ذوقبلتین؛ مسجدی که محل تغییر «قبله مسلمانان» شد
خدا که دیده عزیز کردهاش (حضرت محمد) دارد اذیت میشود یک جوری میگذارد توی کاسه یهودیها که انگشت به دهان میمانند. قبله می چرخد؛ آن هم نه یک ذره دوذره، صد و هشتاد درجه و کعبه میشود قبلهگاه مسلمین جهان (و ذو قبلتین میشود محل این اتفاق).
خبرگزاری تسنیم- حامد عسکری (خال سیاه عربی)
ذوقبلتین مسجدی است دارای دو قبله (در شهر مدینه)، مسجد سفیدِ یکدست با معماریای شبیه به مسجد قبا. دیوارها از کمر به پایین، سنگ شکلاتی رنگی دارد...
معماری مسجدهایشان ساده است. مسجد خلوت است. اندازه قبا مشتری ندارد؛ اما از قبا خنکتر و خوش بوتر است.
فرشهای یکدست عنابی رنگی دارد که توی هر مترش حدوداً یک جای سجاده درآوردهاند. محراب از دور قامت افراشته به کرشمه و تغزل. بلند بالاست و فریبا؛ با مایه سفید که از کرم کاراملی به سفید پررنگ در رفت و آمد است.
به خودم میگویم خب این یک قبلهاش. قبله دیگرش کو؟
تصورم این است که آن روز که بین دو نماز فرمان تغییر قبله بر محمد ما، علیه و علی آله السلام، آمده مثل خود ما که یک جایی مهمان هستیم و قبله را دقیق نمیدانیم و بعد صاحب خانه میگوید یک کم به چپ یا راست متمایل شوید، متمایل شدهاند به همان سمت و نماز را ادامه دادهاند.
توی شش و بش همینم که مستخدم مسجد که صورتی گندمگون دارد، کار گوگل را میکند. از راه میرسد و صدوهشتاد درجه آن طرفتر از قبله، یک قاب توی سقف نشان میدهد و میگوید «هذه قبله الأول الی مسجد الاقصی و هذه (اشاره میکند به محراب جوان) الی کعبه الکریم» چه ذوقی میکنم از کشف و انگشت میگزم به حیرت؛ توی تاریخ خوانده بودم که قبله عوض شده ولی نه دیگر این قدر یعنی خدا یک جوری گذاشته تو کاسه آن قوم طعنه زن که دیگر نتوانند کمر راست کنند.
اوایل اسلام یهودیهای مدینه کلی طعنه و کنایه به رسول ما میانداختند که بفرما این چه دینی است که چوپان یتیم مکی آورده که قبله مستقل ندارد؟ کلی تیکه شنیده؛ کلی حرف وحدیث؛ مثل اینکه بگویند این چه کوزه گری است که از کوزه دیگران آب میخورد. غصه خوردم برای محمد (ص).
چقدر تکه و طعنه شنیدن سخت است. سیدرضا میگفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبر مال وقتی است تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی، میشوی صبور؛ ولی حلم مال وقتی است که میتوانی بزنی زیر میز. میتوانی کافه را به هم بریزی. میتوانی حقت را بگیری، ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره ات؛ غمباد شود؛ بعد شبها بروی سرت را توی چاه و چاله بکنی و حرف بزنی و بعد کلمههایت را دفن کنی.
سید رضا میگفت:«حلیم علی است و صبور زینب.»
کجای این مسجد نعلینش را از پا درآورده؟ کجای این مسجد شترش بوده به نشخوار خارهای مدینه تا حبیب خدا از فریضه برگردد؟ آب وضوی ساعد مهتابی رنگش کجای این مسجد به زمین ریخته؟
«خدا که دیده عزیز کردهاش دارد اذیت میشود یک جوری میگذارد توی کاسه یهودیها که انگشت به دهان میمانند. قبله می چرخد؛ آن هم نه یک ذره دوذره، صد و هشتاد درجه یهودی ها کِنِف میشوند.
کعبه میشود قبله گاه مسلمین جهان.
چرا «قبله» مسلمانان از بیتالمقدس به کعبه تغییر کرد؟کعبه را میگویند پدر گرامیمان آدم ابوالبشر ساخت؛ ابراهیم خلیل الله تعمیر اساسی اش کرد و مردم جهان را فراخواند به آیین حج؛ همین حجی که رودخانهای خروشان است و تااکنون جاری و گوارا.
بعد بر میگردم به سمت قبله کهنسال. یک نقش دیوار است در جایی حوالی سقف؛ درست بالای در ورودی مسجد. سلام میدهم به بیت المقدس افسوس میخورم چرا چفیه فلسطینیام را نینداختهام.
ثواب زیارت مسجد را دو قسمت میکنم: نیمش را تقدیم میکنم به سید حسن نصر الله، نیمش را به حاج احمد متوسلیان نازنین. امیر تاجیک توی ذهنم میخواند یه مسجد وسط دو تا مثلث اسیره.»