دوشنبه 5 آذر 1403

دلیلی برای سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان وجود ندارد

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع
دلیلی برای سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان وجود ندارد

بی‌شک خلق ثروت و آورده مالی، هدف نهایی سرمایه‌گذاران از یک استارت‌آپ است، هرچند این هدف در ذهن رهبران استارت‌آپی اولویت اول نیست و معمولا این افراد در تلاش هستند، روزبه‌روز به نسخه‌های جدید فناوری در کسب‌وکار خود دست یابند، اما اگر از کارشناسان در حوزه اقتصاد درباره روال رو به کاهش سرمایه‌گذاری خطرپذیر بپرسید، آنها معتقدند؛ شرایشط نابسامان اقتصادی و تورم افسارگسیخته نه‌تنها از اکوسیستم...

بی‌شک خلق ثروت و آورده مالی، هدف نهایی سرمایه‌گذاران از یک استارت‌آپ است، هرچند این هدف در ذهن رهبران استارت‌آپی اولویت اول نیست و معمولا این افراد در تلاش هستند، روزبه‌روز به نسخه‌های جدید فناوری در کسب‌وکار خود دست یابند، اما اگر از کارشناسان در حوزه اقتصاد درباره روال رو به کاهش سرمایه‌گذاری خطرپذیر بپرسید، آنها معتقدند؛ شرایشط نابسامان اقتصادی و تورم افسارگسیخته نه‌تنها از اکوسیستم نوآوری و دانش‌بنیان، فرصت‌های سرمایه‌گذاری را گرفته است، بلکه در دیگر عرصه‌ها هم عموما سرمایه‌گذاران تمایلی برای جاری کردن سرمایه‌های‌شان ندارند.

در این رابطه محمدرضا قدوسی، دکتری مدیریت فناوری اطلاعات و استاد دانشگاه که به‌عنوان کارشناس اقتصاد دیجیتال شناخته می‌شود، در گفت‌وگو با صمت به دلایل عدم‌توسعه سرمایه‌گذاری خطرپذیر پرداخته است. به‌گفته وی باتوجه به شرایط کنونی، دلیلی برای سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان وجود ندارد، چراکه اغلب این سرمایه‌گذاری‌ها باوجود نرخ رو به افزایش دلار و طلا، کمابیش شکست‌خورده محسوب می‌شوند. شرح مفصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

باتوجه به عوامل گوناگون رشد یک استارت‌آپ، نقش تزریق مالی و سرمایه را در این توسعه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عقبه رشد اکوسیستم استارت‌آپی در ایران به سال‌های 94 یا 95 بر می‌گردد که نخبگان با شور و حرارت قابل‌توجهی وارد این اکوسیستم می‌شدند که همین امر هم موجب شد، اتفاقات نیکی در حوزه استارت‌آپ و دانش‌بنیان رخ بدهد، اما طولی نکشید که این اکوسیستم در حال رشد، باوجود تحریم‌های ویرانگر و روند نزولی ارزش پول ملی در کنار افزایش نرخ ارز و در کل شرایط نامطلوب اقتصاد کشور، بازی عوض شد. در واقع سال به سال، با اینکه شاهد افزایش کمی استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان بودیم، اما آن میزان از توسعه که پیش‌بینی شده بود، حاصل نشد. بی‌شک اگر روال سابق ادامه داشت، به‌طوریقین شاهد رقم‌های بالاتر با جهش کیفی بسیار بالاتری در اکوسیستم دانش‌بنیان بودیم، همچنین به‌احتمال زیاد می‌توانستیم شاهد توسعه اقتصاد دانش‌بنیان هم در کشور باشیم.

اما این روند کند شد که دلیل اصلی آن، نبود تزریق مالی بود. اکوسیستم دانش‌بنیان و استارت‌آپی، گرچه برمبنای دانش و تجربه شکل می‌گیرد و جذابیت‌های زیادی برای فعالان و علاقه‌مندان دارد، اما کافی است نگاه کوچکی به‌میزان تزریق سرمایه‌هایی که در قالب‌های مختلف از جمله سرمایه‌گذاری خطرپذیر شده است، بیندازیم. واقعیت این است که متاسفانه اهداف تعیین‌شده با سرمایه‌گذاری‌ها همخوانی ندارد و اصلا قابل‌قیاس هم نیست، بنابراین معضل اصلی اکوسیستم دانش‌بنیان، نبود نقدینگی و سرمایه است. اگر به ارزش پولی سال 1400 نزدیک به هزار میلیارد تومان نقدینگی داشته باشیم، جز چند استارت‌آپ بزرگ می‌توانستیم کل اکوسیستم استارت‌آپی ایران را بخریم که رقمی معادل 50 میلیون دلار است و در حوزه دانش‌بنیان هم، این عدد چندبرابر می‌شود. حال اگر چنین هزینه‌ای صرف کنیم، شاهد اتفاقات بسیار تکان‌دهنده و رشد مضاعف خواهیم بود.

نقش صندوق‌های سرمایه‌گذاری جسورانه را در رشد کمی دانش‌بنیان‌ها که در 3 سال اخیر، شیب رو به بالایی هم داشته است، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تاثیر سرمایه‌گذاری و شرایط مالی بسیار مهم است. واقعیت این است که درباره استارت‌آپ‌ها و دانش‌بنیان‌ها می‌توان به چندین روش، بلوغ و رشد آنها را رده‌بندی کرد. اتفاقی که در استارت‌آپ‌ها رخ می‌دهد، 3 مرحله دارد؛ گام نخست آغاز کسب‌وکار است و در مراحل میانی و نهایی است که در عمل استارت‌آپ‌ها تبدیل به یک سازمان شده‌اند. در مراحل اولیه در سال‌های 94، 95 و 96 اتفاقات خوبی رخ داد و شتاب‌دهنده‌ها فعال‌تر بودند، اما بعد از این دوران، کسب‌وکارها در مرحله دوم کمتر شاهد سرمایه‌گذاری بودند. به‌همین‌دلیل صندوق‌هایی شکل گرفتند؛ به‌ویژه صندوق جسورانه بورسی شرکتی و پژوهش و فناوری که از قبل سرمایه‌گذاری می‌کردند؛ اتفاقی که رخ داد، این بود که به‌دلیل بحران‌های ارزی و اقتصادی کشور، سرمایه از مسیر دانش‌بنیان‌ها که تقریبا ریسک بالاتری داشت، به‌سمت بازارهای موازی رفت و افراد تلاش کردند سرمایه خود را به‌جای اکوسیستم دانش‌بنیان‌ها، به فضاهای امن‌تر که خطر کمتری دارند، انتقال دهند و به‌تدریج سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان‌ها، کمتر و کمتر شد. خوشبختانه با ورود صندوق نوآوری و شکوفایی در سال‌های 97 و 98 به‌عنوان یک نهاد دولتی با هدف توسعه سرمایه‌گذاری، تاحدی ورق برگشت. گفتنی است تا پیش از آن، تاحدودی منابع اکوسیستم قفل شده بود، اما با همت معاونت پیشین علم و فناوری، این گره باز شد و منابع صندوق نوآوری و شکوفایی ابتدا در طرح‌های پژوهش و فناوری و بعد در سایر صندوق‌های دیگر جاری و این منابع مالی در بستری استاندارد هدایت شد. اما واقعیت این است که باز هم سهم صندوق‌های خطرپذیر با توسعه سرمایه‌گذاری کم بود. امروزه ممکن است تعداد آنها زیاد باشد، اما در اصل پولی و حتی عزمی هم برای سرمایه‌گذاری خطرپذیر وجود ندارد. به‌اعتقاد من، تا زمانی که برخی متغیرهای اقتصادی کشور رشد منفی 60 تا 70 درصدی داشته باشند، به‌طورطبیعی میزان سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور هم کاهش می‌یابد؛ به‌عبارت‌روشن‌تر فرصتی برای رشد مثبت برای کسب‌وکارها باقی نمی‌ماند.

همان‌گونه که اشاره شد، از چه مواردی می‌توان به‌عنوان دست‌انداز اصلی در مسیر سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور نام برد؟

2 مورد اصلی را می‌توان به‌عنوان دست‌انداز اصلی مسیر سرمایه‌گذاری خطرپذیر نام برد و در اصل به‌دلیل وجود این دو مورد است که آن روال استاندارد موردانتظار طی نشده است. معتقدم باتوجه به شرایط کنونی، دلیلی برای سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان وجود ندارد، چراکه اغلب این سرمایه‌گذاری‌ها باوجود نرخ رو به افزایش دلار و طلا، تقریبا شکست خورده است. به‌عبارت‌روشن‌تر، تلاطم اقتصادی، موجب سوخت سرمایه شده است و اگر این تلاطم وجود نداشت، حتی در صورت موفقیت 10 درصدی هم، باز افراد راغب به سرمایه‌گذاری می‌شدند، اما دلیل دومی که در حوزه سرمایه‌گذاری خطرپذیر به‌عنوان دست‌انداز شناخته می‌شود، عدم‌بازدهی موردانتظار از استارت‌آپ است. در واقع یک سرمایه‌گذار خطرپذیر انتظار دارد بعد از چند دوره سرمایه‌گذاری در یک استارت‌آپ به سود برسد و شاهد جریان نقدینگی مثبت باشد یا حتی بتواند اصل سهام را به شخص دیگر واگذار کند. چندی پیش، ورود تپسی، بارقه امید به مجموعه خطرپذیر در بورس ایجاد کرد، اما تاکنون هیچ استارت‌آپی موفق به رسیدن به این جایگاه نشده است؛ به‌همین‌دلیل سرمایه‌گذاران ابهامات زیادی درباره زمان به سود رسیدن خود دارند.

معمولا در ایران در چه مرحله‌ای از یک استارت‌آپ، نیاز به سرمایه‌گذاری خطرپذیر احساس می‌شود؟

یک استارت‌آپ همیشه نیاز به منابع مالی دارد. بی‌شک استارت‌آپ‌ها به درآمدزایی هم می‌رسند، اما معمولا رهبران آنها، درآمدزایی را به‌تعویق می‌اندازند و آن را برای خود به‌عنوان یک اصل و قاعده برنمی‌شمارند و تلاش می‌کنند تا بیشترین سهم از بازار را با کارهای نوآورانه خود کسب کنند. برای مثال شرکت‌های بزرگ مانند دیجی‌کالا و... هنوز به نقطه پیک درآمدزایی نرسیده‌اند، چراکه معمولا درآمدزایی حداکثری، اولویت رهبران استارت‌آپی نیست. به‌همین‌دلیل هم هست که اغلب استارت‌آپ‌ها در هر زمانی، نیاز به سرمایه‌گذاری دارند. در این زمینه نقش دولت در روند سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر بسیار جدی است. نظیر بسیاری از کشورها اگر منابع دولتی به‌اصطلاح مچینگ می‌شد، به‌عبارت‌دیگر صندوق‌های سرمایه‌گذاری شخصی در کنار منابع دولتی، صندوق‌هایی را شکل می‌دادند، روند سرمایه‌گذاری خطرپذیر شکل توسعه‌یافته‌تری به خود می‌گرفت. در چنین شرایطی، کارگزاری تا حدی در اختیار بخش خصوصی است. گفتنی است، در دولت قبل، این اتفاق تاحدی شکل گرفت و با آورده کم سرمایه‌گذاری خصوصی و حجم زیادی از سرمایه‌های دولتی، سرمایه‌گذاری خطرپذیر سیر صعودی به خود گرفت. بعد هم اختیار این سرمایه‌گذاری در دستان بخش خصوصی بود، چراکه باید مسئولیت مدیریت منابع برای دلسوزی‌های بیشتر به این بخش واگذار می‌شد. متاسفانه در دولت کنونی این مدل منتفی شد و مدل جایگزینی، تاکنون معرفی نشده است و بیشتر از طریق مشوق‌های مالیاتی، افراد ترغیب به سرمایه‌گذاری می‌شوند. نگاه این است که این افراد باید سرمایه‌گذاری کنند و طی یک تا 5 سال آتی، می‌توانند معافیت مالیاتی دریافت کنند. در واقع چنین فرآیندی از پس شرکت‌های بزرگ بر می‌آید و معمولا شرکت‌های متوسط با صندوق‌های سرمایه‌گذاری محدودتر، دست به چنین اقدامی نمی‌زنند. این کار ممکن است درآمدهای مالیاتی کشور را با تعویق روبه‌رو کند.

و در آخر به‌نظر شما اصلی‌ترین رویکردی که باید در اکوسیستم دانش‌بنیان در راستای توسعه سرمایه‌گذاری جسورانه در پیش گرفت، چیست؟

من معتقدم، هیچ‌گاه نباید از 2 سمت بوم افتاد. به‌عبارت‌روشن‌تر، هر مولفه‌ای در امر سرمایه‌گذاری را نباید تحت‌عنوان مشوق و معافیت مالیاتی تعریف کنیم، همچنین نباید منابع مالی شخصی را هم تنها بازیگر این عرصه بدانیم. واقعیت این است که دولت و صندوق نوآوری و شکوفایی باید به فکر ایجاد یک مدل ترکیبی باشند. به‌عبارت دیگر، با ابزارهای ترکیبی، اقداماتی در راستای رشد و توسعه سرمایه‌گذاری خطرپذیر در پیش بگیرند و نباید به‌صورت تفریطی و افراطی از مدل‌ها استفاده کنیم. در نتیجه سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور، نیازمند یک جعبه ابزار است که اجزای آن را صندوق نوآوری و شکوفایی به‌عنوان تزریق‌کننده منابع مالی و دولت در جایگاه رگولاتور، باید تعریف کنند. دولت می‌تواند در قالب حوزه‌هایی نظیر بیمه و مالیات از شرکت‌ها حمایت کند و به جذابیت بیشتر این اکوسیستم بپردازد. به‌اعتقاد من، اگر همه این ابزارها به‌یک‌باره فعال شوند، نه‌تنها استارت‌آپ‌ها مایل می‌شوند که اکوسیستم خودشان را ایجاد کنند و توسعه دهند، بلکه صندوق‌های دیگر هم، تمایل بیشتری برای سرمایه‌گذاری پیدا می‌کنند.

سخن پایانی

باتوجه به موارد یادشده، به‌نظر می‌آید کسی در کشور ما، مسئولیت جبران منافع سرمایه‌گذار را برعهده ندارد؛ نه دولت خود را حامی سرمایه‌گذار می‌داند و نه صندوق‌ها چنین نگرشی دارند. در نتیجه با این پرسش رو‌به‌رو می‌شویم که آیا روش یا ابزاری وجود دارد که در صورت سرمایه‌گذاری به درآمدزایی استارت‌آپی امیدوار باشیم؟