دوشنبه 5 آذر 1403

روایت یک زندگی واقعی

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
روایت یک زندگی واقعی

کافی است نوار زندگی را برگردانیم به چند سال پیش تا راهی آن روزگارانی شویم که یکی از بهترین اتفاقات زندگی‌هایمان بود. روزگارانی که همه دور هم جمع می‌شدیم و با علاقه کنار هم سفره‌ای پهن می‌کردیم و نان و آبگوشت را به بدن می‌زدیم و چقدر هم می‌چسبید اما حالا روزگار رنگ‌وبوی دیگری گرفته و زندگی‌ها شده کپسولی.

جام جم: کافی است نوار زندگی را برگردانیم به چند سال پیش تا راهی آن روزگارانی شویم که یکی از بهترین اتفاقات زندگی‌هایمان بود. روزگارانی که همه دور هم جمع می‌شدیم و با علاقه کنار هم سفره‌ای پهن می‌کردیم و نان و آبگوشت را به بدن می‌زدیم و چقدر هم می‌چسبید اما حالا روزگار رنگ‌وبوی دیگری گرفته و زندگی‌ها شده کپسولی. دیگر کمتر دور هم جمع می‌شویم تا با هم غذایی بخوریم. گرچه دلمشغولی‌های الان مانع این مسأله می‌شود اما ته دل همه ما این دورهمی‌ها آرزوست. شاید توجه به این مباحث بود که باعث شد تا احمد زالی، تهیه‌کننده و علیرضا نجف‌زاده، کارگردان دست به کار شوند تا سریالی را بسازند که خانواده نقش پررنگی داشته باشد. آن‌هم در یک خانه قدیمی که مادرشوهر کنار عروس و دختران، پسر و همراه نوه‌اش زندگی می‌کند. همین تعریف زندگی یادآور خاطرات خوب است. البته گروه سازنده فقط به این موضوع نپرداخت و در کنارش به معضلات اجتماعی هم اشاره داشت تا رنگ و لعاب زندگی شخصیت‌های قصه کاملا برای مردم قابل‌لمس باشد. نجف‌زاده در تازه‌ترین اثرش به‌نام «خوشنام» زندگی شخصی به نام شهرام (هومن حاجی‌عبداللهی) را به تصویر کشیده که درگیر ماجراهای متفاوتی می‌شود. این سریال که با شروع ماه رمضان از شبکه یک پخش می‌شود توانسته نظر بسیاری از مخاطبان را جلب کند. بنابراین در یکی از روزهای بهاری، روزنامه جام‌جم میزبان خوشنامی‌ها شد. در نشست این سریال تلویزیونی احمد زالی تهیه‌کننده، علیرضا نجف‌زاده کارگردان، فهیمه سلیمانی نویسنده، هومن حاجی‌عبداللهی، فریده‌سپاه‌منصور، نیلوفر رجایی‌فر، امیر غفارمنش و امیر کربلایی‌زاده بازیگران و مجتبی احمدی، مشاور رسانه‌ای سریال حضور داشتند. گپ‌وگفت ما را با خوشنامی‌ها می‌خوانید. ضمنا می توانید با اسکن بارکدهای موجود در این دو صفحه فیلم‌های بخش‌هایی از این نشست را مشاهده کنید.

دورهمی خانوادگی

اولین اتفاقی که در سریال خوشنام نگاه مخاطب را جلب می‌کند، دورهمی خانواده شهرام است. همه کنار هم زندگی می‌کنند. مادرشوهر در کنار عروس، پسر، دخترها، نوه و... درحالی‌که زندگی‌های کپسولی امروزه این‌طور نیست. چطور شد دست روی چنین شکلی از خانواده گذاشتید؟ علیرضا نجف‌زاده، کارگردان: زحمت نوشتن فیلمنامه اولیه این سریال را محسن کیایی و همکارانش کشیده بودند. یکی از قلاب‌های متن و طرح فیلمنامه که من را درگیر کرد، همین فضا بود. در بازنویسی سعی کردیم بخش دورهمی خانوادگی را تقویت کنیم، زیرا مبحث خانواده از یک جایی در فیلمنامه اولیه کمرنگ می‌شد و شاید شهرام تنها قصه را جلو می‌برد. من به خانواده‌محوری خیلی اعتقاد دارم و به نظرم حلقه مفقوده است. ما نباید از جوامع غربی تقلید کنیم و از خانواده دور شویم و به زندگی کپسولی پناه ببریم. چون اصالت به خانواده برمی‌گردد. یکی از قلاب‌ها همین بود که ما خانواده را در قصه حفظ کنیم. از نویسندگان کار تشکر می‌کنم که فضا را گرم و صمیمی ترسیم کردند. علاوه‌برآن همه ما نسبت به گذشته نوستالژی داریم و از دورهمی‌های خانوادگی به‌عنوان بهترین خاطرات یاد می‌کنیم. نگران بچه‌های امروز هستم که آنها چه خاطره‌ای می‌خواهند تعریف کنند. به همین دلیل ما به دورهمی خانوادگی پرداخته‌ایم. فهیمه سلیمانی، نویسنده: واقعیت این است که وقتی فیلمنامه اولیه را خواندم، احساس کردم خانواده جای کار دارد. ضمن این‌که تحول در شخصیت اصلی قصه یعنی شهرام زمانی رخ می‌داد که خانواده در کنارش حضور داشته باشند. به‌همین‌دلیل در فیلمنامه روی خانواده تمرکز کردم. چون در این صورت بود که تغییر شخصیت شهرام در روند قصه باورپذیر می‌شد. فیلمنامه اولیه را چقدر تغییر دادید؟ سلیمانی: 60 درصد فیلمنامه تغییر کرد. در تغییراتی که اعمال کردید، بار کمدی قصه اضافه شد یا بار طنز؟ نجف‌زاده: نقدی که من به فیلمنامه داشتم این بود که در بخشی از کار فضا فانتزی و بعد رئال می‌شد. ضمن این‌که نیاز بود قصه به‌روز شود. به‌همین‌دلیل ما در بازنویسی، قصه را یکدست کردیم. البته باید قبول کرد که فانتزی را نمی‌توان با امکانات موجود اجرایی کرد، زیرا ما در سینما و تلویزیون ابزار فانتزی درست را نداریم. در مجموع نمی‌شد خیلی قضاوت کرد که قصه کمدی‌تر شد یا جدی‌تر. سعی کردیم قصه را به زندگی نزدیک کنیم و مجموعه خوشنام ترکیب تلخی‌ها و شادی‌ها باشد و مردم با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کنند. اما ما در قصه شاهد تغییرات ناگهانی هستیم. به‌عنوان‌مثال در صحنه خواستگاری، شهرام کاری می‌کند که فضا تلخ و بعد از چند صحنه دوباره شاد می‌شود. منطق‌تان برای بالا و پایین‌شدن این تغییرات چه بود؟ نجف‌زاده: وقتی ما قصه شهرام را تعریف کرده و یک کار نمایشی انجام می‌دهیم باید نشان هم بدهیم که چنین اتفاقی چه پیشینه‌ای داشته است. البته این را هم باید بگویم ما از روز اول با همه بچه‌های گروه شرط کردیم که قرار نیست مردم را بخندانیم. چرا اصرار داشتید که بیننده‌ها را نخندانید؟ نجف‌زاده: به دلیل این‌که می‌خواستیم مردم با تماشای قصه شاهد یک زندگی گرم باشند. درواقع هدف‌مان این بود که داستان زندگی را تعریف کنیم. در زندگی هم تلخی‌هاست و هم شیرینی‌ها و ما هردو را می‌خواستیم داشته باشیم.

تناسب خوشنام با رمضان

تهیه محتوای رمضانی برای یک سریال به‌دلیل مخاطبان گسترده‌تر اثر در این ایام کار دشواری است. شما با چه دغدغه ذهنی دنبال ساخت این کار رفتید و می‌خواستید چه محتوایی را به مخاطبان‌تان منتقل کنید؟ احمد زالی، تهیه‌کننده: واقعیت این است که وقتی این کار را شروع کردیم قصد ساخت برای ماه رمضان را نداشتیم ولی حسی از ابتدا به ما می‌گفت که مضمون اخلاقی فیلمنامه و داستانک‌های شیرینی که دارد متناسب با فضای رمضان است. نه صرفا برای رمضان، فقط با نگاه به این‌که یک کار خوب و ماندگار بسازیم روی متن، بازیگران، انتخاب لوکیشن و عوامل پشت دوربین دقت کافی کردیم. زمانی که گفتند قرار است رمضان پخش شود، موقعی بود که ما فرصت داشتیم روی پس‌تولید فکر کنیم برای همین سعی کردیم از بهترین‌های امور پس‌تولید در سینما و تلویزیون که حضور دارند، دعوت کنیم. برای همین با آقای همایونفر برای موسیقی وارد مذاکره شدیم و دیگر همکاران را هم انتخاب کردیم. خوشنام هم فضای کمدی و شیرین دارد و هم حال‌وهوای جدی. چه فاکتورهایی در آقای نجف‌زاده دیدید که ایشان را برای کارگردانی انتخاب کردید؟ تقدیر جالبی در این مورد رقم خورد. ابتدای سال 99 تصمیم به ساخت این کار گرفتیم. آقای نجف‌زاده یکی از نامزدهای اصلی برای کارگردانی بودند. ایشان مشغول ساخت سریال بوتیمار بودند و ما هم ناامید شدیم. در این مدت نتوانستیم کارگردان ایده‌آل‌مان را برای متن پیدا کنیم. زمان گذشت تا کار ایشان تمام شد و ابتدای سال 1400 از آقای نجف‌زاده دعوت کردیم. ایشان طرح را خواندند و دیدیم فضای ذهنی‌شان به فیلمنامه و همچنین حس و حال ما به همدیگر نزدیک است. مطمئن هستم انتخاب آقای نجف‌زاده بهترین گزینه بود. آنچنان که شما و همکاران‌تان می‌گویید قصد نداشتید یک سریال کمدی بسازید. اما دو نکته است که در مخاطبان انتظار کمدی بودن را ایجاد می‌کند. یکی عنوان طنز که در کنار نام سریال زیرنویس می‌شود و دیگری حضور گروه بازیگرانی است که بیشترشان کمدین هستند. چرا این گروه را انتخاب کردید؟ قصد نداشتیم کار کمدی باشد اما آن‌قدر لحظه‌های کمدی در داستانک‌ها پررنگ بود که برای تقویت آنها تصمیم گرفتیم از بهترین‌های حوزه بازیگری استفاده کنیم. خیلی دیدگاه درستی بود؛ چون اولین هدفی که دنبالش بودیم جذب مخاطب بود. جذب مخاطب ابتدا با قصه خوب حاصل می‌شود که ما فیلمنامه خوب با داستان‌های فرعی کشش‌دار و شخصیت‌های متنوع داشتیم. انتخاب بازیگرهایی که در حوزه کمدی توانایی بیشتری داشتند به پررنگ شدن این ویژگی‌ها کمک می‌کند. البته یکی از سخت‌ترین کارهایی که داشتیم همین انتخاب بازیگر بود که برایش وقت گذاشتیم. بازیگران توانمند و نام‌آشنا منت گذاشتند تا حتی برای دو سکانس و شاید کمتر ایفای نقش کنند. همه ظرفیت تازه‌ای از بازیگران این سریال را مشاهده می‌کنند. جا دارد از مدیران صداوسیما به‌ویژه شبکه یک قدردانی کنیم که ما را برای تهیه این پروژه حمایت کردند؛ البته باید تایید کنم ساخت سریال با برآوردهای پایین خیلی سخت است ولی ما سعی کردیم با وجود این کاری قابل‌قبول و مخاطب‌پسند آماده کنیم.

شنیدن کی بود مانند دیدن؟

در این سریال زیاد می‌بینیم که شهرام سریع با مکافات عملش مواجه می‌شود. مثلا موتور دزدید، در ترشی را گم کرد. دختربچه را نجات داد، پول‌هایش پیدا شد و‌.... در باور دینی ما عقوبت نیکی و بدی وجود دارد اما در زندگی واقعی معمولا این اتفاقات آنقدر سریع و واضح رخ نمی‌دهد. چنین روندی در قصه آن را به فانتزی نزدیک نمی‌کند؟ فهیمه سلیمانی: این اتفاق‌ها برای تلنگر اولیه به شهرام می‌افتد. در ادامه این اتفاقات را نمی‌بینیم. البته گاهی در زندگی واقعی همین رخدادها پیش می‌آید اما ما دقت نمی‌کنیم. شهرام از جایی به بعد به این اتفاق‌ها دقت می‌کند و متوجه می‌شود از هر دستی بدهد، از همان دست پس می‌گیرد. خودم هم تجربه‌اش را داشتم. کاری کردم و چون حواسم بوده، دیدم سریع نتیجه‌اش در زندگی‌ام ظاهر شده است. مثلا بدگویی کردم و تاثیرش را دیدم. به مستمندی کمک کردم و عینا ماحصلش را دیدم. چرا توجه شهرام یک‌باره جلب می‌شود؟ اگر به‌دلیل این است که اجازه نمی‌دهند با مرجان ازدواج کند، سال‌هاست این اجازه داده نمی‌شود. اگر به‌علت ارتباط بد با خانواده است، پیش از این هم با آنها رابطه خوبی نداشته. منطق سیر تحول شهرام چیست؟ همان‌طور که گفتم شهرام از جایی به بعد توجهش متوجه اتفاقات ریز می‌شود. شما سؤال خیلی خوبی از آقای حاجی‌عبداللهی درباره تغییرات دقیقه‌ای کردار شهرام پرسیدید. در پاسخ باید بگویم که این به شخصیت‌پردازی بازمی‌گردد. متاسفانه می‌بینیم شخصیت‌هایی کاملا مثبت هستند و یک‌باره پایشان می‌لغزد یا کاملا منفی هستند و در آخر سریع متحول می‌شوند. در شخصیت شهرام به‌صورت تعمدی این بالا و پایین‌ها گنجانده شده است. همه کاراکترهای سریال این‌طور هستند که هم اشتباه دارند و هم کار خوب می‌کنند. انسان جایزالخطاست و هر دو بعد را در خود دارد. ما یک پیشینه مثبت از خانواده شهرام طراحی کردیم. اگر او در یک خانواده اراذل بود، صحبت شما قابل‌قبول بود که چطور او به عقوبت کارها فکر می‌کند اما او از همان ابتدا به بیمه امام رضا و... واکنش نشان می‌دهد. ما این پیشینه‌های مذهبی را برای او گذاشتیم. اوجش آنجاست که به پیرزن کمک می‌کند و مدام در کشاکش کار خیر و دزدی است. در مغازه تاکید می‌کند پولش حلال است پس به بد بودن کارهایش باور دارد. فلاش‌بکی در قصه وجود دارد که چندان کارکردش مشخص نیست و کاملا می‌توان آن را از بدنه سریال خارج کرد. با وجود معرفی شخصیت‌ها، ضرورت چنین فلاش‌بکی چیست و آیا قرار است باز هم شاهدش باشیم؟ به نظرم فلاش‌بک معمولا ضعف فیلمنامه است مگر این‌که در خدمت فرم کار باشد. ما فلاش‌بک را به خدمت فرم کار درآوردیم. در ادامه هم این فلاش‌بک‌ها هرازگاهی وجود دارد و هر شخصیتی که وارد می‌شود شناسنامه‌اش را می‌بینیم. اما می‌شد این صحنه‌ها را در قالب چند دیالوگ از زبان شخصیت‌ها خلاصه کرد. نجف‌زاده: شنیدن کی بود مانند دیدن؟ سلیمانی: ما دیالوگ‌هایی در زمان حال از زبان مهربان و دیگر شخصیت‌ها داریم که وقتی گذشته‌اش را می‌بینیم بهتر می‌توانیم آنها را درک کنیم و متوجه چرایی کل‌کل شخصیت‌ها با یکدیگر می‌شویم؛ ضمن این‌که فضای گذشته شیرینی بیشتری هم به قصه می‌دهد.

 کله‌معلق نزدیم

تا این بخش از قصه ما شما را در لباس خواستگار پروانه (سحر ولدبیگی) دیدیم. با توجه به این‌که بینندگان شما را بیشتر به‌دلیل بازی‌های طنز به یاد می‌آورند، در ادامه قصه خوشنام بازی کمدی از شما شاهد خواهیم بود یا جدی؟ امیر غفارمنش، بازیگر: قبل از پاسخ دادن به سؤال شما درباره فیلمنامه سریال خوشنام باید بگویم که چندین بار بازنویسی شده است. فهیمه سلیمانی که نویسندگی کار را به‌عهده دارد از رمان‌نویسان بسیار خوب است که اتفاقا همسرم رمان‌های او را زیاد خوانده و من هم از این طریق با کارشان آشنا بودم. زمانی که قرار شد در این پروژه بازی کنم، آقای نجف‌زاده که جزو کارگردانان پخته است، تاکید کرد که قصد ما در این کار خنداندن مردم نیست و می‌خواهیم قصه را تعریف کنیم. همچنین او به ما گفت که قصه موقعیت‌های جالب دارد که فضا را برای کار جذاب می‌کند. در واقع نمی‌خواست ما در کار کله‌معلق بزنیم (باخنده). یکی دیگر از ویژگی‌های سریال خوشنام این بود که سری‌دوزی نکردیم و یک کار سطحی نخواستیم بسازیم. در شخصیتی که من بازی کردم هم دو تحول اتفاق می‌افتد که برایم خیلی جالب بود. همیشه علاقه‌مندم و دوست دارم نقش‌هایم از هم فاصله داشته‌باشند. در این صورت حس می‌کنم نفسم باز شده‌است. یعنی علاقه‌مندید نقش شما را به چالش زیادی دعوت کند تا بتوانید توانایی‌تان را در کار نشان بدهید. آیا این چالش در سریال خوشنام برایتان فراهم شد و به قول معروف نقش چه چیزی داشت شما را قلقلک داد؟ حضور علیرضا نجف‌زاده در کسوت کارگردان، یک قصه منسجم با شخصیت‌پردازی‌های درست و یک نقش جذاب، من را برای برای بازی قلقلک داد. در زمان‌های ضبط، کارگردان اضافه‌های نقش ما را می‌گرفت و می‌خواست کار یکدست باشد. چالش نقشی که به عهده داشتم این بود که قرار نبود ما کمدی بازی کنیم و مردم را بخندانیم. البته این نکته را هم باید بگویم کارگردان از من خواسته‌بود هفت تا هشت کیلو لاغر کنم اما سه کیلو کم کردم و خیلی زود هم یک کیلو برگشت (با خنده) در مجموع یک گروه خوب و حرفه‌ای با فضای گرم داشتیم. از آقای شهرام خلج باید تشکر کنم که برای طراحی گریم من بسیار زحمت کشید و سعی کرد یک طراحی متفاوت داشته‌باشم. همچنین کارگردان هم مراقب بود شخصیتم به تیپ تبدیل نشود. آقای نجف زاده داستان کم کردن وزن چه بود که از هومن حاجی عبداللهی و امیر غفارمنش خواستید وزنشان را تا حدودی کم کنند؟ نجف‌زاده: (با خنده) با مؤسسات لاغری قرارداد دارم! دلم می‌خواست صفر تا صد کار درست باشد. به همین دلیل از برخی دوستان خواستیم وزنشان را کم کنند. ضمن این‌که اعتقاد دارم اگر کمدین‌ها خوب بازی کنند، حتما می‌توانند شاهکار خلق کنند. واقعا از انتخاب‌هایم در این سریال خیلی راضی هستم. خیلی از بازیگران این سریال نقش‌هایی را در خوشنام بازی کردند که قبلا بینندگان آنها را در چنین نقش‌هایی ندیده‌بودند یا کمتر دیده‌بودند. ضمن این‌که برای انتخاب اولم که هومن حاجی‌عبداللهی بود، خیلی جنگیدم. چرا جنگیدید؟ مگر مخالفانی برای این انتخاب داشتید؟ نجف‌زاده: به هر حال وقتی قرار است نقش محوری پروژه‌ای انتخاب شود، همه سهمی در انتخاب دارند و باید به اجماع برسیم. در این سریال می‌خواستم از کلیشه‌ها فرار کنم. بعد از اجماع، به انتخاب آقای حاجی‌عبداللهی رسیدیم و من از همان ابتدا ایمان داشتم هومن از پس کار برمی‌آید و این اتفاق هم رخ داد. خوشبختانه بازتاب خوبی هم گرفتیم. تم قصه خوشنام توبه است و ما سعی کردیم شخصیت‌ها برای مخاطبان شیرین و باورپذیر باشند. ساده و حق‌طلب آقای کربلایی‌زاده! «ماشال» شخصیتی است که هنوز کاملا برای مخاطبان در قصه معرفی نشده است. تعریف خودتان از این نقش چست؟ امیر کربلایی‌زاده، بازیگر نقش ماشال داداش: ماشال یک جوان خراسانی است که با هزار آمال و آرزو مثل بسیاری از جوانان به پایتخت آمده تا سرنوشتنش را عوض کند. اینجا با کسی آشنا شده و می‌خواهد تشکیل زندگی بدهد. اتفاقات دیگری می‌افتد که او و شهرام وارد زندگی همدیگر می‌شوند. سعی شده است این شخصیت ساده و صمیمی و در عین حال حق‌خواه باشد. او حتی وارد خانواده شهرام هم می‌شود و از طرف آنها پذیرفته می‌شود. از قسمتی که ماشال وارد قصه می‌شود پیرنگی درون شخصیتش وجود دارد که مخاطب را جذب می‌کند و مدعی هستم ضلعی به این قصه اضافه می‌کند. به طور کلی نسبت به کاراکترهای دیگری که داشتم این نقش برایم متفاوت و جذاب بود. شما معمولا نقش‌های کمدی ایفا می‌کنید و ماشال هم رگه‌هایی از کمدی دارد. چه تفاوتی با نقش‌های پیشین‌تان در آن حس کردید؟ نقش‌هایی من معمولا فضای کمدی داشته است اما سعی می‌کنم نوع کمدی، متفاوت باشد. برای کمدی چند شکل موقعیت داریم. کمدی در موقعیت جدی مثل کارهای چاپلین، یک آدم جدی در موقعیت‌های کمدی مثل کارهای پیتر سلرز یا تلفیقی از هر دو مثل آثار لورل و هاردی. فکر می‌کنم در این سریال از همه گونه‌های کمدی داریم و همین باعث جذابیت می‌شود. تفاوت این شخصیت با شخصیت کمدی‌تان در جیران چیست؟ در جیران یک شخصیت روستایی از دل تاریخ و متعلق به سال‌های دور است که در روستایی در تهران بزرگ شده است. ماشال اهل تهران نیست و شخصیتی دارد که سعی می‌کند به روز باشد. امیدوارم مخاطبان تفاوت میان این دو نقش را حس کنند.

من با افتخار می‌گویم پیرزن هستم

خانم سپاه‌منصور حالا که مبحث خانواده را مطرح کردیم، پاشنه‌آشیل خانواده را می‌توان نقش مادربزرگ یا همان مهربان‌جان دانست و جالب است با وجود شیطنت‌هایی که شهرام دارد اما مهربان او را دوست دارد. درباره فضای کار و حس و حال‌تان بگویید. فریده سپاه‌منصور، بازیگر نقش مهربان‌جان: شهرام برای مهربان‌جان مغزبادام هست (با خنده)! فکر نمی‌کردم چنین گروهی دور هم جمع شوند، ولی این‌قدر فضا خوب بود و همه مهربان بودیم که این مهربانی به آن طرف دوربین منتقل شد و مردم شاهد آن هستند. به قول معروف هرآنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. شما در دوران کرونا کم‌کار شدید. این انتخاب خودتان بود یا فیلمنامه خوبی پیشنهاد نشده بود و نقشی نبوده که برایتان دلچسب باشد؟ من ترجیح دادم قبل از زدن واکسن این خطر را نکنم که کرونا بگیرم. به همین دلیل هر نقشی پیشنهاد شد، نپذیرفتم. درمجموع 18ماه کار نکردم به‌دلیل کرونا و بعد از این‌که واکسن زدم در سریال خوشنام بازی کردم اما جالب است در این سریال من هم مثل بقیه عوامل کرونا گرفتم (با خنده) البته باید بگویم که اصرار آقای زالی باعث شد بازی در سریال خوشنام را قبول کنم. وقتی بازی در پروژه‌ای به شما پیشنهاد می‌شود از همسرتان، هوشنگ توکلی هم مشورت می‌گیرید؟ نه، اصلا. چون سلیقه‌هایمان با هم متفاوت است و اگر کاری را من دوست داشته باشم و با او مشورت بگیرم که نظرش منفی باشد دیگر در آن بازی نمی‌کنم. به همین دلیل با هم مشورت نمی‌گیریم. موضوعی که برای من اهمیت دارد و پیگیر آن در بازی‌هایم هستم، پیام سریال است. دلم می‌خواهد پیام درست به مخاطب انتقال بدهیم. آقای نجف‌زاده واقعا برای کار خیلی زحمت کشید و اضافه‌های نقش ما را می‌گفت تا قصه روایت‌کننده زندگی باشد. شما که جزو هنرمندان پیشکسوت و میانسال هستید؛ چرا برای این گروه سنی نقش‌های پررنگ نوشته نمی‌شود و معمولا در نقش‌های فرعی دیده می‌شوند؟ قبل از پاسخ دادن به سؤال شما باید بگویم من پیرزن هستم نه میانسال! مگر پیرزنی چه ایرادی دارد که از این واژه استفاده نمی‌کنیم. نباید از پیرزنی ترسید. به هر حال برهه‌ای از زندگی است. بنابراین من به پیرزن بودنم افتخار می‌کنم و باید این واژه را در فرهنگ خودمان جا بیندازیم. درباره سؤال شما باید تاکید کنم که من به یک چیزی خیلی اعتقاد و ایمان دارم که نقش کوچک وجود ندارد. برخی هنرمندان می‌گویند نقش خوب به ما نخورد. در حالی که این ما هستیم باید خودمان را برای نقش نشان بدهیم. بازیگر باید نقش را پرورش بدهد و آن را صاحب شناسنامه کند. شما می‌توانید با اجرای درست یک نقش کوچک، خودتان را در کار بزرگ نشان بدهید. نجف‌زاده: من در ادامه صحبت‌هایشان باید تاکید کنم ایشان قبل از ورود به سریال ما، دو مجموعه قبلی من را دیدند تا نسبت به کارم شناخت داشته باشند. این نشان می‌دهد که خانم سپاه منصور چقدر باانگیزه کار می‌کند و کار برایش اهمیت دارد. من از او درس اخلاق و حرفه‌ای‌گری یاد گرفتم. ما حتی برای نقش‌های بسیار کوچک هم از نابازیگران استفاده نکردیم و همه از چهره‌ها انتخاب شدند. همچنین به دوستان خودمان پیشنهاد می‌کنم که در خانه پیشکسوتان را بزنند و آنها را وارد کار کنند. حتی شده چند صحنه با حضور آنها ضبط شود که برکت کار هستند.

هنوز من را نمی‌شناسند

شخصیتی که پیش از این شما را با آن می‌شناختند؛ زنی غمگین و همسر یک داعشی در سریال پایتخت بود. با انتخاب یک نقش با رگه‌هایی از کمدی خواستید به مخاطبان بگویید نیلوفر رجایی‌فر می‌تواند در نقش‌های متفاوت ظاهر شود؟ نیلوفر رجایی‌فر، بازیگر نقش پونه: قطعا. آقای نجف‌زاده هم تمایل داشتند من به‌عنوان نیلوفر رجایی‌فر که برخی می‌گویند شیرین و اهل خانه است، دیده شوم و آن را به نقشم اضافه کنم. این اولین‌باری بود که نقشی شیرین بازی کردم و خوشحالم می‌شنوم این شیرینی بدون این‌که نقشم کمدی باشد، دیده شده است. خودتان بیننده سریال هستید و بازخوردها را در فضای مجازی و برخوردهای رودررو دنبال می‌کنید؟ رجایی‌فر: من حتی تکرار سریال را هم می‌بینم. نجف‌زاده: یکی از بینندگان پروپاقرص سریالمان همین خانم رجایی‌فر است (می‌خندد)! رجایی‌فر: در مورد بازتاب باید بگویم که هنوز کسی من را در خیابان نمی‌شناسد. سپاه‌منصور: بعد از این سریال تو را خواهند شناخت. رجایی‌فر: گریم خیلی تغییرم می‌دهد. حتی شده با همکاران بیرون بودیم، بقیه را شناختند و گفتند بازیگران خوشنام هستند اما من را نشناختند. در فضای مجازی بازخوردهایی را که مردم در سایر صفحات می‌دهند، می‌خوانم؛ چون معمولا در صفحات خودمان تعریف می‌کنند اما زیر پست‌های سریال در دیگر صفحات بیشتر نظرات واقعی‌شان را می‌نویسند. نظرات مثبت و منفی وجود دارد اما غالبا با سریال همراه شدند چون بعد از مدت‌ها یک سریال رمضانی خانوادگی را می‌بینند که فضای خانوادگی، گرم و ایرانی دارد و می‌توانند با آن همذات‌پنداری کنند. شخصیت پونه چقدر شبیه دخترهای امروزی است؟ رجایی‌فر: شاید نباید بگویم اما کار من راحت بود چون همه‌جا شبیه پونه را می‌بینم. شبیه او را سر کار، میان فامیل و دوستان مدرسه‌ام که بعد بازگشت به ایران دوباره آنها را دیدم، پیدا می‌کنم. جالب است اطرافیان‌مان که تماس می‌گیرند، می‌گویند پونه دقیقا دختری متعلق به همان محله و خانواده از آب درآمده است. بعد از سریال پایتخت نقش‌هایی به شما پیشنهاد می‌شد که لهجه داشتند یا باید به زبان دیگری حرف می‌زدند. چه کردید تا از این پیشنهادها فاصله بگیرید؟ بعد از پایتخت زنده‌یاد الوند، نویسنده سریال که بسیار انسان محترمی بودند تماس گرفتند و گفتند، ببخشید تو را وارد این کلیشه می‌کنم اما نقشی هست که باید زبان بداند. می‌پذیری؟ معذرت‌خواهی کردم و گفتم نه. از همان موقع شروع شد تا سریال گاندو. همه را رد کردم تا پیشنهاد این سریال.

شهرام، لات 1401 است

هومن حاجی‌عبداللهی همان صاحب صدای شیرین عروسک پنگول، سابقه سال‌ها اجرا، گویندگی و بازی دارد اما چند سالی است بیشتر از همیشه با ایفای نقش‌های مختلف، میان مخاطبان به محبوبیت رسیده‌است. نقش روحانی در سریال نون خ -1، رحمت در مجموعه پایتخت و حالا شهرام در سریال رمضانی خوشنام از کارهایی است که او را در قامت بازیگر بیش از پیش به بینندگان تلویزیون معرفی کرد. با او که در نشست نقد و بررسی سریال حاضر شد، درباره نقش تازه‌اش که یک جوان ناخلف اما در مسیر تحول است، گپ زدیم. در این سریال می‌بینیم شخصیت شهرام خیلی بالا و پایین دارد. مثلا در یک‌سری از صحنه‌ها شرافت به خرج می‌دهد و در برخی لحظات دزدی می‌کند. این تغییرات گاهی در چند ثانیه اتفاق می‌افتد. مابه‌ازایی برای او با چنین تغییراتی داشتید؟ اول از همه توضیح دهم که شهرام یک شخصیت جدی است و ما اصلا قصد نداشتیم طنز کار کنیم و یک شخصیت بامزه بیافرینیم. در زندگی شهرام مثل همه آدم‌ها اتفاقات کمدی هم می‌افتد اما شهرام خیلی جدی با آنها برخورد می‌کند. به نظرم اتفاقا اگر جدی با این موقعیت‌ها برخورد شود، طنز ماجرا بیشتر دیده می‌شود. خیلی‌ها گفتند شهرام لات نیست. پرسیدم چرا؟ گفتند چون پیراهن جذب مشکی تنش نیست. ریش‌ها از خط ریشش درنیامده‌است و.... پاسخ دادم شهرام قرار نبوده یک لات کلیشه‌ای باشد. قرار نبود لحن و مدل راه رفتنش مثل خیلی از لات‌هایی باشد که دوستان دیگر بازی کردند. شهرام لات 1401 است. آدمی شرور که ممکن است مشابهش را در اطرافیان‌مان هم دیده‌باشیم. کسی که هم از دستش عاصی هستند و نمی‌دانند با او چه کار کنند. او خودش هم از دست خودش عاصی است، اما افتاده در مسیری که نمی‌داند برای بیرون آمدن از آن باید چه کار کند. شهرام از سیاره دیگری نیامده‌است و مابه‌ازای آن وجود دارد. پس نمونه‌هایی در ذهنتان بود؟ صددرصد. من بچه جنوب شهرم. دوراهی قپان به دنیا آمدم و تا 9 سالگی ساکن خیابان نواب بودم. از این آدم‌ها زیاد دیدم. به جز کردارشان، فرق زیادی با بقیه نداشتند. درباره‌شان خوانده و فیلم‌هایی هم تماشا کرده‌بودم. از بهمن 99 به من پیشنهاد شد در این سریال نقش فریدون را بازی کنم اما آقای نجف‌زاده لطف کردند و به من پیشنهاد دادند نقش شهرام را بازی کنم. من هم خیلی دنبال موقعیت برای بازی کردن یک کار جدی بودم. البته با تعمق، این نقش را پذیرفتم و درباره راه رفتن، گریه کردن، دعوا کردن، حرف زدن و... آدمی مثل شهرام خیلی فکر و مطالعه کردم. در ادامه پاسخ به سوالتان باید بگویم شهرام هم مثل من و شما یک آدم عادی است. عصبانی می‌شود؛ حتی ممکن است در عصبانیت لبخند بزند؛ کسی آرامش می‌کند و... همه اینها مابه‌ازای بیرونی دارد. نقش آدم غیرعادی و خیلی نامتعارفی را بازی نکردم. سعی کردم تا جایی‌که می‌توانم بازی‌ام به اصطلاح چرب و گل‌درشت نباشد. اما تفاوت میزان خوبی و بدی در او بسیار زیاد است و باورپذیری را برای مخاطبان سخت می‌کند. لحظه‌ای می‌خواهد ماشین بزند و چند ثانیه بعد کار خیر می‌کند. افرادی مثل خفاش شب هم ممکن است شب کنار خانواده شام بخورند و خدارا شکر کنند. بعد هم بگویند الهی به امید تو و از خانه خارج شوند و زنان را خفه کنند. شهرام پول ندارد و می‌خواهد دزدی کند اما یک‌سری اعتقادات از بچگی در وجودش هست. خانواده مذهبی و نمازخوان دارد. پس موقع دزدی، به خاطر باورهایش وقتی نام امام‌رضا را می‌بیند، بی‌خیال می‌شود. این استحاله ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. گفتید خیلی دنبال چنین موقعیتی در بازیگری بودید. حالا که نتیجه کار را می‌بینید همان چیزی هست که مدنظر داشتید؟ به نظرم هرشخصی، چه بازیگر، چه کارگردان، چه نویسنده و چه هر کسی که یک اثر هنری خلق می‌کند اگر همیشه از کارهایش صددرصد راضی باشد، دیگر کار نمی‌کند. چیزی که باعث می‌شود کار کنیم، این است که قلق‌گیری‌های آثار گذشته را انجام دهیم و هردفعه کاری بهتر کنیم. تمام آن تصوری که از شهرام داشتم اتفاق نیفتاد. در هیچ کاری اتفاق نمی‌افتد. اگر چنین بود می‌گفتم دیگر ارضای روحی شدم و می‌رفتم سراغ شغل دیگری. کار به آنچه درباره این شخصیت فکر می‌کردم 60 تا 70 درصد نزدیک است. خودم را که در این سریال می‌بینم زیاد اذیت نمی‌شوم و خجالت نمی‌کشم. با بازخوردهایی که بیرون از مردم می‌گیرم یا در صفحه اینستاگرامم هست، امیدوار می‌شوم به آنچه می‌خواستیم نزدیک شدیم. همین الان که داشتم می‌آمدم آقایی در خیابان گفت دمت گرم! دیشب خیلی باحال گریه کردی! صحنه سخنرانی شهرام در کارخانه غافلگیرکننده بود. مخاطبان این شخصیت را معمولا در زدوخورد دیده بودند و حالا از او سخنرانی آرامی می‌شنیدند. حفظ راکورد بازی در این بالا و پایین‌های حسی چقدر برایتان چالش‌برانگیز بود؟ اگر شما توقع نداشتید به خاطر این است که شهرام را تیپ می‌بینید. شهرام یک شخصیت است که مثل همه آدم‌ها بالا و پایین دارد. هشت ماه و خرده‌ای است ما سر این کار هستیم. حفظ راکوردها کار بسیار سختی است. صحنه‌ای را آذر ماه گرفتیم که از سرما، بخار از دهانمان بیرون می‌آمد. سکانس بعد از آن را هفته پیش در باشگاه سوارکاری گرفتیم. با تعاملی که با آقای نجف‌زاده و منشی صحنه داشتیم به یادمان می‌آورند که قبلش این سکانس است و بعدش هم قرار است فلان اتفاق بیفتد. مرور ذهنی داشتیم و اگر لازم بود راش هم می‌دیدیم. بداهه هم داشتید؟ اگر جایش بود بداهه هم می‌گفتم. تکیه‌کلام‌های ریزی به کار بردم. استفاده ابزاری از کلام که چنین آدم‌هایی معمولا در زندگی‌شان دارند ولی در کل خیلی به متن وفادار بودیم. معمولا رویه کاریتان این است که به متن وفادار بمانید؟ صددرصد. نمی‌توانم یک سریال را به صورت بداهه بازی کنم و باید خط اصلی قصه را حفظ کرد. البته بازیگران به‌ویژه کمدین‌ها وفاداری کمتری به متن دارند. کمدی هم که باشد با وفاداری به فیلمنامه می‌توان جلو رفت. بداهه در حد تکیه‌کلام می‌تواند باشد. در پایتخت هم 90درصد به متن وفادار بودیم اما هرکدام از شخصیت‌ها تکیه‌کلام‌ها و رنگ مخصوص به خود را داشتند که به کار کمک می‌کرد. آقای نجف‌زاده به‌عنوان کارگردان چقدر بداهه‌گویی را می‌پذیرفتند؟ خیلی خوب. واقعا از کار با او لذت بردم. صبوری بیش از حد یکی از خصیصه‌های اوست. من دوسه بار در این چند ماه به هم ریختم و او مرا آرام کرد. گریم و لباس چقدر کمک کرد تا به شخصیت شهرام نزدیک‌تر شوید؟ قطعا خیلی کمک می‌کند. اگر موهای بلند و ریش‌های سه‌تیغ بود خودم هم خودم را باور نمی‌کردم. شهرام خلج تست زد و علیرضا نجف‌زاده و من هم نظر دادیم تا شهرام به این شکل درآمد. خط شکستگی روی سرم گذاشتند. گوشم را شکسته، ابروها را پرتر و موهایم را کوتاه کردند و... به این ترتیب وقتی در اولین دعوا، مخاطبان شهرام را می‌بینند که از شیشه شکسته بیرون می‌زند تاحد زیادی برایش باورپذیر است. شنیدیم برای این نقش وزن کم کردید. تا الان 9کیلو. البته چیز خاصی نیست چون مدتی پیش که در رسانه‌ها گفته شد هفت کیلو کم کردم، خیلی‌ها مسخره کردند و گفتند در هالیوود 25کیلو وزن کم می‌کنند و بعد خبر می‌شود. هفت کیلو را که با یک ماه سالاد خوردن می‌شود کم کرد. (می‌خندد) سکانسی که در قسمت اول در یک کوچه می‌آیم، اولین سکانسی است که تصویربرداری کردیم. در آنجا شکمم مشخص است و دکمه‌ام درست بسته نمی‌شد. شکم‌بند بستم اما دیدم خوب درنمی‌آید برای همین رژیم گرفتم. صحنه‌ای که در ترشی داخل جوی می‌افتد و باید دستتان را در زباله‌ها می‌کردید، چقدر برایتان چالش‌برانگیز بود؟ چون احساس بد به خوبی در میمیک صورت‌تان دیده می‌شد. به عنوان بازیگر باید آن حس و حال را منتقل می‌کردم اما در واقعیت طراح صحنه و دیگر همکاران کمک زیادی کردند. جوی را چند بار شستند. تانکر آب آوردند که در جوی، آب بریزد. بعد جلوی راه آب را بستند در آن سبزی خرد کردند و تکه پارچه تمیز در آن انداختند، وگرنه پول آن‌قدر ارزش ندارد که دستم را به خاطرش در جوی کنم (می‌خندد.) رابطه شهرام با پدرش شکراب است اما او همچنان احترام پدر را نگه می‌دارد. شما و آقای لولایی چطور در اجرا به طراحی این ارتباط رسیدید؟ خوشحالم این را می‌گویید. قصدمان همین بود که این رابطه درست دربیاید. می‌خواستیم اگر صدایشان روی هم بلند می‌شود که البته شهرام این کار را نمی‌کند باز ته مایه احترام به بزرگ‌تر در او وجود داشته باشد. این حال و هوا گرچه کمرنگ شده اما همچنان وجود دارد. هنوز جلوی بزرگ‌تر پایشان را دراز نمی‌کنند. البته نمی‌شود گفت احترام به بزرگ‌تر، چون شهرام فقط احترام بزرگ‌ترهای خانواده‌اش را دارد و به گوش دوست پدرش سیلی می‌زند. یک دزد هیچ‌وقت ماشین پدرش را نمی‌دزد اما ماشین همسایه را حتی اگر پیرمرد باشد، می‌دزدد. این تعریف را هم می‌شود از شهرام ارائه کرد. صحنه‌ای که شهرام وارد خانه شد و خواستگار را زد به دلیل آن حجم از عصبانیت این شخصیت و نحوه درگیری‌اش با خواستگار شاید درجه کمدی شدن سکانس را بالا برده باشد اما گل‌درشت از آب درآمده است. تازه می‌خواستم خشونت بیشتری در این سکانس وجود داشته باشد، چون او روی عمه‌هایش تعصب دارد و اصلا دوست ندارد خواستگار در خانه را بزند. تازه می‌شنود که خواستگار به او ناسزا می‌گوید و برای همین عصبانی می‌شود و حمله می‌کند. البته من هم اوایل که خیلی با شخصیت مأنوس نشده بودم، بازی اغراق شده داشتم اما علیرضا نجف‌زاده کنترل می‌کرد و نمی‌گذاشت بازی‌ام گل‌درشت شود. خودتان بیننده سریال هستید؟ اگر شب کار نباشم در تلویزیون دنبال می‌کنم و اگر آن ساعت نتوانم بعدا از تلوبیون می‌بینم. بازخوردها چطور بوده است؟ پیام‌های خوبی از دوستانم دارم. در صفحه اینستاگرامم هم بازخوردهای خوبی از مردم می‌گیرم. می‌توانم بگویم از 1000 پیام، 990 تای آن تعریف است. بقیه هم حق دارند که کار را دوست نداشته باشند. از ابتدا هدفمان ساخت یک سریال کمدی نبود. مثل زندگی عادی، مردم ممکن است بخندند یا غمگین شوند. در اینستاگرام مردم با بازیگران تعارف ندارند ولی با این حال بازخوردها خوب بود. واکنش‌تان در برابر بازخوردهای منفی چیست؟ هیچی. حق دارند. در این سریال با عباس جمشیدی‌فر، زوج خوبی شده‌اید. چقدر با هم تمرین داشتید؟ سال‌هاست با عباس دوست هستم و جنس شوخی‌های هم را می‌شناسیم. احساس و روح شوخی‌ها جلوی دوربین هم تأثیر می‌گذارد و راحتی بیشتری به ما می‌داد. عباس بازیگر شرینی است و کارهای خوبی در کارنامه‌اش دارد. در اینجا به او گفتم همه بار کمدی روی دوش تو باشد و تو مردم را بخندان. من این‌بار می‌خواهم تلخ باشم. دلیلی ندارد شهرام بخنداند. عادت به همیشه گل زدن ندارم. در پایتخت هم همین‌طور بود. یک بار من گل را می‌زدم و یک بار بهرام، محسن، نسرین نصرتی و.... اگر پاس گل بدهم و شخص دیگری گل بزند، راضی هستم، چون کلیت آن صحنه خوب شده و در نتیجه همه بردیم.