چهارشنبه 7 آذر 1403

روایت نامه‌نگاری‌های صدام و هاشمی

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
روایت نامه‌نگاری‌های صدام و هاشمی

نکته مهمی که در خاطرات هاشمی وجود دارد، این است که پس از نوشتن نخستین نامه، هاشمی پس از مشورت با مقام معظم رهبری تصمیم می‌گیرد که به نامه صدام جواب بدهد و پیش‌نویس این جواب را حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، آماده می‌کند.

حد فاصل پایان جنگ هشت‌ساله عراق با ایران و آغاز حمله به کویت را می‌توان دو سال سرنوشت‌ساز در روابط ایران با عراق قلمداد کرد.

به گزارش شرق، در دو سال یادشده، صدام، رئیس‌جمهور وقت عراق، اقدام به ارسال نامه‌هایی تاریخی به اکبر هاشمی‌رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت کشورمان کرد که چهارمین نامه یادشده 30 سال پیش در چنین روزی منتشر شده است؛ از‌این‌رو بر آن شدیم در این مجال ضمن اشاره به متن نامه‌های ارسال‌شده، به چرایی فرستادن چنین نوشته‌هایی در این مقطع اشاره کنیم.

‌صدام: نیرو‌هایی به درگیری مجدد ایران و عراق تمایل دارند صدام در نامه نخست خود به هاشمی گفت که «عراق هم‌زمان هدف توطئه‌های صهیونیسم و امپریالیسم است؛ زیرا این کشور مانع و خطری در برابر توسعه صهیونیسم به‌حساب می‌آید. دشمنان سعی دارند با تضعیف عراق دست صهیونیسم را در تهدیدات و اجرای نقشه‌های شوم خود در منطقه و ادامه اشغال فلسطین و بیت‌المقدس عرب باز نگه دارند! این نیرو‌ها مایل‌اند آتش درگیری مجددی را بین ایران در یک سو و عراق و امت عرب از سوی دیگر، شعله‌ور کنند». او در نامه خود مدعی شد که عراق از سوی کشور‌های مترقی منطقه حمایت می‌شود.

هاشمی‌رفسنجانی این ادعای صدام را بی‌پاسخ نگذاشت. او در پاسخ نوشت: «البته ما هیچ مشکلی با امت عرب نداریم و از همکاری صادقانه برخی دولت‌های عربی بهره‌مند هستیم.... این نکته را همه می‌دانند که ایران مدافع راستین نهضت فلسطین است، نه عراق».

هاشمی: آیت‌الله خامنه‌ای در هیچ مذاکره‌ای شرکت نمی‌کند صدام در نامه دوم خود نوشت: «انقلاب اسلامی از ابتدای کار و همیشه عظمت و اقتدار اسلام و مسلمین، مبارزه علیه دولت غاصب اسرائیل و آزادسازی فلسطین را هدف خود قرار داده است».

رئیس‌جمهور وقت ایران در نامه 18 ژوئن خود در پاسخ به دعوت صدام از ایران برای پیوستن به مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم گفت: «شما خود را مدافع فلسطینی‌ها، متولی امور آن‌ها و نیرو‌های مقاومت در برابر تجاوزات امپریالیست‌ها قلمداد می‌کنید و از ما دعوت می‌کنید که به صف مبارزان بپیوندیم؛ اما نویسندگان این نامه آگاهی دارند که جمهوری اسلامی ایران پیشگام مبارزه علیه امپریالیسم و هدف اصلی تجاوزات استکبار است.... اگر همه دولت‌های عربی با انقلاب ایران همکاری کنند، توازن قوا در خاورمیانه به نفع اسلام و مسلمین تغییر خواهد کرد؛ علاوه‌بر‌این نیرو‌های مترقی منطقه پشتیبان ایران هستند و متقابلا عراق برخلاف ادعای صدام، ازسوی سلاطین، شیوخ و رهبرانی که اعضای امت عرب به حساب نمی‌آیند، حمایت می‌شود».

نکته مهمی که در خاطرات هاشمی وجود دارد، این است که پس از نوشتن نخستین نامه، هاشمی پس از مشورت با مقام معظم رهبری تصمیم می‌گیرد که به نامه صدام جواب بدهد و پیش‌نویس این جواب را حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، آماده می‌کند.

هاشمی در صفحه 55 خاطرات سال 1369 خود می‌نویسد: «دکتر حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، آمد و پیش‌نویس جواب نامه صدام را آورد». صدام حسین در نامه دوم خود به هاشمی‌رفسنجانی در 19 می 1990 ایده نشستی با شرکت همه تصمیم‌گیرندگان عالی دو کشور را مطرح کرد. او در نامه‌اش خطاب به رفسنجانی نوشت: «شرکت چنین مقاماتی در مذاکرات توافق، از نظر روان‌شناختی و اخلاقی آن‌ها را مقید به اجرا و پایبندی به توافق‌نامه می‌کند و مانع تأثیرگذاری حوادث بعدی بر فرایند صلح می‌شود».

صدام اجلاسی را با ترکیب ذیل در نظر داشت: در طرف عراقی، شخص صدام، جانشین فرماندهی و عزت ابراهیم، جانشین شورای فرماندهی انقلاب و در طرف ایرانی، دو مقام عالی‌رتبه یعنی آیت‌الله خامنه‌ای و هاشمی‌رفسنجانی. صدام گمان می‌کرد در نشستی در چنین سطح، مذاکره‌کنندگان از اقتدار لازم برای دستیابی سریع و مؤثر به توافق برخوردار خواهند بود. او برای آغاز مذاکرات، 28 آوریل یا هفت روز پس از رسیدن اولین نامه به دست مقامات ایرانی را پیشنهاد داده بود. هاشمی‌رفسنجانی با نشستی در این سطح موافق نبود؛ بنابراین پیشنهاد داد که «ابتدا مذاکره توسط یک نماینده اعزامی از عراق صورت گیرد و ملاقات در سطح بالاتر زمانی مورد پذیرش قرار خواهد گرفت که به نتایج مشخصی که مبنای مراحل بعدی قرار گیرند، دست یافته باشیم».

هاشمی‌رفسنجانی در پاسخ به صدام نه‌تن‌ها ایده برگزاری یک اجلاس اولیه را رد کرد؛ بلکه تأکید کرده بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در هیچ‌گونه مذاکره‌ای در هیچ سطحی شرکت نخواهند کرد. با‌وجود‌این او به حاکم عراق اطمینان داد که «نمایندگان ایران تحت رهنمود‌های مقام معظم رهبری عمل کرده و اگر رئیس‌جمهور ایران در مذاکرات شرکت کند، قطعا دارای اختیارات تام خواهد بود و تصمیمات یقینا اجرا خواهد شد و شما نباید از بابت مسائلی که در نامه خود طرح کرده‌اید، نگران باشید».

هاشمی پاسخی به نامه سوم و چهارم نداد نامه سوم صدام در 16 جولای مبنی‌بر اعزام یک نماینده شخصی به تهران بود که هاشمی پاسخ آن نامه را نداد. صدام پیشنهاد‌های دیگری در 30 جولای و در نامه چهارم خطاب به هاشمی‌رفسنجانی مطرح کرد. او باز هم بر پیشنهاد برگزاری یک اجلاس سران تأکید کرد و در توجیه آن نوشت که یک موافقت‌نامه صلح از سویی باید همه مسائل مهم بین دو کشور را مورد توجه قرار دهد و از سوی دیگر هرگونه توافقی باید جزئی از یک کل تجزیه‌ناپذیر و مجموعه به‌هم‌پیوسته باشد؛ به‌گونه‌ای‌که شکاف در هر بخش از آن، رخنه در همه مواد آن به حساب آید.

او پیشنهاد داد که عقب‌نشینی نیرو‌ها به مرز‌های بین‌المللی و مبادله اسرای جنگی در مدت دو ماه از تاریخ پذیرش نهایی یک موافقت‌نامه صلح صورت گیرد. زبان به کار گرفته‌شده از سوی صدام حسین پیچیده است؛ ولی همان‌گونه که هاشمی‌رفسنجانی اشاره کرده است، از نرمش مواضع صدام درباره اروندرود حکایت می‌کند. صدام به ایران پیشنهاد کرد که حقوق کشتی‌رانی و ماهیگیری ایران و شکلی از اداره مشترک - نه حاکمیت - را به رسمیت بشناسد.

در چهارمین نامه، از سویی صدام سعی داشت باز بر اراده به صلح خود تأکید کند؛ اما هم‌زمان بحث اروندرود را با منطقی مطرح کرد که با همان، جنگ را آغاز کرده بود. در بند چهارم پیشنهادی بر عقب‌نشینی دو‌ماهه از تاریخ تصویب توافق‌نامه بین طرفین داد و حتی تأکید کرد هرچه کوتاه‌تر باشد، بهتر است. برای نخستین‌بار موضوع اسرا را مطرح و پایبندی خود را به قرارداد‌های ژنو اعلام کرد؛ اما در بند شش، باز به سراغ ادعا‌های قبلی‌اش رفت و درباره اروندرود نوشت: «حاکمیت کامل بر رودخانه متعلق به عراق باشد؛ زیرا که حق تاریخی و مشروع آن است».

در بند 12 این نامه نیز صدام سعی کرد با طرح تقسیم مشترک کمک‌های بین‌المللی به بازسازی دو کشور «تقسیم بالمناصفه بین ایران و عراق» از اتهام آغازگری جنگ بگریزد. این‌بار نیز هاشمی به دلیل موضوعیت‌نداشتن پیشنهاد‌های عراق به‌ویژه درباره اروندرود و کمک‌های بین‌المللی جوابی به نامه نداد.

صدام از ورود ایران به جنگ عراق و کویت نگران بود در سوم آگوست، یک روز پس از تهاجم به کویت، صدام نامه پنجم خود را به رئیس‌جمهور ایران نوشت. این نامه آشکارا نشان‌دهنده نگرانی عراق از احتمال همکاری ایران با گروه دشمنان عراق بود. صدام ادعا کرد که حمله عراق به کویت یک مسئله عربی است و ایران نباید در آن مداخله کند. او به طور صریح و بی‌پرده به ایران درباره مداخله در این بحران هشدار داد. صدام با بدگمانی گفت که گزارش‌هایی درباره فعالیت‌های سیاسی هاشمی‌رفسنجانی و ملاقات‌هایش با فرماندهان نظامی ایران دریافت کرده است.

او همچنین نوشت درصورتی‌که ایران غیرعاقلانه رفتار کند یا با پیشنهاد 30 جولای او موافقت نکند، ممکن است پیشنهاد خود را پس بگیرد. پاسخ هاشمی‌رفسنجانی در هفتم آگوست به این نامه و به پیشنهاد‌های تفصیلی 30 جولای صدام جالب است؛ زیرا مواردی را مطرح می‌کند که بیانگر موضع دائمی ایران در طول بحران کویت و دست‌کم تا قیام شیعیان در جنوب در فوریه - مارس 1991 را تشکیل می‌دهد. از سویی رئیس‌جمهور وقت ایران خواهان ادامه مذاکرات بین ایران و عراق بود. او می‌دانست که موضع عراق درباره اروندرود تا حدودی تغییر کرده است؛ اما پیشنهاد صدام همچنان برای ایران غیرقابل پذیرش بود.

از‌این‌رو هاشمی‌رفسنجانی گفت: «پیشنهاد مشخص ما این است که قرارداد 1975 مبنای مذاکرات صلح قرار گیرد؛ زیرا بدون پایبندی به قرارداد‌های پیشین، به‌ویژه پیمانی که حامل امضای شخص شماست، نمی‌توان به گفته‌های امروز اعتماد کرد». نامه 14 آگوست صدام به‌عنوان تأییدی بر مواضع گذشته ایران تفسیر شد. روشن بود که این نامه از سوی ایران، دست‌کم در محیط داخلی و بین‌المللی چگونه تفسیر خواهد شد. هاشمی‌رفسنجانی در پاسخ این نامه خطاب به صدام آورد: «اعلام شما مبنی‌بر پذیرش مجدد قرارداد 1975 راه را برای اجرای قطع‌نامه 598، حل مسائل در چارچوب آن و گذر از آتش‌بس موجود به یک صلح پایدار هموار می‌کند».

صدام نامه پنجم را با یادآوری شرایط دشوار منطقه‌ای و تهدید‌های متحدان سابق و دشمنان جدیدش فرستاد و با جواب ایران مواجه شد. رئیس‌جمهور وقت ایران در ابتدای نامه نوشت: «نامه مورخه 12/5/69 شما دریافت شد؛ با اینکه اصل نامه علی‌الظاهر به منظور پیشبرد مذاکرات صلح تنظیم شده، لیکن بخشی از مضامین آن تأسف‌آور است».

هاشمی در هفت بند به مجموع نامه‌های بی‌پاسخ صدام جواب داد. در این جواب ملاقات مستقیم بین رؤسای جمهور قویا رد می‌شود و تنها زمانی آن مفید ارزیابی می‌شود که مسائل کلیدی و مهم حل‌وفصل شده باشد. هاشمی با انتقاد از اشغال کویت، درباره گله صدام از کمک‌های ایران برای اطفای چاه‌های نفت کویت نوشت: «در این مدت ما نشانه‌ای از اقداماتی که بیانگر حسن نیت شما باشد، ندیدیم و ادامه اشغال خاک ایران تردید‌های جدی را نسبت به انگیزه و اراده به صلح از طرف شما ایجاد کرده است».

در آخرین بند این نامه هاشمی با اتمام حجت برای معاهده الجزایر، پذیرش آن را تنها راه‌حل عملی اجرای صلح می‌داند. بین 14 آگوست تا پایان ماه مارس ایران میزبان چندین هیئت نمایندگی بلندپایه عراقی بود. طارق عزیز در اوایل سپتامبر از تهران دیدار کرد و علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت ایران، در ماه نوامبر دیدار او را پاسخ گفت. عزت ابراهیم به اتفاق سعدون حمادی در اوایل ژانویه در تهران بودند.

صدام: تمام شروط ایران را می‌پذیرم در چهاردهم آگوست 1990، 12 روز پس از حمله به کویت، صدام در نامه‌ای خطاب به هاشمی‌رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت ایران تمایل خود را مبنی‌بر قبول همه شرایط ایران به منظور امضای یک پیمان صلح که به جنگ میان دو کشور به طور رسمی خاتمه دهد، اعلام کرد.

او در این نامه موارد زیر را پیشنهاد داده بود: «خروج سربازان بیگانه ممکن است از طریق عراقی از خاک ایران در مدت سه روز، مبادله اسرای جنگی در مدت مشابه - این امر به محض برقراری آتش‌بس بین دو کشور در سال 1988 انجام گرفت - و پذیرش رودخانه شط‌العرب به‌عنوان خط مرزی دو کشور براساس قرارداد 1975 الجزایر».

نکته اخیر مسئله‌ای اساسی بود؛ براساس بیانیه الجزایر، عراق با پذیرش خط تالوگ به‌عنوان خط مرزی دو کشور، درواقع حاکمیت ایران را بر اروندرود پذیرفته بود. اقدام صدام در پاره‌کردن بیانیه الجزایر در مقابل دوربین تلویزیون در سال 1980 و طرح مجدد ادعای حاکمیت مطلق عراق بر شط، نقطه شروع جنگ بود. مذاکرات دو کشور بعد از برقراری آتش‌بس عمدتا بر محور درخواست عراق درباره همین مسئله بوده است.

صدام در نامه چهاردهم آگوست خود نوشت: «همه‌چیز روشن شده و آنچه می‌خواستید و بر آن تأکید داشتید، حاصل شده است». پیشنهاد غیرمنتظره صدام به ایران با مسئله تجاوز به کویت مرتبط بود. او می‌خواست از جناح شرقی خود و اینکه ایران در هیچ‌گونه اتحاد نظامی تهاجمی علیه عراق مشارکت نخواهد کرد، اطمینان یابد و سربازان خود را برای به‌کارگیری در مرز کویت - سعودی، آزاد کند.

صدام در نامه‌اش هرچه بیشتر مواضع هاشمی را مورد تأیید قرار داد. او در توجیه پیشنهاد خود چنین گفت: «نباید قابلیت‌های عراق در یک جنگ بزرگ خارجی هدر رود؛ بلکه این توانایی‌ها باید در راستای اهداف مشترک مسلمان‌ها و اعراب مورد استفاده قرار گیرند».

صدام با پیشنهاد امضای پیمان صلح امیدوار بود بتواند ایران را متقاعد کند که تحریم‌های تجاری علیه عراق را نقض کند؛ بنابراین برداشت صدام از «مناسبات عادی» بین دو کشور، «مشارکت» ایران و عراق برای تأمین امنیت خلیج فارس و دور نگه‌داشتن منطقه از حضور نیرو‌ها و ناوگان‌های خارجی، و همچنین «مشارکت در سایر امور حیاتی» بود.

آخرین نامه صدام حسین را می‌توان اوج اعتراف‌های او و مبتنی‌بر ناتوانی او دانست؛ نامه‌ای که در آن صراحتا بر اخوت میان ایران و عراق و لزوم اجرای توافق 1975 الجزایر تأکید شده است؛ توافق‌نامه‌ای که صدام پیش از حمله آن را پاره کرده و خواستار تغییر آن شده بود.