پنج‌شنبه 8 آذر 1403

عرفان یعنی چه؟ زیبایی و دیگر هیچ!

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
عرفان یعنی چه؟ زیبایی و دیگر هیچ!

وقتی از عرفان در ادبیات ایران صحبت می شود مراد همان زیبایی است و البته زیبایی مطلق نه مقید به یک امر حس شدنی. شاید منظور منصور حلاج هم از اناالحق، رسیدن به زیبایی بود...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- چنان که در بخش اول یادآور شدم غرض از این نقل‌ها تنها حظ مشترک از زیبایی‌های باغ ادبیات ایران طی هزار سال فارغ از آموزه‌ها و محتواهاست و قرار نیست نویسنده دیدگاه‌های خود را بیاورد و هدف، بیشتر لذت مشترک از نثر و گاهی شعر است.

به همین خاطر چون قصد داشتم بخشی از «تذکره الاولیا» ی عطار را بیاورم، سراغ مقاله‌ای از خانم دکتر مریم حسینی در سیاست‌نامه شماره 14 رفتم که دوباره چشمم به مصاحبه دکتر نصر‌الله پورجوادی افتاد. همان که از رابطه عرفان با زیبایی می‌گوید و احساس کردم می تواند کلید فهم بسیاری از مفاهیم در ادبیات ایران باشد تا بدانیم وقتی از عرفان در ادبیات ایران صحبت می شود مراد همان زیبایی است و البته زیبایی مطلق نه مقید به یک امر حس شدنی:

«‌فرض کنید از طریق بینایی و چشم، ما زیبایی‌های مقید و محسوس را می‌بینیم. گل را می بینیم که زیبا و خوش بوست. این زیبایی اما مقید است. یعنی در یک جسم خاص در این جهان. اگر شما بتوانید از زیبایی گل فراتر بروید و خود زیبایی را ببینید این یعنی عرفان. عبور از محسوسات و رسیدن به شناخت یا همان یافت.»

توضیح او درباره «شاهد» هم قابل توجه است: «شاهد، زیبایی مقید است برای رسیدن به زیبایی مطلق. جوان زیبا شاهد است برای رسیدن به زیبایی مطلق».

این عبارات اگرچه در ظاهر ساده است ولی به فهم مفاهیم یاری می‌رساند و برای این که بدانید این نگاه تا چه حد مدرن است می توان به جمله ای از ایلان ماسک در زمانه خودمان اشاره کرد که پول را از ثروت جدا می‌داند. در نگاه او پول، ثروت نیست چرا که ثروت مفهوم فراتری است. احتمالا او هم می خواهد بگوید ثروت در قالب محسوس مقید نمی‌شود.

به زبان ساده اگر از دیدن گل یا زنی زیبا مفهومی به نام زیبایی بی هیچ تجسم و تقید و قصد تصرف و کام‌جویی در ذهن ما نقش ببندد معنی عرفان را دریافته‌ایم. خود زیبایی نه در این یا آن قالب.

با این وصف منصور حلاج هم که می‌گفت «انا الحق»، نمی‌خواست بگوید من خدا هستم و اصلا با خدا کار نداشت. داشت می گفت به خود حق رسیده‌ام یعنی جزیی از کل شده‌ام. اما متوجه منظور او نشدند و به دار آویختندش چون تصور کردند مدعی الوهیت شده!

اگر این مفهوم را خوب متوجه شویم وقتی کسی پرسید این فیلم چه می‌خواست بگوید می‌توانیم پاسخ بدهیم: هیچ یا نمی‌دانم. ولی زیبا بود. یا از این کتاب چه فهمیدی؟ می توانیم بگوییم: زیبا بود. مهم‌تر از فیلم و کتاب حس زیبایی است.

سیاست زدگی جامعه ایران سبب شده مدام به دنبال نفع مادی و محسوس یا دریافت پیام از هر موضوعی باشیم حال آن که روح عرفان ما زیبایی است فراتر از این تجسم‌ها و تصورها.

نگویید، مشکل مملکت این است؟ بله هست. یعنی این هم هست! حس زیبایی شناسی اگر بود رییس سازمان صدا و سیما درباره بعضی بازی‌های خوب در سریال‌های خاتون و جیران می‌گفت یا موسیقی ملل در مهمانی ایرج طهماسب یا شخصیت پشه و بچه نه این که بگوید با خانواده نمی‌شود دید و کلمه‌ای جز «مستهجن» پیدا نکند.

به نظرم مشکل در همین نوع درک از مفهوم زیبایی یا زیبایی نشناسی برخی کار به دستان است که تا این حد در محاصره زشتی‌ها درآمده‌ایم و زشت‌ترین جلوه آن - فقر - این روزها بیش از پیش چهره کریه خود را به ما نشان می‌دهد. این هم ربط علایق ادبی با دل‌مشغولی‌های سیاسی نویسنده! تا بعد که به ادبیات مطلق برسیم...

* تنها جملات نقل شده در گیومه و مشخصا همان دو عبارت برجسته شده از دکتر پورجوادی است و بقیه دیدگاه نویسنده متن است.

کانال عصر ایران در تلگرام
عرفان یعنی چه؟ زیبایی و دیگر هیچ! 2