دوشنبه 5 آذر 1403

زندگی معمولی در منظومه فکری نوانقلابیون

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
زندگی معمولی در منظومه فکری نوانقلابیون

این چند روز را به مرور نظرات هواداران سعید جلیلی درباره شکست او در انتخابات چهاردهم اختصاص داده‌ام. هر چه بیشتر می‌خوانم، بیشتر به این حقیقت ایمان می‌آورم که این طیف عجیب نوانقلابی، با واقعیت‌های جامعه ایران بیگانه هستند.

اول موج رای قومیتی را راه انداختند و به طرز عجیبی، توهین‌هایی به مردم آذری زبان کردند. سپس مغزهای متفکرشان، روی همین موج به تحلیل‌های طولانی پرداختند و آن را عامل پیروزی پزشکیان اعلام کردند. سپس یکی دیگر از آن‌ها، سه‌گانه اسلام لیبرال، اسلام بینابینی و اسلام انقلابی را مطرح کرد. دیگری گفت ما به اپلیکیشن‌های خارجی باختیم. اگر بخواهم سیاهه این اظهارنظرهای عجیب را با شما مرور کنم، از حوصله‌تان خارج است. تنها تحلیل درستی که این تئوریسین‌های جوان راست افراطی توانستند ارائه دهند، این بود که جلیلی توانست آرای خود را از 4 میلیون سال 1392 به 13.5 میلیون سال 1403 ارتقا دهد.

1. با قطعیت می‌توان گفت که بخشی از آرای پزشکیان و افزایش حدود 6 میلیون نفری آن در دور دوم، یک «نه» به شخص سعید جلیلی و افکار او بود. در دوران تبلیغات انتخاباتی، مدام تکرار می‌شد که جبهه رقیب در حال جلیلی‌هراسی است در حالی که بخش زیادی از آنچه ستاد جلیلی به عنوان جلیلی‌هراسی برداشت می‌کرد و پرینت آن‌ها نیز به مناظره تلویزیونی راه پیدا کرد، مرور سوابق نامزد جریان موسوم به جبهه انقلاب بود. گفته شد که جلیلی با شیوه مذاکره‌اش، برای ایران قطعنامه‌های شورای امنیت را گرفت. گفته شد آقای جلیلی سابقه مدیریتی در کشور ندارد و بالاترین سمتی که در اختیار داشته، ریاست تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای بود و نتیجه آن نیز مشخص است. گفته شد جلیلی با تکثر و جامعه مدنی مخالف است و گوشه‌ای از اقدامات او در جریان مناظرات تلویزیونی در نتیجه تقابل با پورمحمدی (موضوع سنگ‌اندازی در مسیر ساماندهی سازمان‌های مردم‌نهاد) مشخص شد. سنگ‌اندازی جلیلی و رفتارهای متناقض جلیلی در مسیر پیوستن به FATF و کنوانسیون پالرمو (مبارزه با تامین مالی جرایم سازمان‌یافته) و CFT (کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم) بار دیگر مرور شد. ضررهای میلیارد دلاری به خاطر تحریم مرور شد. این‌ها هیچ کدام جلیلی هراسی نبود، مرور سوابق و افکار او بود.

2. جایی دیگر گفته شد که ما به فیلترشکن و گشت ارشاد باختیم. سوال این است که چرا باید مسائلی فرعی مثل حجاب و مسدود کردن شبکه‌های اجتماعی توسط این جریان نوانقلابی به اولویت‌های کشور تبدیل شود که بخواهد در جریان انتخابات تاثیرگذار باشد؟ شاید حافظه‌مان ضعیف باشد، اما فراموش نکردیم که بحث لایحه حجاب، جریمه مالی، توقیف خودروها، طرح نور، مسدودسازی پلتفرم‌های مختلف اینترنتی از سوی این طیف مورد استقبال قرار می‌گرفت و به آن برچسب اسلام و انقلاب زده می‌شد. بعضی اظهارنظرهای مشاوران آقای جلیلی و افراد این جریان به خصوص در مساله حجاب نیز به طور کامل در دسترس عموم قرار دارد. این بحران‌سازی‌ها از سوی کدام طیف انجام شد می‌شود؟

3. تقسیم‌بندی به اسلام لیبرال و اسلام انقلابی به خصوص از سوی مدعیان جریان انقلاب پسندیده نیست. حالا که مسعود پزشکیان پیروز انتخابات شد، باید بگوییم مردم به اسلام میانه رو بله و به اسلام تندرو نه گفتند؟ بزرگ‌ترین دوگانه‌هایی که در جریان انتخابات وجود داشت، زندگی معمولی - غیرمعمولی و وضع موجود - بدتر نشدن وضع موجود بود. این جریان نمی‌خواهند بپذیرند که زندگی مردم مهم است و همه از دریچه چشم آنان به انقلاب نگاه نمی‌کنند.

4. آن‌ها تقصیر خود در زمینه کاهش مشارکت را نمی‌پذیرند. مدام از دولت سوم روحانی و دولت سوم خاتمی صحبت کردند اما آخر قافیه را به همین به اصطلاح دولت سوم اعتدال و اصلاحات باختند. شاید بخشی از این «نه» بزرگ به آقای جلیلی از این باب بود که بخشی از مردم به این نتیجه رسیدند اگر رئیس‌جمهور نمی‌تواند تغییری ایجاد کند، حداقل وضعیت را بدتر از آن چه هست، نکند. 50 درصد از این مردم هم با صندوق رای و جمهوری اسلامی قهر هستند. اما آن‌ها باز هم به جای آسیب‌شناسی کردن این غیب 50 درصدی که دارد تبدیل به یک روند می‌شود، باز هم روی این میزان مشارکت تمرکز و بر اساس آن تحلیل می‌کنند. انگار آن سی و چند میلیون نفر وجود خارجی ندارند. ضعف‌های بزرگ دولت روحانی و رئیسی باعث کاهش مشارکت در انتخابات شد؛ اما جایگاه رفتارهای تند خارج از دولت نسبت به مردم در این نظام تحلیلی کجاست؟ چرا نمی‌پذیرند که مجموعه‌ای از سیاسیون در این روند مقصر هستند؟

5. بخش دیگری از تحلیل‌ها به مرده بودن اصلاح‌طلبان اختصاص دارد. چرا از مردگان شکست خوردند؟ اگر این مردگان سیاسی وارد انتخابات نمی‌شدند، مشارکت به همین 50 درصد می‌رسید که به قول آن‌ها مسعود پزشکیان بخواهد دولت اقلیت را تشکیل دهد؟ پزشکیان در انتخابات 1403، آرای کمتری نسبت به رئیسی در سال 1400 و مساوی با آرای رئیسی در 1396 را به خود اختصاص داد. در سال 1400 رتبه دوم انتخابات برای آرای باطله و سفید بود و بعد از آرای باطله، نامزدهای بعدی قرار گرفتند. آن‌ها هیچ وقت دوست ندارند تمام حقیقت را بازگو کنند.

6. این نوانقلابیون نمی‌خواهند بپذیرند آن 16 میلیونی که به پزشکیان رای دادند و آن سی و چند میلیون نفری که در انتخابات شرکت نکردند، خواهان یک زندگی معمولی هستند. آن‌هایی که به پزشکیان رای دادند، بخشی سعی کردند با دفع خطر تسلط کامل جریان تحجر بر قدرت قدمی در این مسیر بردارند و عده‌ای نیز نسبت به این گروه اول، امید بیشتری به پزشکیان داشتند. 50 درصدی که نیامدند هم یا به طور کلی امیدی نسبت به گشایش از راه انتخابات نداشته‌اند یا امیدشان را از دست دادند. آن‌ها هم به دنبال یک زندگی معمولی هستند اما مسیرش را انتخابات نمی‌دانند. خوب است که در سال 1403، نگاهی به منظومه فکری خود بیاندازند و ببینند آیا آن نگاه تمدنی که مدعی پرچمداری آن هستند، خریداری در کشور دارد یا نه. اگر جریان حمایت از حوزه تمدنی مدنظرشان را قطع کنند، باز هم حوزه‌ای باقی خواهد ماند؟ مثالی که برای تصدیق این نگاه‌شان می‌زنند، این است که امام خمینی (ره) با انقلاب اسلامی نشان دادند که می‌شود این نگاه تمدنی را پیاده کرد. اما مساله این است که آیا حضرت امام (ره) تا پیش از راه افتادن موج مردمی در ایران، توانستند به هدف‌شان برسند؟ ایشان از سال 1343 تا 1357 که به ایران آمدند، در تبعید بودند. امام (ره) هم بدون مردم نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند. بنابراین، خوب است که این نوانقلابیون با خود مرور کنند آیا می‌توانند از روی ایرانی که زبانم لال ویران شده، تمدن خود را بسازند یا نه؟! زندگی معمولی برای مردم ایران، جایی در منظومه فکری آنان دارد؟

* روزنامه‌نگار

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1930074