پنج‌شنبه 8 آذر 1403

روایتی نادیده از زندگی با طالبان

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
روایتی نادیده از زندگی با طالبان

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمدصادق اسماعیلی کارگردان سینمای مستند است که در کرمان زندگی می‌کند و تا به امروز بیشتر درباره معضلات و بحران هویتی که نوجوانان در این استان به دلایل مختلف اجتماعی درگیر آن هستند، آثاری را کارگردانی کرده است.

او که با آثار متفاوتی از جمله «آدور» در جامعه مستندسازان شناخته‌شده است، این بار و در تازه‌ترین پروژه مستند خود سراغ دختر نوجوانی رفته است که از سن پانزده سالگی به افغانستان برده می‌شود و در کنار طالبان زندگی می‌کند. تولید مستند «گیسلو» به تازگی به پایان رسیده است و قرار است برای حضور در جشنواره «سینماحقیقت» آماده نمایش شود.

محمدصادق اسماعیلی در این گفتگو به تشریح ویژگی‌های مستند «گیسو» و سوژه محوری آن پرداخته است.

* آقای اسماعیلی مستند قبلی شما «آدور» به مساله بحران هویت می‌پردازد که موفقیت‌هایی را هم بدست آورد، کمی درباره «گیسلو» جدیدترین ساخته خود توضیح دهید؟

مستند «گیسلو» را به تازگی به پایان رسانده‌ام، «گیسلو» در فرهنگ واژگان کرمان به معنای گل مژه است، این اثر درباره یک دختر کرمانی با نام زهرا است، این دختر زمانی که 15 ساله بود توسط فردی که خود را ایرانی و دانشجو معرفی کرده بود، فریب می‌خورد و به افغانستان منتقل می‌شود، آنجا متوجه می‌شود که این فرد عضو طالبان بوده و در ایران کار می‌کرده است که تصمیم می‌گیرد این دختر 15 ساله را با خود به افغانستان ببرد. بخشی از قصه این مستند درباره گذشته‌ای است که برای زهرا اتفاق افتاده است. دختری که در پایتخت طالبان در افغانستان به مدت 9 سال نگهداری می‌شود.

در این سال‌ها اتفاقات بسیار عجیبی برای این دختر رخ می‌دهد و بعد از 9 سال با 2 بچه از افغانستان فرار کرده و به ایران باز می‌گردد. داستان اصلی زهرا زمانی شروع می‌شود که به ایران باز می‌گردد و خانواده‌اش او را نمی‌پذیرند. از طرف دیگر هیچ مدرک هویتی برای بچه‌های خود ندارد و نه می‌تواند برای بچه‌های خود شناسنامه بگیرد و نه آنها را به مدرسه بفرستد. حالا درگیری زهرا این است که بتواند به لحاظ حقوقی از فرد رباینده خود طلاق بگیرد و به واسطه این طلاق اثبات زوجیت کند تا بتواند اثبات کند که بچه‌ها برای خودش هستند که بتواند برای آنها شناسنامه بگیرد. درحال حاضر قانونی تصویب شده که به فرزندان مادران ایرانی که همسرانشان خارجی هستند، شناسنامه ایرانی می‌دهند.

البته این قانون شامل حال بچه‌های زهرا نمی‌شود، چرا که زهرا هیچ مدرکی ندارد که اثبات کند این کودکان بچه‌های خودش هستند، به همین دلیل پیش از هر چیز باید اثبات زوجیت کند. حالا زهرا در تلاش است که «جان محمد» رباینده و پدر فرزندانش که در ایران است را پیدا کند تا بتواند برای دادگاه مدرکی برای وجود داشتن همسر پیدا کند. ما در این مستند با زهرا برای پیدا کردن جان محمد و مشکلاتی که برسر راهش است همراه می‌شویم.

* با شخصیت اصلی این مستند چگونه آشنا شدید؟

قبل از این باید مساله‌ای را توضیح دهم، متاسفانه یک سوم جمعیت استان کرمان براساس آمار منتشر شده توسط دادگستری این استان، تبدیل به پناهجویان غیرقانونی افغانی شده است. معمولا تبعاتی که حضور این پناهجویان غیرقانونی برای زنان و دختران ما بوجود آورده‌اند بسیار جدی است. آمارها نشان می‌دهد که بالای 85 درصد افرادی که به هر دلیلی از افغانستان وارد ایران می‌شوند مجرد هستند، حالا یا کاملا مجرد هستند و یا همسر و فرزندان خود را در افغانستان گذاشته و برای کار آمده‌اند. این افراد زمانی که به ایران وارد می‌شوند بیشتر در سیستان و بلوچستان و کرمان به صورت قاچاقی زندگی می‌کنند.

همین شرایط فضایی را بوجود می‌آورد که جرم اتفاق افتد. بر اساس آمار اداره اتباع شهر کرمان، 1200 دختر کرمانی به عقد مهاجران غیرقانونی درآمده‌اند و حالا بلاتکلیف هستند، چرا که این افراد بعد از یک مدت غیبشان می‌زند. البته این را هم باید بگویم با قانون جدید تصویب شده درباره صدور شناسنامه برای کودکانی که پدرانشان ایرانی نیستند، خانواده‌ها با رضایت دختر خود را به افغان‌های غیرقانونی می‌دهند. البته عقد قانونی صورت نمی‌گیرد و فقط یک صیغه خوانده می‌شود. حتی در مستند من نیز به این مساله اشاره شده است که زهرا می‌گوید یک پیرمرد برای ما صیغه محرمیت خوانده است.

* بیشتر این دختران از خانواده‌های بی بضاعت و کم بضاعت هستند؟

دقیقا همینطور است، این دختران معمولا از خانواده‌های روستایی هستند و با توجه به اینکه افغان‌ها شیربهایی معادل 38 میلیون تومان به خانواده دختر پرداخت می‌کنند، خانواده‌ها مشکلی در این زمینه ندارند. در واقع می‌توان گفت افغان‌ها با 38 میلیون تومان دختران ایرانی را از خانواده‌ها می‌خرند. این را هم باید بگویم که افغان‌ها نگاهشان به زن و به مقوله ازدواج کاملا با فرهنگ ایران متفاوت است. بیشتر رویکرد من در این مستند این است که نشان دهم تکثر این دختران در جنوب کشور، حتی در خراسان و یا اصفهان بسیار زیاد شده است و ازدواج‌های غیرقانونی در این مناطق زیاد شده است. البته این را هم باید بگویم که بسیاری از افغان‌ها در ایران به صورت قانونی زندگی کرده و موقعیت‌های بسیار خوبی نیز دارند، منظور من از این مستند این گروه از افغان‌ها نیست. تاکید می‌کنم که قصه اصلی من در مورد زهرا و بحرانی که در آن قرار گرفته است.

* مستند تنها روایت شخصی زهراست، یا به حواشی، اتفاقات و ورود قانون به این موارد نیز اشاره می‌شود؟

مستند «گیسلو» یک مستند کاراکتر محور است، در این نوع از مستندها شخصیت اصلی آدمی است که در شرایط خاص قرار گرفته است، اما در خلق موقعیت‌هایی که در بستر روایت شکل داده شده، بخشی از مواردی که شما مطرح کردید می‌تواند وجود داشته باشد. من نیز در این مستند آنچه را که در مصاحبه مطرح کردم در بستر روایت شکل داده‌ام اما مستقیم آمار رسمی را ارائه نکردم. در واقع زهرا را در دادگاه، مسیر جستجو و فضاهای متفاوتی که به دنبال جان محمد بود، تجربه کرده را نشان می‌دهم. حتی زهرا به خانه‌ای در افغانستان می‌رود که سال‌ها در آن خانه نگهداری می‌شده و اجازه خروج به وی داده نمی‌شد، به گونه‌ای که زهرا یک احضار گذشته‌ای نیز در این مستند دارد.

* در این مستند دوربین کاملا با شخصیت زهرا همراه می‌شود و یا تنها روایت زبانی این شخصیت را شاهد هستیم؟

در این مستند کاملا همراه زهرا هستیم و سعی کردیم که کمترین استفاده از عنصر مصاحبه را داشته باشیم. در واقع بیشتر فیلم یک اثر ماجرا محور با تم جستجوگر با بحران هویت است. در همین راستا یک سوم این مستند در افغانستان رخ می‌دهد و ما به بسیاری از مناطق تحت تصرف طالبان البته به‌صورت مخفیانه سفر می‌کنیم و سعی می‌کنیم به آن خانه رفته و سراغ خانواده جان محمد می‌رویم. همچنین در بخش‌هایی از مستند حتی بخشی از پاسگاه‌های طالبان نیز به تصویر کشیده می‌شود.

* تا چه اندازه سعی شده است تا به طالبان در این مستند اشاره شود؟

در واقع این مستند یک اثر به شدت ضدطالبان است، یعنی از همان زمانی که قصه زهرا را متوجه می‌شویم تا پایان فیلم درباره تعصب، طرز فکر و جنایات طالبان صحبت می‌کنیم، به گونه‌ای که زهرا با آدم‌هایی ملاقات می‌کند که برخی عضو طالبان هستند و برخی نسبت به آنها آگاه هستند.

* در روند تحقیق و ساخت «گیسلو» با دختران دیگری مانند زهرا که اسیر طالبان شده باشند نیز مواجه شده‌اید؟

بله، در کرمان، تعدد و تکثر امسال زهرا بسیار زیاد است، به عنوان مثال سوژه اول من دختری با نام نرگس بود که بحران‌های عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته بود اما بنا به دلایلی راضی نشد تا از یک جایی دیگر در فیلم ما حضور پیدا کند و مجبور شدیم نرگس را کنار بگذاریم. این دختر نیز درگیر طالبان شده بود.

* با توجه به شرایط فعلی و افزایش چنین معضلاتی در کشور، تا چه اندازه نهادهای قانونی برای مقابله با این ازدواج‌های غیرقانونی با افغان‌هایی که غیرقانونی در کشور حضور دارند، ورود پیدا می‌کند؟

این را باید بگویم که در میان مهاجران افغانستانی، بسیاری کاملا قانونی ازدواج کرده و ازدواج‌های موفقی نیز دارند اما زمانی فرد غیرقانونی وارد ایران می‌شود به راحتی می‌تواند جرم و جنایت مرتکب شود. بحران اول کرمان در حال حاضر اعتیاد است و بحران دوم این استان مهاجران غیرقانونی است که البته این امر بارها توسط رسانه‌های اصلی کشور مطرح شده است که این مساله بسیار مهم است.

معمولا در آمار جرم، جنایت و دزدی در استان کرمان همیشه مهاجران غیرقانونی نیز حضور داشتند. افرادی که هیچ هویت قانونی در ایران ندارند اما درباره ورود قانون و نهادهای انتظامی در این زمینه باید بگویم که به عنوان مثال طی فاصله کرمان تا مرز میلک نزدیک به 8 ساعت زمان می‌برد و در این مسیر هیچ ایست بازرسی جلوی مهاجران را نمی‌گیرد، البته این را باید بگویم از مرز میلک تا کرمان پاسگاه مرساد به خوبی آمد و شدها را رصد می‌کند و جلوی ماشین‌ها را می‌گیرد اما از کرمان به آن سمت اینگونه نیست، به همین دلیل بسیاری از این اتفاق‌ها قابل پیگیری نیست، البته این راهم باید بگویم که افزایش قاچاق انسان در این زمینه مزید برعلت شده است. از طرفی از آنجا که خانواده‌ها با رضایت دختران خود را به مهاجران غیر قانونی می‌دهند، به همین دلیل قانون نمی‌تواند در این زمینه چندان ورود پیدا کند.

* با توجه به مواردی که اشاره کردید، بی شک فقر فرهنگی و آموزشی یکی از دلایل گسترده شدن این مساله در کرمان شده است، آیا در این مستند به این موارد نیز اشاره شده است؟

سعی کردیم تا به این مساله اشاره‌هایی داشته باشیم. به عنوان مثال در یکی از سکانس‌ها که به دیدار خانواده زهرا می‌رویم، می‌فهمیم که پدر زهرا 2 زن دارد، درگیر اعتیاد بوده و توجه کافی به زهرا نمی‌کرده است، از طرفی و با تمام این شرایط زهرا از جان محمد خوشش می‌آید، با او دوست می‌شود و همه اینها به دلیل گسست و کاستی‌هایی بود که در خانواده خود احساس می‌کند. از طرف دیگر شاید هیچ بستر مناسبی وجود نداشته است که زهرا بتواند درباره رابطه خود و این فرد صحبت کند تا بتواند مشورت‌های درست دریافت کند. تمام این مسائل به دلیل نبود آموزش‌های کافی است و نوجوانان نمی‌توانند آگاهی لازم را در مواجهه با چنین شرایطی داشته باشند. با توجه به اینکه مستند من کاراکتر محور است سعی کرده‌ام به این موارد اشاره‌ای داشته باشم.

* اشاره کردید که زهرا با جان محمد دوست بوده است، پس با میل شخصی خود و بدون اطلاع خانواده از کشور خارج شده است، در واقع می‌توان گفت این دختر در سن 15 سالگی از خانه فرار کرده است.

زهرا اصلا نمی‌دانسته که جان محمد او را کجا می‌برد، این مرد به او پیشنهاد می‌دهد که زهرا از خانواده خود جدا شود و او را مستقیم به افغانستان می‌برد، البته این را باید بگویم که جان محمد به زهرا گفته بود که نامش رامین و دانشجوی کرج است و وضع مالی خیلی خوبی دارد و از همه مهمتر یک ایرانی است، این را هم باید بگویم که خانواده زهرا بعد از 6 ماه متوجه می‌شوند که زهرا در افغانستان است، حتی کار به پلیس اینترپول می‌کشد تا زهرا به ایران بازگردانده شود اما چون زهرا در مناطق تحت تصرف طالبان بوده است نمی‌توانسته‌اند در این زمینه ورود پیدا کنند. پس می‌توان گفت بله زهرا خودخواسته خانواده خود را ترک کرده است اما اصلا نمی‌دانسته که هویت واقعی جان محمد یا رامین چیست و قرار است سر از کجا درآورد.

* این مستند با حمایت کدام نهاد تولید شده است؟

اینکه یک مجموعه قدرتمند از تولیدات مستند حمایت کند بسیار خوب است، این فیلم بعد از ساخت و به تازگی با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی قرارداد بسته‌ام اما پیش از آن در روند تولید هیچ حامی مالی و سرمایه‌گذاری نداشتم. اما باید بگویم که یک چراغی سوسو میزند و روشن است و بسیاری از فیلمسازان مستقل می‌توانند مورد حمایت حتی اندک مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی قرار گیرند.