أخَذوا حَقِی فَانَهُم عَدُوِی وَ عَدُوُ رَسولِ اللهِ وَ لا تَترُک أَن یصَلِی عَلَی أحَد مِنهُم وَ لا مِن أتباعِهِم وَ ادفِنِی فِی اللیلِ اذا هَدَأت العُیونُ وَ نَامَتِ الأبصارُ [11]؛ (ای علی) تو را وصیت می‌کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم‌ها آرام گرفته و دیده‌ها به خواب فرو رفته باشند [12].

«بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم. هذا ما أوصَت بِهِ فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللهِ، أوصَت وَ هِی تَشهَدُ أن لا الهَ الا اللهُ وَ أنَ مُحَمَداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ وَ أنَ الجَنَهَ حَقُ وَ النارَ حَقُ وَ أَنَ الساعَهَ آتِیه لارَیبَ فیها وَ أنَ اللهَ یبعَثُ مَن فُی القبورِ، یا عَلِی أنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَد (ص) زَوَجنَی اللهُ مَنک لأکونَ لَک فِی الدُنیا وَ الآخِرهِ، أنتَ أولی بِی مِن غَیرِی، حَنِطنی و غَسِلنِی و کَفِنِی بِاللَیلِ وَ صَلِ عَلَی وَ ادفِنِی بِاللَیلِ وَ لا تُعلِم أحَداً وَ أستَودِعُک اللهَ و أقرَءُ عَلی وُلدِی السَلامَ الی یومِ القِیامَهِ»[13]؛ به نام خداوند بخشنده و مهربان. این وصیت‌نامه فاطمه دختر رسول خداست و در حالی وصیت می کند که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد (ص) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فراخواهد رسید و شکی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر می فرماید. ای علی! من فاطمه دختر محمد هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطلاع نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می فرستم [14].

خبر شهادت حضرت زهرا (س)

اسماء دختر عمیس که همدم و همنشین حضرت زهرا (س) بود، در روزهای سخت بیماری و لحظات پایانی حیات دختر پیامبر (ص) کنار فاطمه (س) بود و از ایشان پرستاری می‌کرد، می‌گوید: پس از لحظاتی بانویم را صدا زدم، جواب نداد، گفتم: یا بنت محمد المصطفی، ای دختر بهترین پیامبران، ای دختر بهترین مادران... چون جواب نیامد، آمدم و روپوش را از روی مبارکش برداشتم دیدم که روح مطهرش به عالم ملکوت پرواز کرده است. اسماء با دیدن این منظره دلخراش، گریبان چاک زده می‌نالید که ناگاه حسنین علیهما السلام وارد شدند و فرمودند: «أسماء أین أمنا؟»؛ مادر ما کجا است؟

اسماء ساکت بود و چیزی نمی‌گفت، فرزندان زهرا سلام الله علیها وارد حجره مادر شدند، مادر را که بی‌جان یافتند، آه از دل بیرون کرده و یکدیگر را تسلیت گفتند، آنگاه حسن علیه السلام خود را روی مادر انداخته، او را بوسیده و می‌گفت: «یا أماه کلمینی قبل أن یفارق روحی بدنی»؛ مادر با من حرف بزن پیش از آن که روح از بدنم مفارقت کند، و آنگاه حسین علیه السلام پاهای مادر در آغوش گرفته و می‌گفت: «یا أماه أنا أبنک الحسین، کلمینی قبل أن ینصدع قلبی فأموت»؛ مادر من فرزندت حسینم با من حرف بزن پیش از آنکه دلم از کار بیفتد.

پس از آنکه روح از بدن دختر پیامبر (ص) مفارقت نمود و فرزندان او به گریه افتادند، اسماء به آنها دلداری داد و گفت: ای جگرگوشگان رسول خدا بروید در مسجد و به پدرتان از ماجرای وفات مادر خبر دهید. آنها از خانه به طرف مسجد دویدند و فریاد برآورده: «یا محمداه یا أحمداه، الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت أمنا»؛ ای پیامبر بزرگ، ای رسول خدا ای جد گرامی امروز بار دیگر داغ فراق شما بر ما تازه شد مادر ما جان به جان آفرین تسلیم کرد.

بچه‌های فاطمه (س) سپس به مسجد رسیدند و فوت مادرشان را به پدرشان خبر دادند. علی علیه السلام با شنیدن این خبر ناگوار غش کرد، آب به صورت مبارکش پاشیدند، چون به هوش آمد فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد، کنت بک أتعزی ففیم العزاء من بعدک؟» ای دختر رسول خدا به چه کسی در این مصیبت تسلیت باید گفت، من اندوه و غمم را به تو تسلی میدادم، بعد از تو به چه کسی خود را تسلیت دهم؟ [15]. گفته می‌شود این دو بیت منسوب به امیرالمؤمنین (ع) است که با اشک چشم و سوز دل در فراق حضرت زهرا (س) سروده است:

لکل اجتماع من خلیلین فرقه - و کل الذی دون الفراق قلیلُ

و ان افتقادی فاطمه بعد أحمد - دلیل علی أن لا یدوم خلیلُ

میان هر اجتماعی از دو دوست فراق حاصل می‌شود، و اساساً کم اتفاق می‌افتد که بین دوستان جدایی نیفتد.

گم کردنم فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا (سلاماللَهعلیهما) بهترین دلیل بر این است که دوست برای انسان نمی‌ماند.

غسل دادن پیکر، دفن شبانه و بازگرداندن امانت رسول خدا (ص)

علی علیه السلام پیکر مطهر بانوی مظلومه‌اش را با کمک اسماء بنت عمیس طبق وصیتش زیر پیراهن غسل می داد، اسماء بر پیکر مطهر آن بانوی رنجدیده آب می‌ریخت و مولای متقیان می‌شست. با آن که آن حضرت به اهل خانه‌اش فرموده بود برای عمل کردن به سفارش بانویش آهسته سخن بگویند و گریه بلند بلند نکنند مبادا همسایه‌ها مطلع شوند، ناگهان دیدند که مولا تکیه به دیوار داده، های های گریه می کند و نمی‌تواند خویشتنداری کند.

اسماء گفت: جا دارد این چنین بلند بلند گریه کنی، تو فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) را از دست داده‌ای. امام (ع) فرمود: از حیاء این بانو اشک می‌ریزم چطور در این مدت این همه درد و صدمه را از من مخفی داشته و اکنون که دستم به پهلو و بازوی ورم کرده‌اش رسید دانستم که چه بر سر او آمده است، نتوانستم خویشتن را نگه دارم که بی‌اختیار گریستم.

علی علیه السلام هنگام خاکسپاری فاطمه زهرا سلام الله علیها خطاب به رسول الله (ص) فرمود کرد: «السَلامُ عَلَیکَ یا رسولَ الله ِ عَنی وَ عَن اِبنَتِکَ النازِلَهِ فی جِوارِکَ وَ السَریعَهِ اللَحاقِ بِکَ. قَلَ یا رسولُ الله ِ عَن صَفیَتِکَ صَبری، وَ رَقَ عَنها تَجَلُدی؛ الا أنَ لی فی التَأسی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَ فادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَز؛ فَلَقَد وَسَدتُکَ فی مَلحودَهِ قَبرِکَ، وَ فاضَت بَینَ نَحری وَ صَدری نَفسُکَ. فَانا لله ِ وَ انا الَیهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَهینَهُ. أما حُزنی فَسَرمَد، وَ أما لَیلی فَمُسَهَد الی أن یَختارَ الله ُ لی دارَکَ الَتی أنتَ بِها مُقیم. وَ سَتُنَبِئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَتِکَ عَلی هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم یَطُلِ العَهدُ وَ لَم یَخلُ مِنکَ الذِکرُ. وَ السَلامُ عَلَیکُما سَلامَ مُوَدِع لا قال وَ لا سَئِم. فَان أنصَرِف فَلا عَن مَلالَه، وَ ان أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَن بِما وَعَدَ الله ُ الصابِرینَ»؛ سلام بر تو ای رسول خدا از من و دخترت، که در کنارت آرمیده و زودتر [از دیگران] به تو رسیده. ای رسول خدا! از جدایی دردانه دخترت صبرم لبریز گشته و تاب توان از کفم رفته است. اما، یادآوری فراق جانگداز تو و مصیبت بزرگ از دست رفتن تو در این هنگام، مایه تسلای من است؛ زیرا هرگز از یاد نمی برم آن لحظاتی را که سرت به سینه من بود و در آغوش من جان دادی و من با دست خود سر تو را بر سنگ آرامگاهت نهادم.

همه ما از آن خداییم و همگی به سوی او باز می گردیم. اینک امانتی [که به من سپرده بودی] بازگردانیده شد و گروگان دریافت شد. اما از این پس، اندوه من [از غم فراق شما] همیشگی خواهد بود و شبهایم به بیداری خواهد گذشت، تا آن گاه که خداوند سرایی را که تو در آنی، برایم برگزیند. به زودی دخترت تو را از ستم‌ها و حق کشی‌هایی که امتت، همداستان، در حق او روا داشتند، آگاه خواهد ساخت. همه وقایع را از او بپرس و اخبار اوضاع و احوال را از وی جویا شو.

این ستم‌ها در حالی شد که هنوز از رفتن تو مدتی نگذشته، و یادت از میان نرفته بود. بدرودتان باد، بدرودی وداع گونه، نه از سر نفرت و بیزاری. پس اگر از نزد شما بروم، به سبب ملال و بی‌علاقگی نیست و چنانچه بمانم نه از آن روست که به آنچه خداوند به شکیبایان وعده داده است، بد گمانم [16].

گفته می‌شود وقتی امام علی (ع) از خاکسپاری پیکر نورانی فاطمه زهرا (س) فارغ شد، کنار قبر دخت پیامبر نشست و خطاب به قبر آن حضرت فرمود: «یا أرض! استودعتکَ ودیعتی، هذه بنت رسول اللَه» ای زمین امانتم را به تو می‌سپارم، این دختر رسول خداست، ناگاه صدایی شنید که می‌گوید: «یا علی أنا أرفق بها منک فارجع ولاتهتم»؛ یا علی! من از تو نسبت به بانویت مهربان‌ترم، به سوی منزل بازگرد و غصه مخور [17].

علی علیه السلام بعد از آن شب دیگر کسی را روی زمین نداشت که با او درد دل کند، او از آن پس تنهایی و دردمندی خودرا به چاه می‌گفت، و این آغاز غربت علی (ع) بود که با شهادت صدیقه کبری (س) و بی وفایی مردم رقم خورد.

منابع:

1- بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 43 ص 91

2- کتاب زهره الریاض کوکب الدری، ج1، ص253

3- بحارالأنوار، مجلسی، ج43، ص 191، باب 7، ما وقع علیها من الظلم و بکائها...، ص155

4- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج79، ص27

5- طبری عن احمد بن محمد الخشاب عن زکریا بن یحیی عن ابن ابی زائده عن أبیه عن محمد بن الحسن عن ابی بصیر عن ابی عبدالله قال امیرالمؤمنین

6- بحارالانوار، ج43، ص217؛ ج78، ص253؛ ج28، ص304؛ علل الشرائع، ج1، ص188

7- روضه الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، ص 130

8- کشف الغمه، ج 2، ص 68

9- الطبری الامامی عن احمد بن محمد الخشاب عن زکریا بن یحیی ابن ابی زائده عن أبیه عن محمد بن الحسن عن أبی بصیر عن ابی عبدالله قال...

10- دلائل الامامه طبری، ص44؛ بحار الانوار، ج78، ص310

11- عن علی بن احمد بن العباس احمد بن یحیی عن عمرو ابن ابی المقدام و زیادبن عبیدالله قالاعن اباعبدالله...

12- بحارالانوار، ج43، ص209؛ ج78، ص253؛ ج28، ص304

13- عن ابن عباس قال...

14- کتاب عوالم، ج11، ص514؛ بحارالانوار، ج43، ص214؛ ج100، ص185؛ ج78، ص390

15- فاطمه الزهراء بهجه قلب مصطفی / 576

16- نهج البلاغه: الخطبه 202

17- بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 215

در لحظات پایانی حیات حضرت زهرا (س) چه گذشت؟ 2
در لحظات پایانی حیات حضرت زهرا (س) چه گذشت؟ 3