روضههایی با بوی نخ معجر و موج فرات

کتاب «من اگر روضه خوان بودم» مجالی است برای دوباره گریه کردن بر اباعبدالله (ع) و همه روضههای زنانهای که کمتر شنیده شده.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «من اگر روضهخوان بودم» به قلم ملیحهسادات مهدویشهری از جمله آثار انتشارات جمکران است که با نگاهی به مجالس روضه اباعبدالله الحسین (ع) منتشر شده است.
کتاب حاضر دربردارنده 11 مجلس روضه مکتوب است که در تمامیشان محور روایت حضرت زینب (س) است و اول و آخر روضهها هم به ایشان گره خورده. روضهخوان اینبار به طرز دیگری از کربلا میخواند تا بدانیم اگر زینب (س) نبود کربلا در کربلا میماند. مهدوی این روضهها را در فضای مجازی منتشر کرده بود، اما به دلیل استقبال بسیار مخاطبانش و درخواست برای انتشار در یک کتاب، این نوشتهها در قالب کتاب منتشر شد. محمدجواد شیخی، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم، قرار گرفته به معرفی این اثر پرداخته و نوشته است:
محرم که میشود همه آدمها روضه خوانند. پدری که جوان دارد یک جور، مادری که نوزاد در بغل وسط روضه تشنه شده یک جور... حتی شاید روضه مردها و زنها گاهی فرق کند. مادرها برای آبله پای دختربچهها روضه بخوانند و مردها برای زرهی که تن رزمآور 13 ساله مولا نشده است. کربلا پر از روضه است، روضههایی که هزار سال هم که تکرار شوند، هنوز چشمهای خیس زیادی با تکرار اسم حسین (ع) دست روی سینه میگذارند و آرام آرام و گاهی بلندبلند گریه میکنند.
«من اگر روضه خوان بودم» مجالی است برای دوباره گریه کردن بر اباعبدالله (ع) و همه روضههای زنانهای که کمتر شنیده شده. ملیحه سادات مهدوی، دست مخاطب که نه مستمع را گرفته و برده است گوشههایی از ماجرا که سوز زیادی دارد. بیشتر روضهها گرهی با حضرت زینب کبری (س) دارد و اصلاً مگر میشود از کربلا بگوییم و حرف از عمه سادات در میان نباشد؟ سر همه ماجراهایی که حسین (ع) دارد به او میرسد.
سِر سَر؛ مدفن سر مطهر امام حسین (ع) کجاست؟روضه از قتلگاه باشد یا گودال زینب (س) هست و چشمهای نمزدهاش را به ماجرا دوخته است. او همه جا بوده تا کربلا را آنطور که شایسته است پس از شهادت امام (ع) روایت کند. او روایتگر جزئیات بیشماری است که «من اگر روضهخوان بودم» تلاش میکند به گوش مستمع برساند. این کتاب را محرم بخوانید. روضه به روضه، آدم مگر چقدر فرصت دارد در این دنیا که محرمهایش را بسوزاند؟ اصلاً محرم با یکی دوتا روضه حال آدم خوب خوب نمیشود. باید انگار جوری بشود که دیگر چشم نای گریه کردن نداشته باشد، نفس آدم تنگ شود و دیگر هر کار کند صدای ناله از حنجرهاش بیرون نزند. روضههای محرم اینطور است.
این روزها که مردم ایران داغدار قریب به هزار شهید حملات اسرائیل هستند، روضه شنیدن مثل نفس کشیدن نیازمان شده است. ما این غصهها را خیمه حسین (ع) نبریم کجا ببریم؟ «من اگر روضهخوان بودم» به همت انتشارات کتاب جمکران پای روضههای کاغذی را به کتابخانه ما باز کرده است. انگار که کل اتاق بوی سیب و موجهای فرات را بگیرد. دیگر کل سال هرجا که کم آوردیم کسی هست که از گوشه کتابخانه برایمان روضه بخواند و نگذارد این اشکها هدر بروند. هم دلی سبک کردهایم هم یادمان آمده «لایوم کیومک یا اباعبدالله».