روایتسازی بدون اعتمادسازی ممکن نیست / بازگشت چهرههای حذفشده به صدا و سیما؛ فرصتی که نباید از دست برود

در شرایط بحرانی، روایت رسانهها میتواند یا مرهمی باشد بر زخمهای جمعی یا هیزمی برای آتش بیاعتمادی. مسعود سپهر، جامعهشناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرآنلاین از فرصت بیسابقهای میگوید که جنگ 12روزه برای صداوسیما به ارمغان آورد؛ فرصتی برای بازسازی اعتماد عمومی. اما آیا این نهاد توانست از آن بهرهبرداری کند؟
نرگس کیانی: در پی جنگ 12 روزه اخیر، موضوع نقش رسانهها در شکلدهی به افکار عمومی، بار دیگر به بحثی داغ بدل شد. صداوسیما که سالهاست با بحران بیاعتمادی بخش مهمی از جامعه مواجه است، این بار با چالشی جدی روبهرو شد: روایتسازی در دل بحرانی که ذهن و جان جامعه را درگیر کرده بود. مسعود سپهر، استاد دانشگاه و جامعهشناس سیاسی معتقد است روایت موثر در شرایط بحرانی باید چند ویژگی کلیدی داشته باشد: «مشخصهی یک روایت مؤثر این است که اولاً منطبق بر واقعیتی باشد که مخاطب درک میکند و با پیشزمینههای ذهنی او انطباق دارد. این مسئله در ایران به دلیل اتفاقات گذشته، که در آنها صدا و سیما اعتبار خود را نزد بخش بزرگی از جامعه از دست داده بود، دچار مشکل شده است. بسیاری از مطالبی که این رسانه قبلاً ارائه میداد برای مردم باورپذیر نبود و همین بیاعتمادی در جریان جنگ 12 روزه نیز استمرار یافت. بنابراین، صدا و سیما با دو چالش همزمان مواجه بود: یکی اعتمادسازی و دیگری روایتسازی. در جایی که قبلاً اعتماد ایجاد شده، کار روایتسازی بسیار سادهتر است.»
رقابت نابرابر با رسانههای خارجی و جنگ شناختی
سپهر معتقد است رسانههای رقیب از این فضا برای جنگ شناختی علیه مخاطب ایرانی استفاده کردند: «مشکل اساسی دیگر، وجود رسانههای رقیب بود که سعی میکردند روایتهای دیگری را به جامعه تحمیل کنند و مردم را وارد یک جنگ شناختی کنند. اما در میانهی این جنگ روایتها، یک نکته مهم وجود داشت: حس منافع و احساس ملی که در همهی ایرانیان کموبیش وجود دارد. مردم با توجه به شناخت قبلی خود، مایل بودند روایتی را بپذیرند که به آنها امید و دلگرمی بیشتری میداد. به همین خاطر، در جریان این بحران، گرایش مردم به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با گذشته افزایش یافت. یکی از دلایل اصلی این تغییر، عملکرد یکسویه برخی رسانههای خارجی بود که بذر یأس و ناامیدی میپاشیدند و حتی از قاتلی وحشی دفاع میکردند؛ امری که برای افکار عمومی قابل تحمل نبود. از طرف دیگر، مردم برای خروج از بحران از طریق همدلی و همکاری ملی به دنبال راهی بودند. این شرایط، فرصتی بیهمتا برای رسانه ملی ایجاد کرد تا واقعاً ملی شود و اعتماد عمومی را دوباره جلب کند.»
اما این فرصت تا چه اندازه به درستی مدیریت شد؟ سپهر پاسخ میدهد: «به نظرم از این موقعیت طلایی به خوبی استفاده نشد. اگر هم اندکی بهره گرفته شد ولی تداوم پیدا نکند، دوباره رسانه ملی به رسانه میلی تبدیل خواهد شد.»
غیبت گفتمان وحدت ملی
در بخش دیگری از گفتوگو، سپهر دربارهی ضعف گفتمان وفاق ملی در پوشش خبری صداوسیما و تمرکز رسانه ملی بیشتر بر بعد نظامی ماجرا تا تلاش برای همدلی اجتماعی میگوید: «صداوسیما عملاً نمیتوانست گروههای بسیاری را بیاورد و از آنها نظر بخواهد. خود من بعد از سال 78 تا همین بحران اخیر دیگر به صداوسیما دعوت نشدم. حالا در این دوره با من تماس گرفتند، در حالی که سالها ممنوعالورود بودم. وقتی چنین فردی ناگهان بازمیگردد و تحمل میشود، نشانهای از یک روزنهی جدید است. اما اگر دوباره به همان مسیر گذشته بازگردند، این تجربه نه تنها اعتماد نمیسازد بلکه نوعی کلاهبرداری رسانهای تلقی خواهد شد که در شرایط بحرانی از من سوءاستفاده شده است.»
وی با اشاره به حضور چهرههایی از گروههای حذفشده در این دوره، تأکید میکند که باید این فرصت را مغتنم شمرد و ادامه داد: «بسیاری از کسانی که سالها از آنتن حذف شده بودند، در این مدت آمدند و کمک کردند. اما مشکل اصلی اینجاست که برخی افراد در ساختار صداوسیما، از حضور چهرههای محبوب احساس خطر میکنند چون جایگاه خود را در معرض تهدید میبینند. اینجا نیاز به یک اراده محکم و تغییر ساختاری جدی وجود دارد.»
او دربارهی تکصدایی بودن صدا و سیما و عواقب آن گفت: «عواقبش که مشخص است؛ از دست دادن مرجعیت خبر و تحلیل در بین بخش بزرگی از جامعه. خود صدا و سیما هم در نظرسنجیهایی که کرده، اذعان کرده که در خیلی از خانهها رسانه ملی را نگاه نمیکنند و بسیاری به ماهواره و فضای مجازی روی آوردهاند. این واقعیتی است که خودشان هم میدانند. الان یک فرصت خیلی خوب به وجود آمده؛ نه فقط برای رسانه، بلکه برای کل نظام تا نیروهایی که در این دوره نشان دادند تا چه حد به کشور وفادارند برگردانند. مثلاً همین کسانی که الان در شبکههای خانگی بسیار پرمخاطب و پرفروش هستند، رشدشان از صدا و سیما شروع شده، ولی امروز جزو مغضوبین این رسانهاند. در حالی که خیلی راحت میشود آنها را دوباره دعوت کرد به آنها فرصت داد.»
دعوت از تحلیلگرانی با نگاههای متنوع
در بخشی از گفتوگو، به موضوع رقابت با شبکههایی مثل ایران اینترنشنال پرداخته شد که سپهر با تأکید بر ماهیت سیاسی و وابستگی مالی این شبکه به اسرائیل، میگوید: «ایران اینترنشنال بودجهاش را از اسرائیل میگیرد و عملاً روایت اسرائیل را تکرار میکند. هدفش تضعیف روحیه مردم ایران است و بسیاری از مردم نیز خودجوش این شبکه را تحریم کردند. بنابراین، صدا و سیما نباید رقابت اصلی را با این شبکه ببیند. رقیب واقعی صدا و سیما، رسانههایی بیطرف هستند که با چینش تحلیلگران و تنوع گویندگان، سعی میکنند بیطرفی را القا کنند.»
او یکی از ضعفهای صداوسیما را «فقدان تنوع تحلیلی» میداند: «مخاطب نیاز دارد تحلیلهایی از تحلیلگرانی با نگاههای مختلف بشنود. اما صداوسیما فقط نگاه خود را پخش میکند و گمان میبرد همه باید به همان شکل فکر کنند. حتی پس از بمبارانها هم تحلیل شعاری ارائه داد، در حالیکه بخشی از جامعه دنبال تحلیلهای عقلایی و چندسویه بود که صدا و سیما در این زمینه کمکاری کرد.»
در پایان، سپهر درباره اینکه اگر در اتاق فکر صداوسیما بودید، چه پیشنهادی میداد گفت: «باید از ظرفیت رقابت درونی بین شبکهها استفاده کرد، برخی شبکهها را برونسپاری کرد و گزینشهای بسته را کنار گذاشت. چهرههای مرجع و حذفشده را بازگرداند و یکبار برای همیشه به خواست واقعی مخاطب احترام گذاشت.»
5959
کد خبر 2088679