روزی که هاشمی رفسنجانی سکان را در دست گرفت
عامل سوم بقای نظام اما بی گمان نقش ممتاز اکبر هاشمی رفسنجانی است که سکان کشتی توفان زده را در دست گرفت. ناخدا، روحیه داد و کشتی را به او سپرد یا خود قابلیتی نشان داد و در دست گرفت.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - هفتم تیر 1360 بدون تردید یک نقطه عطف در تاریخ جمهوری اسلامی است. روزی که اگر پشتوانه مردمی حکومت و نفوذ رهبر فقید انقلاب نبود به سقوط نظام سیاسی میانجامید. یک هفته پس از برکناری اولین رییس جمهوری ایران در حالی که فرماندهی کل قوا را نیز بر عهده داشت و درگرماگرم جنگ با عراق، شماری از مقامات ارشد کشور شامل عالیترین مقام قضایی و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، 4 وزیر، 27 نماینده مجلس شورای اسلامی و اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر مرکزی این حزب در چهارراه سرچشمه تهران قربانی سنگینترین عملیات تروریستی تاریخ معاصر شدند.
هر سال به مناسبت سالگرد 7 تیر از نقش آیتالله بهشتی و ضربه ناشی ازفقدان او گفته میشود و یاد دیگران هم به عبارت «72 تن از یاران او» فروکاسته است. اصطلاح 72 تن به این سبب باقی مانده که امام خمینی در اولین واکنش این تعبیر را به کار برد: «به عدد شهدای کربلا» و بهشتی هم «سیدالشهدای انقلاب» لقب گرفت. روز البته بعد هاشمی رفسنجانی در مراسم تشییع پیکرها از مقابل مجلس شورای اسلامی عبارت «حمزه، سید الشهدا» را به کار برد و گفت:«بهشتی، حمزه سیدالشهدای احد است». با شهادت مجروحان شمار قربانیان تا مرز 100 تن نیز رفت و به خاطر دارم خانواده محمد خوشزبان، کم سن وسال ترین آن جمع، پس از چند ماه پی گیری خرسند بودند که نام او به عنوان نفر 73 ثبت شده و در پوسترها 72 شهید به اضافه آیتالله بهشتی نام برده میشدند. جایگاه ویژه دکتر بهشتی سیاستمدار باهوش و استراتژیست که به خاطر قدرت تشکیلاتی آماج حملات مجاهدین خلق و متهم به انحصار طلبی بود، سبب شد به شهیدان دیگر کمتر پرداخته شود و از شگفتیهای حادثه این بود که خون محمد منتظری با او آمیخت در حالی که از منتقدان بهشتی بود و به حالت قهر حزب را ترک گفته و دعوت شده بود تا کدورت های قبلی برطرف شود. در آن سو از محمدرضا کلاهی به عنوان عامل انفجار یاد میشود که چندی پیش فاش شد در تمام سالهای پس از آن و در پی خروج از کشور با هویتی دیگر و به نام «علی معتمدی» در هلند زندگی می کرده و در سال 94 به قتل رسید. این نوشته اما به بهانه دیگری است. این که 7 تیر 1360 و خروج دکتر محمد بهشتی از صحنه سبب شد هاشمی رفسنجانی سکان جمهوری اسلامی را در عرصه عمل به دست گیرد. البته همچنان نقش و هدایت اصلی با امام خمینی بود که در نخستین سخنرانی از این حادثه با عنوان «واقعه منتظره» یاد کرد یعنی غافلگیر نشدیم و بهشتی را مظلوم خواند. در غیاب رییس جمهوری و عالی ترین مقام قضایی، هاشمی رفسنجانی نماد سه قوه شد هر چند آیتالله موسوی اردبیلی به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد اما نقش بهشتی منحصر به ریاست دیوان که در آن زمان عالی ترین مقام قضایی به حساب می آمد، نبود تا موسوی اردبیلی جای او را پر کند. او دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود که بعد از حذف بنیصدر قدرت کامل را در اختیار داشت و در اولین و آخرین کنفرانس خبری پس از برکناری بنیصدر در جایگاه لیدر سیاسی سخن می گفت نه مقام ارشد قضایی و دستور جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در روز حادثه را هم از «تورم» به «انتخابات ریاست جمهوری» تغییر داده بود. فرزند شهید بهشتی می گوید صدای انفجار حزب را در در نزدیکی میدان بهارستان و در کامیونت حامل اثاثیه خانه شنید چون مقامات امنیتی توصیه کرده بودند از خانه شخصی قلهک به جای امن تری منتقل شوند. یک روز قبل از آن آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران به دست بقایای گروه فرقان ترور شد و از مثلث رهبری حزب تنها هاشمی در صحنه باقی مانده بود و آقای خامنهای روی تخت بیمارستان هنوز از انفجار حزب خبر نداشت و به این بهانه که امواج رادیو برای بدن اومضر است رادیو در اختیار نداشت و وقتی روزنامه بدون موج هم ندادند شک کرد و مدام جویا می شد چه اتفاقی افتاده است. مجاهدین خلق امید داشتند با انفجار حزب شیرازه امور از هم بپاشد اما سه عامل، مانع شد: نخست این که امام خمینی به قدر ذره ای خود را نباخت و با این که میدانست بهشتی هیچ جایگزینی ندارد و تصریح کرد «او یک ملت بود برای ملت ما» اما روحیه داد و مردم هم شعار میدادند: «ایران پر از بهشتی یه، آمریکا در چه فکری یه؟». عامل دوم حضور انبوه جمعیت و عاطفی شدن فضا پس از هفتم تیر بود که در محاسبات بمب گذاران پیشبینی نشده بود. بهشتی تنها در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در تابستان 1358 خود را در معرض آرای عمومی قرار داده بود و تصور عوامل حادثه این بود که چون در نقطه مقابل ابوالحسن بنیصدر با 11 میلیون رأی قرار گرفته بود فاقد محبوبیت مردمی است. تشییع پیکرهای شهدای 7 تیر اما تلقیهای قبلی را باطل کرد.
عامل سوم اما بی گمان نقش ممتاز اکبر هاشمی رفسنجانی است که سکان کشتی توفان زده را در دست گرفت. ناخدا، روحیه داد و کشتی را به او سپرد یا خود قابلیتی نشان داد و در دست گرفت. نمایندگان مجروح را هم از بیمارستان به صحن علنی مجلس بردند تا از اکثریت نیفتد و هاشمی رفسنجانی دیگر تنها رییس مجلس نبود. به مرد شماره 2 و همه کاره جمهوری اسلامی بعد از امام تبدیل شده بود. مهم تر این که ضربه دو ماه بعد را هم تاب آورد زیرا در 8 شهریور دبیر کل بعدی حزب - محمد جواد باهنر - هم ترور شد و اگرچه شهادت محمد علی رجایی دومین رییس جمهوری در آن حادثه مهم تر معرفی شده اما از حیث اجرایی و تشکیلاتی شهادت دکتر باهنر که دبیر کل و نخست وزیر و رییس دولت بود ضربه سنگین تری به حساب می آمد و وقتی آیت الله خامنهای کمی بهبود یافت و دبیر کل سوم حزب و رییس جمهوری و بعدتر مهندس موسوی نخست وزیر شد هاشمی کمی آرام گرفت اگرچه با حضور هر هفته در نماز جمعه تهران و انتصاب به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع عملا به عنوان سخنگوی نظام و اداره کننده جنگ شناخته میشد. 7 تیر 1360 اگرچه نتوانست جمهوری اسلامی را از پا درآورد اما فضا را امنیتی و رادیکال کرد و جالب است گفته شود تنها یکی از پیامدهای آن حجاب اجباری بود اگرچه بی ربط به نظر می رسد اما بد نیست بدانید تا قبل از آن حجاب تنها در ادارات و مدارس اجباری بود و 7 تیر 60 سبب شد فضای عمومی و سپهر اجتماعی هم کنترل شود و در پی تابستانی پرحادثه هر گونه اعتراض اجتماعی، سیاسی و براندازانه تفسیر می شد. مجاهدین خلق گمان می کردند با 7 تیر و بعد تر 8 شهریور جمهوری اسلامی را زا پا درآورده اند اما اتفاقی که در عمل افتاد بسته شدن فضا بود و اگر آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی هم حذف شده بودند ناگهان میدان به دست نیروهای دیگری میافتاد. ضربه اصلی 7 تیر 1360 نه حذف بهشتی که بسته کردن فضا و کوتاه شدن زبان منتقدان مسالمتجو بود تا جایی که حالا دیگر آشکارا در مجلس به مهندس بازرگان توهین میشد.
لینک کوتاه: asriran.com/003Jog