دیگر با بوی چمن مست میشوم!/ میثاقیان و ششمین صعود: مرا از فوتبال بیرون کنید!
اکبر میثاقیان مثل آن روزهایی که میخواست خودش را از برج میلاد تهران پایین بیندازد، با لحن خاص خود از موفقیت جدید صحبت میکند.
به گزارش "ورزش سه"، اگرچه نتایج مسابقات لیگ های پایینتر چندان به اندازه لیگ برتر و لیگ یک مورد توجه قرار نمیگیرد اما صعود شهرداری نوشهر با سرمربیگری اکبر میثاقیان از لیگ دسته دوم به لیگ یک اتفاقی جذاب برای خیلی از طرفداران فوتبال و به خصوص آنهایی که با خاطرات میثاقیان زندگی کردهاند محسوب میشود.
میثاقیان که سالیان سال است در فوتبال حضور دارد و نسل جدید شاید چندان موفقیت های او را به یاد نیاورند، چهرهای جذاب در فوتبال به شمار میرود که حالا در 73 سالگی هم طعم صعود را میچشد. او در گذشته بارها با تیم های مختلف از لیگ دو به لیگ یک و از لیگ یک به لیگ برتر صعود کرده و در لیگ برتر هم چندین بار مانع از سقوط تیم های مختلف شده است.
به بهانه صعود شهرداری نوشهر به لیگ دسته اول با هدایت میثاقیان گفت و گویی را با این سرمربی محبوب و دوستداشتنی ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
**گفتید 73 سالتان است. درست است؟ - خداراشکر...
**شما الان دقیقا چند سال است در فوتبال فعالیت دارید؟ - من از سال 49 و 50 در فوتبال هستم؛ یعنی باید بیایید من را به زور از فوتبال بیرون کنید. واقعا چه می خواهیم از فوتبال؟ این فوتبال همه ما را بیچاره کرده، خداوکیلی...
**یعنی میشود بیشتر از نیم قرن... خداوکیلی بعد از بازی آخر به رختکن رفتم و گفتم این آخرین بازی ام است و نمیخواهم بیایم. شما اول شوید که من با خاطره خوش از فوتبال بروم. آمدم بیرون گفتم چه حرفی زدم... اشتباه کردم، میخواهم در فوتبال بمانم!
**یک نکته مهم وجود دارد؛ اینکه هرچقدر دوره فوتبال طولانیتر میشود ریتم زندگی وابسته به فوتبال میشود. - دقیقا... خانه همسرم پشت استادیوم تختی مشهد است. یعنی دروازه غربی استادیوم از خانه آنها مشخص است. ما آنجا باهم آشنا شدیم و اگر فوتبالی نبود تا الان ده بار طلاق گرفته بود. چندین بار اذیت شد... همین سربازی آخر خیلی اذیت شده بود. می گفت اکبر خداخداکردم که این بازی را ببرید. ببینید چه اتفاقی افتاد... پنالتی های حریف همه اش خراب شد. پسرم بهتاش آخری را خراب کرد. میگفتم اگر گل نشود باید به این مردم چه بگوییم. چه شور و شوقی داشتند. چه عظمتی داشت استادیوم. تمام شهر نوشهر تعطیل شده بود و همه پای فوتبال بودند. داشتم میگفتم اگر جای فیفا باشم، پلی آف را حذف میکنم. واقعا بازی نامردی است. شاید تیمی که مستحق باشد، حقش را نگیرد. ما در خود بازیها حقمان اولی بود، اما خداراشکر که این اتفاق در پلیاف افتاد. بعد از سالها که در شموشک بودم، خداراشکر در نوشهر برای دومین بار این اتفاق افتاد.
**شما سال 81 یا 82 به لیگ برتر صعود کردید، همان سالی که محسن بنگر و رحمان احمدی و خلعتبری و... بودند. درست است؟ درست است. نسل خوبی بودند. بائو و خیری و... هم باید به آنهایی که گفتید اضافه کنید. باید بگویم شهرداری نوشهر و به خصوص شخص شهردار همت کردند. آقای قادر خزایی شهرداری و هیئت مدیره باشگاه ما واقعا دمشان گرم. این ها پشت تیم بودند ولی شهرداری که بازی های آخر آمد خیلی کمک کرد. همه اش هم مادی نیست و از آنها واقعا قدردانی میکنم.
**شموشک که مثال زدید یک تیم خصوصی بود، اما شهرداری نوشهر تیم دولتی است. آیا شهرداری پشت کار هست که ادامه بدهد؟ وقتی بازی تمام شد من دیگر بعد از برد آمدم و افتادم خانه و نمیتوانستم بلند شوم. هنوز دنبال شیرینی صعود هستیم. به بچهها هم گفتم که این برد خیلی شیرین است. هنوز پیگیر این نیستم که چه میشود. فوتبال عطش خاصی دارد و همیشه جذاب میشود. من این همه در فوتبال بودم و میخواهم ادامه بدهم. همدلی خاصی در مجموعه ما بود. اخوی آقای محمد ربیعی (رضا ربیعی) کمک کرد و واقعا مربی آیندهداری است. آقای ایوبی، آقای ریاحی سرپرست محترم، آقای اسلامی، آقای عشقی بدنساز ما، آقای الیاسی آنالیزور ما و کل مجموعه کمک کردند. شهرداری هم همه جوره کنار ما بود. الان فهمیدم در فوتبال که باید همدلی وجود داشته باشد. اخلاقم تند بود اما الان می فهمم اگر رفاقت باشد، کار بهتر پیش میرود. خوشحالم که باعث خوشحالی مردم این شهر شدیم.
**اکبر آقا، یعنی دیگر چک زدن و... در کار نیست؟ نه، فوتبال دیگر عوض شده، دیگر فوتبال چک زدن را نمیپذیرد. من در 4 تا تیم، مثلا همین پارسال در داماش دوم بودم و با مالک باشگاه مشکل خوردم. آمدم ویستاتوربین دوم بودم و رفتم. آمدم خونه به خونه تیمم دوم بود. چند تا تیم دیگر هم بود که مشکلاتی با مالکان باشگاه پیش آمد. دیگر فوتبال عوض شده و اخلاقم را عوض کردم. البته همان زور را دارم، اگر با عصا هم بیاییم از خدا جوان ها قویترم. **سیستم عصبی ما با بالارفتن سن کمی دچار ضعف میشود. در فوتبال به خصوص در دستههای پایینتر با صعود سنجیده میشوید. چطور با استرس این مساله کنار میآیید؟ دیگر عادت کرده ام؛ یک مرضی دارم مثل اینکه سیستم عصبیام باتجربه شده و فهمیده که باید با مشکلات کنار بیاید. لذت میبرم، دو روز است بازی تمام شده و حال ندارم غذا بخورم. معده ام سوراخ شده است...
**در طول دوران کاری تان شهرداری نوشهر چندین تیمی بود که یک مرحله آن را بالا آوردید؟ 6 تیم را بالا آوردم؛ 4، 5 تا تیم را دوم بودیم که حرفم شده و بیرون آمدم. بادران سوم بودم، اروند سوم بود، اخلاقم تند بود و بیرون آمدم. البته نباید این کار را میکردم. 5، 6 تیم را هم در لیگ برتر نگه داشتم. خدا کمک کرده هرجا کار کردم با صداقت کار کردم و در فوتبال ماندم. دیگر چه کنیم؟ مگر اینکه شما بیایید و من را از فوتبال بیرون کنید.
**نه آقا، شما اتفاق ریشه و عصاره فوتبال هستید. ما باید روزهای خاصی را داشته باشیم که صدای شما را بشنویم و پیگیر های فوتبال نظر شما را بدانند. من دیگر عاشق فوتبال هستم، ما دیگر مریض این کار هستیم و فوتبال از ما اصلا جداشدنی نیست. نمیدانم چه کار کنم؟ میترسم از فوتبال کنار بروم و فردایش بمیرم. ما از بوی چمن لذت میبریم، ما با بوی چمن مست میشویم!
**میدانم که خانواده شما و به خصوص همسرتان همراه شما بوده است. اگر ایشان (همسرم) نبود اصلا کار نمیکردم. بعضی خانوادهها نمیگذارند. همسرم اما از اول همراه بود. با فوتبال آشنا شدیم، من آن زمان ابومسلم بودم، پنجره خانه شان روبه روی استادیوم بود و ما آشنا شدیم. همسری واقعا فداکار دارم که خدا خیرش بدهد. بعد از این بازی گفت که دیگر جان قدیم ها را نداریم و اذیت میشویم.
**پس از بین صعودهای شما حداقل سه صعود را به اسم خانم میثاقیان بنویسیم؟ همه اش را... ایشان و بچه هایم فوتبالی هستم. بهزاد ما که از جیب برای مدرسه فوتبالش هزینه میکند. من میگویم که اگر مردم یک توپ کنارم بگذارید. آلوده فوتبال هستیم.
**حرف خاصی باقی مانده است؟ بازیکنان ما امسال فوقالعاده بودند. بچه های خوبی بودند و این شانس را داشتم که با یک نسل و گروه خوب کار کردم. موفقیت در اصل متعلق به آنها است و آنها تیم مرا به لیگ دسته اول بردند و کام من و خودشان را شیرین کردند.