یک‌شنبه 4 آذر 1403

زندگی باورنکردنی حمیده بانو، اولین کشتی‌گیر زن در هند که از صحنه ورزش ناپدید شد

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
زندگی باورنکردنی حمیده بانو، اولین کشتی‌گیر زن در هند که از صحنه ورزش ناپدید شد

چالش بانو برای مردان کشتی‌گیر: «در یک مسابقه مرا شکست بدهید, من با شما ازدواج خواهم کرد»

حمیده بانو، کشتی‌گیر هندی در دهه‌های 1940 و 1950، زمانی که این ورزش هنوز سنگری مردانه بود به شهرت رسید. شاهکار‌های دیدنی و شخصیت بزرگ بانو شهرت جهانی را برای این زن کشتی‌گیر به ارمغان آورد. اما پس از آن او ناگهان از صحنه ناپدید شد.

نیاز فاروقی، خبرنگار بی‌بی‌سی اردو، داستان بانو را دنبال کرده تا بداند برای زنی که بسیاری او را اولین زن کشتی‌گیر حرفه‌ای هند می‌نامند چه اتفاقی افتاد.

بر اساس گزارش‌های خبری از آن زمان، چالشی که بانو در فوریه 1954 میلادی در اوایل دهه 30 زندگی خود برای کشتی‌گیران مرد مطرح کرد استثنایی و غیرمعمول بود.

بلافاصله پس از اعلام این چالش، بانو دو قهرمان کشتی مرد را شکست داد - یکی از پاتیالا در شمال ایالت پنجاب و دیگری از کلکته در شرق ایالت بنگال غربی.

در ماه مه همان سال، او برای سومین مبارزه خود در سال راهی وادودارا در ایالت غربی گجرات شد.

سودیر پاراب، ساکن وادودارا، که در آن زمان کودک بود، به خاطر می‌آورد که بازدید بانو از وادودارا، شهر را در هیجان فرو برده بود. آقای پاراب که بعد‌ها تبدیل به یک بازیکن معروف خوخو در هند شد، می‌گوید به یاد دارد که ورود بانو به شهر از طریق نصب بنر‌ها و پوستر‌ها روی کامیون‌ها و وسایل نقلیه دیگر تبلیغ می‌شد.

پاراب می‌گوید که بانو قرار بود با چوته گاما پهلوان، کشتی‌گیر مورد حمایت مهاراجه بارودا (کشتی‌گیران در هند اغلب پهلوان نامیده می‌شوند) مبارزه کند. اما این مرد پهلوان در آخرین لحظه از مبازره کناره‌گیری کرد و گفت که «با یک زن مبارزه نمی‌کنم.»

بنابراین بانو با رقیب بعدی خود، بابا پهلوان وارد میدان مبارزه شد.

خبرگزاری آسوشیتدپرس در تاریخ 3 مه 1954 میلادی گزارش داد: «مسابقه پس از یک دقیقه و 34 ثانیه با برد یک زن پایان یافت؛ و داور, پهلوان را خارج از محدوده ازدواج با بانو اعلام کرد.»

شهرت بانو تا آن زمان برای بیش از یک دهه در حال شکل‌گیری بود. در سال 1944، روزنامه «بمبئی کرونیکل» گزارش داد که حدود 20هزار نفر برای تماشای مسابقه بین بانو و گونگا پهلوان به استادیومی در شهر آمده‌اند.

مسابقه در آخرین لحظه پس از درخواست‌های «غیرممکن» گونگا پهلوان، که شامل پول و زمان بیشتری جهت آماده شدن برای مسابقه بود، لغو شد. پس از لغو مسابقه، جمعیت خشمگین استادیوم ورزشی را تخریب کردند.

زمانی که بانو به بارودا رسید، ادعا کرد که بیش از 300 مسابقه را برده است.

روزنامه‌ها به او لقب «آمازون علیگار»، شهری در ایالت اوتار پرادش هند جایی که بانو در آن زندگی می‌کرد را دادند. یک ستون‌نویس نیز در مورد او نوشت که «یک نگاه به سوی بانو برای ایجاد لرز در بدن کافی است.»

وزن، قد و رژیم غذایی بانو همه و همه خبرساز بودند. وزن او 17 استون (108 کیلوگرم) و قد او 1/6 متر بود. رژیم غذایی روزانه او شامل 5/6 لیتر شیر، 2/8 لیتر سوپ، 1/8 لیتر آب میوه، یک مرغ، نزدیک به یک کیلوگرم گوشت گوسفند و بادام، نیم کیلو کره، 6 عدد تخم مرغ، دو قرص نان بزرگ و دو بشقاب بریانی بود.

خبرگزاری رویترز در آن زمان نوشته بود: او (بانو) 9 ساعت در روز می‌خوابد و شش ساعت دیگر تمرین می‌کند.

گزارش‌هایی به نقل از بازماندگان خانواده بانو حاکی از آن است که قدرت او، همراه با نگرش‌های محافظه‌کارانه در آن زمان، باعث شد که زادگاهش میرزاپور در اوتار پرادش را به مقصد علیگر ترک کند و در آنجا زیر نظر یک کشتی‌گیر محلی به نام سلام پهلوان تمرین کند.

ماهشوار دیال، نویسنده هندی در کتابی در سال 1987 نوشت که شهرت بانو پس از بردن چند مبارزه در اوتار پرادش و پنجاب، مردم را از دوردست‌ها جلب کرد.

او نوشت: «او (بانو) دقیقا مثل یک کشتی‌گیر مرد می‌جنگید. اما عده‌ای گفتند که حمیده پهلوان و کشتی‌گیران مرد پیمان مخفیانه‌ای بسته‌اند که براساس آن حریف‌های بانو عمدا شکست می‌خورند.

بانو با چالش‌هایی از سوی افراد خشمگین از اجرا‌های عمومی او نیز مواجه بود.

به گزارش روزنامه «تایمز آف ایندیا»، در آن زمان مبارزه میان بانو با رامچاندرا سالونکه، یکی از کشتی‌گیران مرد در شهر پونه ماهاراشترا به دلیل مخالفت فدراسیون محلی کشتی لغو شد.

در مسابقه‌ای دیگر هم تماشاچیان پس از اینکه بانو حریف مرد خود را شکست داد، او را هو کرده و به سمتش سنگ پرتاب کردند، پس از آن پلیس وارد عمل شده و وضعیت را کنترل کرد.

رونوجوی سن، یکی از فرهنگیان هند در کتاب خود در مورد تاریخچه ورزش هند به این موضوع اشاره کرده که چگونه حضور بانو ورزش در این کشور را «پیچیده» کرد.

رونوجوی سن نوشت که بانو از مورارجی دسای، وزیر ارشد وقت ایالت ماهاراشترا، به دلیل «ممنوعیت» غیررسمی کشتی او شکایت کرد. آقا دسایی در واکنش گفته بود که این مسابقات به دلیل جنسیت او نه بلکه به دلیل دریافت شکایت‌های بسیار از سوی کسانی که ظاهرا می‌خواستند بانو را به چالش بکشند لغو شده است.

حتی زمانی که مردان دستاورد‌های بانو را به تمسخر گرفته و اعتبار او را زیر سوال می‌بردند, قورتولین حیدر, نویسنده فمینیست اردو تصویر متفاوتی از بانو را ترسیم کرد. حیدر در داستان کوتاه خود «دالان والا» می‌نویسد که فقیرا، کمک خانگی‌اش پس از بازگشت از تماشای یکی از مسابقات بانو در بمبئی به او گفته که هیچ‌کس نتوانست «شیر زن» را شکست دهد.

بر اساس گزارش‌ها، بانو در سال 1954 در بمبئی، ورا چیستیلین معروف به «خرس ماده» روسیه را در کمتر از یک دقیقه شکست داد. در همان سال، بانو اعلام کرد که برای مبارزه با دیگر کشتی‌گیران به اروپا می‌رود.

اما مدت زیادی از پخش تبلیغات در مورد این مبارزات نگذشته بود که ناگهان بانو از صحنه کشتی ناپدید شد.

بر اساس گزارش افرادی که بانو را می‌شناختند، این نقطه‌ای بود که زندگی بانو را برای همیشه تغییر داد.

در آن زمان، بانو و سلام پهلوان به طور مداوم بین علیگر، بمبئی و کالیان، شهری در حومه جایی که آن‌ها یک تجارت لبنی داشتند در رفت و آمد بودند.

فیروز شیخ که پدرش پسر خوانده بانو بود می‌گوید سلام پهلوان، مربی بانو، از ایده رفتن او به اروپا خوشش نمی‌آمد.

صحرا، دختر سلام پهلوان هم مدعی است که پدرش با بانو ازدواج کرده بود.

اما آقای شیخ موضوع ازدواج بانو با سلام پهلوان را رد کرده و می‌گوید که پهلوان تا زمان مرگ خود در سال 1986 با بانو زندگی کرد، اما هرگز با او ازدواج نکرد.

آقای شیخ می‌گوید: پهلوان برای جلوگیری از رفتن بانو به اروپا، او را با چوب کتک زد و دستانش را شکست.

ادعای شیخ از سوی راحیل خان، یکی از همسایه‌ها نیز تایید شده است. راحیل خان می‌گوید که سلام پهلوان در این زد و خورد پا‌های بانو را نیز شکسته بود.

او می‌گوید: «خوب به یاد دارم. او نمی‌توانست بایستد. بعدا بهبود یافت، اما نمی‌توانست برای سال‌ها بدون استفاده از عصا درست راه برود.

آقای شیخ در مورد بانو, ورزشکار کمتر شناخته شده‌ای که به شدت با هنجار‌های زمانه خود مبارزه می‌کرد، می‌گوید: روز‌های آخر زندگی او سخت بود.

با این حال صحرا، دختر سلام پهلوان معتقد است که رابطه میان این دو «صمیمانه» بود.

سرانجام سلام پهلوان به علیگر بازگشت و بانو در کالیان ماند. اما با این حال صحرا می‌گوید که بانو برای آخرین بار زمانی که سلام پهلوان در بستر مرگ بود به ملاقات او به علیگر رفت.

بانو از فروش شیر و اجاره برخی ساختمان‌ها امرار معاش می‌کرد و وقتی پولش تمام می‌شد کنار جاده به فروش تنقلات خانگی می‌پرداخت.

شیخ در مورد بانو، ورزشکار کمتر شناخته شده‌ای که به شدت با هنجار‌های زمانه خود مبارزه می‌کرد، می‌گوید: روز‌های آخر زندگی او سخت بود.

منبع: بی بی سی از میان اخبار

راز نامگذاری محله «زرگنده» چه بود؟ / داستان عجیب پیچ امین‌الدوله

6 خطری که تهران را تهدید می‌کند!