رفتارشناسی رسانههای داخلی و خارجی پس از شهادت سردار سلیمانی
بعد از شهادت سردار، شبکههای خبری خارجی اخباری مبنی بر ثبات در منطقه را منتشر میکردند و ادعاهای کذبی از قبیل اینکه مسائلی مانند داعش دیگر منطقه را تهدید نمیکند را مطرح میکردند؛
رسانههای داخلی ما نتوانستند آنطور که شایسته است شهادت سردار سلیمانی را بازتاب دهند، اگر بهجای اینکه با نگاه احساسی و نوستالژیک نقش سردار را بررسی میکردیم، نقش استراتژیک حاج قاسم را در منطقه تحلیل میکردیم میتوانستیم بگوییم که رسانهها بهخوبی عمل کردند.
با توجه به سابقه فرهنگی و تاریخ کشور، ما اغلب شخصیتها و قهرمانان تاریخیمان را بر اساس موارد احساسی و نوستالژیک معرفی میکنیم، بر همین اساس رسانههای داخلی نیز بعد از 13 دیماه 98 شخصیت سردار سلیمانی را فارغ از نقش پررنگ وی در منطقه، با همین روش بررسی کردند.
نگاه احساسی رسانهها باعث شد که از نقش پررنگ و استراتژیک سردار سلیمانی در منطقه غافل شویم درحالیکه از سال 1390 و با شروع فرقه داعش در منطقه، بهویژه در سوریه نقش سردار بیبدیل بود؛ بعد از شهادت سردار شاهد هشتگهایی مانند انتقام سخت و قهرمان من بودیم که جنبه احساسی را تقویت میکرد.
این در حالی است که رسانههای خارجی همیشه سعی کردند با توجه به دیدگاههای سیاسی، استراتژیک، ایدئولوژیک و حتی در مواردی ژئواستراتژیک افراد را بررسی کنند که نمونه آن را میتوان در مقوله برجام دید، رسانههای خارجی همیشه افرادی را تحریم میکنند که نگاه استراتژیک و نقش اساسی را در کشور ایفا میکنند و دیدگاهشان احساسی و فرهنگی نیست. رسانههای داخلی ما نتوانستند آنطور که شایسته است شهادت سردار سلیمانی را بازتاب دهند، اگر بهجای اینکه با نگاه احساسی و نوستالژیک نقش سردار را بررسی میکردیم، نقش استراتژیک وی را در منطقه تحلیل میکردیم میتوانستیم بگوییم که رسانهها بهخوبی عمل کردند.
رسانههای معاند خارج از کشور نیز با نگاهی جانبدارانه و یکطرفه اخبار مربوط به شهادت سردار را منتشر کردند، این رسانهها پیش از شهادت سردار، اخبار را طوری منتشر میکردند که به مخاطب القا شود حضور سردار سلیمانی در منطقه بهویژه در سوریه، بیروت، عراق، یمن و ترکیه باعث ناامنی شده است.
کشورهایی که همیشه در منطقه با ما سر ناسازگاری داشتند ازجمله بزرگترین همپیمان ایالت متحده آمریکا در منطقه که همان عربستان سعودی است از این موج خبری استفاده میکرد و همیشه در کنفرانسهای مختلف ازجمله کنفرانس امنیت مونیخ وزیر امور خارجه عربستان، ایران را عامل اصلی نابسامانی و ناامنی در منطقه میدانست با توجه به اینکه ایران همیشه اذعان داشته که قدرت اول منطقه است.
درحالیکه کلینتون در کتاب خود و حتی در کنفرانسی اذعان داشت که داعش را خودمان به وجود آوردیم.
بعد از شهادت سردار پوشش خبری آنچنانی در رسانههای خارجی صورت نگرفت درواقع چگونگی به شهادت رسیدن سردار سلیمانی و به اینکه چطور ترور اتفاق افتاد هیچ اشارهای نشد، این در حالی است که گاهی اخباری مانند برخورد مرزبانان ایرانی با فردی که یک تبعه افغانستانی را از مرز عبور داده بود، در همین رسانهها علیه ایران منتشر و بزرگنمایی میشد اما شهادت سردار را پوشش ندادند و تمرکز را بر این گذاشتند که شهادت سردار باعث برگشتن امنیت به منطقه غرب آسیا و خاورمیانه شده است.
برای بررسی فضای رسانهای بعد از شهادت سردار باید به جریان خبری سردار قاسم سلیمانی نگاهی بیندازیم که قبل از شهادت، هنگام شهادت و بعدازآن جریان خبری و نحوه حرکت آن به چه شکل بوده است، اگر بخواهیم این سه بخش را در رسانه تقسیم کنیم، سه حالت عالمانه، عامدانه و سهلانگارانه وجود دارد.
در بخش عالمانه رسانه با داشتن یک نقشه راه و استراتژی درست شهادت سردار سلیمانی را از زمان شهادت تا به امروز و نقش مؤثر سردار را در منطقه بررسی کرده است و بولتنها و گزارشهای درستی در این خصوص تولیدشده است، درواقع در این بخش رسانه سعی کرده بهصورت موشنگرافی و اینفوگرافی تأثیرگذاری حاج قاسم در منطقه را به گوش مردم در داخل و خارج از منطقه برساند.
موضوعی که در حوزه رسانه در داخل کشور ضربه میزند، بخش عامدانه و سهلانگارانه است، متأسفانه اغلب رسانهها قهرمانان تاریخ کشور را بهصورت احساسی و نوستالژیک بررسی میکنند و کمتر رسانهای به این مسئله میپردازد که سردار سلیمانی چه نقش مؤثری داشته و چه افتخارات و وقایع مهمی را حضور وی در منطقه رقمزده است.
اگر رسانه به این مسائل دقت نکند باعث میشود که باحالت عامدانه و سهلانگارانه که برگرفته از فرهنگ احساسی کشور است و پیشینه تاریخی دارد؛ نتوانیم حق مطلب را ادا کنیم، در این مدت رسانه ملی، روزنامهها، وبسایتها، پایگاههای خبری و افراد سیاسی که در فضای مجازی فعالیت دارند نتوانستند بهخوبی عمل کنند و نگاه استراتژیک و نگاه آیندهپژوهانهای وجود نداشت و فقط با نگاه احساسی و نوستالژیک موضوع را بررسی کردیم.
در شبکههای اجتماعی باید 2 حالت موازی کاری و شفافسازی را در دستور کار قرار دهیم، شفافسازی باید در خصوص نقش سردار سلیمانی در منطقه و نوع نگاه ایشان به موارد پیرامونی انجام بگیرد، برای مثال خبری مبنی بر اینکه دختر سردار سلیمانی برای ازدواج دختران لبنانی هزینه کرده است در فضای مجازی منتشر شد هیچ رسانهای بهصورت منطقی پاسخ نداد و این مسئله را با دلایل منطقی رد نکرد صرفا برخی از هشتگهای احساسی برای مقابله با این خبر ایجاد شد که نهتنها نتیجه مطلوب به ارمغان نیاورد بلکه تأثیر منفی گذاشت. دنیای رسانه دنیای واقعگرایانه است، دنیای رسانه دنیای احساسی نیست، در عصر اطلاعات جنگ، جنگ اطلاعات است و نمیتوانیم صرف شعار دادن و هشتگ ساختن با دشمنان در فضای گسترده رسانه مقابله کنیم، بلکه باید با دلایل واقعی و منطقی پاسخ دهیم.
موضوع دوم موازی کاری است که باید آن را کنار بگذاریم، هر ارگانی اگر قرار است در مورد حاج قاسم فعالیت کند باید در کنار هم و تحت رصد یک رأس هرم انجام شود؛ تمام گزارشها زیرمجموعه رأس هرم قرار بگیرد و واقعیات و مسائل سهلانگارانه مشخص شود.
برخی از شخصیتها حرفهایی مانند اینکه «حضرت علی (ع) سردار را در لحظه شهادت در آغوش کشید» بیان میکنند که برای عامه جامعه باورپذیر نیست، در شرایطی که پلتفرمهایی مانند اینستاگرام پست و محتوای مربوط به سردار سلیمانی را حذف میکند در فضای مجازی نباید به این موضوع و مسائل دامن بزنیم.
حاج قاسم نقطه عطف و مرکز ثقل اتحاد بود، در زمان شهادت ایشان مخالف و موافق همه در کنار هم قرار گرفتند و نقطه عطفی ایجاد شد اما ما نتوانستیم این اتحاد را حفظ کنیم، در حال حاضر نیز با حرکات سهلانگاران به این مسائل دامن میزنیم و شخصیت سردار را بین عامه جامعه تخریب میکنیم.
رکن اساسی شبکه اجتماعی این است که با توجه به محدودیت فعلی با شفافسازی و عدم موازی کاری حاج قاسم را به دنیا بشناسانیم تا دیدگاه و مکتب سردار سلیمانی را در کل جهان نشر دهیم.
* منتشر شده در خبرگزاری ایسنا
کد خبر 1588880