فیلمی که از مرگ به زندگی میرسد
تهران - ایرنا - «جهان با من برقص» عنوان اولین اثر سینمایی سروش صحت در مقام کارگردان، فیلمیست که از مرگ به زندگی میرسد.
به رغم پیشرفت زندگی و بهبود کیفیت فناوریهای در دسترس و احاطه بشر به بسیاری از بیماریها و چند و چون بدن، سلامت و زیست اما هنوز هم یک مساله مبهم و اساسی که سوال بی جواب علم و دانش انسانی است وجود دارد و آن مساله مرگ است. موضوعی که شاید بسیار از آن حرف زده شده و هرجامعهای بسته به کنجکاوی و دغدغه و بر اساس تاریخ، اساطیر، دین و در یک کلام درک خود از جهان، نظریه و دکترینی برای آن ارائه کرده است اما هنوز همگی این جهانی بینیها این ابهام را همراه خود میکشند و پاسخی در باب چرایی و کم و کیف آن ندارند.
موضوع مرگ به دلیل همین ابهامات پیچیده در تار و پودش همواره زمینهای جذاب برای سینماگران و فیلمسازانی است که میخواهند تا با بهرهگیری از این ابهام، فضایی جذاب خلق یا اندیشههای خاصی را به مخاطب منتقل کنند.
ساخته متاخر سروش صحت، فیلمی با عنوان جهان با من برقص با فیلمنامه ای از خود صحت و ایمان صفایی، تهیهکنندگی محمدرضا تختکشیان، تولید سال 1397 است. فیلمی که مرگ را دستمایه ای برای بیان روایت خود قرار داده است و در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در اریبهشت ماه 1398 در سینماهای چهارسو و فلسطین اکران شد.
سروش صحت را چه در تلویزیون و چه در سینما عمدتا برای نوشتن و بازی در مجموعههای طنز می شناسند؛ کسی که ورود خود به عرصه تصویر را با جنگ 77 (مهران مدیری:1377) برای تلویزیون و در مقام نویسنده آغاز کرد و در طی دو دهه گذشته فعالیتهای متعددی را در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان برای تلویزیون و سینما در کارنامه خویش ثبت کرده است.
جهان با من برقص درامی است که تلاش میکند تا با بهرهگیری از طنز و نور و رنگ روزهای پایانی زندگی آدمی را به تصویر بکشد که چند صباحی بیشتر زنده نیست. داستان در مورد جهانگیر (با بازی علی مصفا) مرد پنجاه سالهای است که دکترها به او از بیماری لاعلاج و مرگ در چند ماه آینده خبر دادهاند. برادر جهانگیر به دوستان جهانگیر زنگ میزند و از آنها میخواهد به بهانه تولد او به شمال (محل زندگی فعلی آنها) بیایند و چند روز را با او باشند.
چکیده حرف اثر صحت این است که جهان پیر است و بی بنیاد؛ و هیچ چیز این جهان به کش دادن و استمرار تلخیها و کینههایش نمیارزد. البته جهانگیر داستان صحت پیر نیست اما نزدیکیاش به مرگ و افول و انفعال قدرتهایش در یک قدمی مرگ، حرف زدنش با اجسام و حتی حیوانات و حتی حسادتش به خواستگار جوان و سالم دخترش، نشان از بی بنیادی او دارد؛ حتی اسم جهانگیر را هم میتوان استعارهای از وضعیت او در این دنیا تلقی کرد؛ جایی که گیر کرده است و درحالی که توقع دارد محور توجه دوستانش باشد (چون در حال مرگ است) اما آدمهای دور برش هرکدام در جهان خودشان سیر می کنند و جهانگیر یا همان جهان، درد شنیده نشدن و درک نشدن را همراه خود دارد. دردی که شاید میراث مدرنیته است و یکی از معضلات و گلایه های پرتکرار این روزهای همه ما.
صحت در این مسیر بازیگران خوبی را به کار گرفته است؛ جواد عزتی، هانیه توسلی، علی مصفا، پژمان جمشیدی، مهراب قاسم خانی، سیاوش چراغی پور، کاظم سیاحی و دیگران بازیگران این فیلم هستند؛ کسانی که در آثار متاخرشان نشان داده اند که توان بازی در نقش های کمدی و جدی را دارند. جواد عزتی شاید سرآمد چنین تعریفی باشد؛ کسی که هم سینمای تجاری را میشناسد و هم سینمای جدی را و نگاهی به بازیهایش در سالهای اخیر نشان میدهد که برای فیلمی که جدی است اما نمی خواهد سیاه باشد، انتخاب شایسته ای است.
هانیه توسلی هم (اگرچه در سالهای اخیر بیشتر از نقش های جدی فاصله گرفته و در کمدی هایی نه چندان برجسته بازی کرده است) چنین شرایطی دارد؛ بازیگری که هم یارای بازی باورپذیر در طنز را دارد و هم در آثار جدی را. در نتیجه تیم بازیگران فیلم خوب است و بازی روان و قدرت رشد نقش (که باعث می شود هرچه به انتهای فیلم نزدیک می شویم، نقش ها پخته تر شده باشند)، به ایشان سهم بزرگی در موفقیت اثر داده است.
فیلم البته به رغم همه خوبی ها و نکات مثبت و صحنه های چشم نوازش، از یک بیهدفی و گم کردگی راه نشان دارد؛ در واقع اگرچه این اثر اولین اثر سینمایی صحت در مقام کارگردانی سینما است اما صحت، سابقه طولانی در کارگردانی آثار تلویزیونی دارد و مجموعه های موفق تلویزیونی ای را در سال های اخیر کارگردانی کرده است؛ ساختمان پزشکان 1389، پژمان 1392 و لیسانسهها 1365-96 همگی مجموعههای موفق تلویزیونی هستند که به دلیل به کارگیری مولفههای خوبی چون داستان روان، بازیگران مجرب و خلاقیت کارگردان مخاطبان زیادی را در زمان پخش جذب خود کردند.
بر این اساس این که فیلمنامه اثر به دلیل اولین اثر سینمایی بودن کارگردان ناقص است چنانچه ضعف های آن به رغم بازی های خوب و فضاهایی که لذت بصری مخاطب را تامین می کنند، خودنمایی می کند، توجیه کننده نیست. در واقع جهان نماینده فیلمنامه است؛ همانقدر منفعل و همانقدر ناتوان در اثرگذاری. در این فیلم هم علی مصفی همانند دو اثر قبلی خود روزهای نارنجی (آرش لاهوتی:1396) و سال دوم دانشکده من (رسول صدرعاملی:1396)، شخصیتی منفعل است که یارای اثرگذاری خاصی را ندارد و این نکته البته ضعفی بزرگ برای بازیگری در سطح و کیفیت او محسوب می شود که در نقش های اخیرش به سمت نوعی از کلیشه شدن رفته است.
در نهایت باید گفت که صحت قدرت کارگردانی خود را در این فیلم با یک حرکت موثر و بزرگ نشان میدهد و آن این است که تلاش میکند تا با بهرهگیری از رنگ و نور و فضای دلچسب و تا حدی فانتزی شمال، حال بیننده را خوب کند. کاری که به ویژه این روزها کمتر در سینمای ایران شاهدش بودهایم و معمولا فیلمها در بهترین حالت بیننده را با ابهام و این پرسش که «خب که چه» از سالن خارج میکنند؛ و در بدترین حالت هم حس خوشانیدی برایش ندارند. صحت اما میکوشد تا نیاز امروز جامعه ما را به بیننده تزریق کند؛ حس امیدواری و حال خوب داشتن به زندگی. حسی که این روزها غنیمت است و برای ترویج آن به مردم باید از سازنده یک اثر تقدیر کرد.
این هنر صحت است که در این فیلم با مرگ شروع میکند و به زندگی میرسد. یکی از بهترین بخشهای فیلم این جا است که صحت مخاطب را میخنداند اما نه به هر قیمتی. برعکس فضای طنز و هجوی که این روزها به اسم سینمای کمدی صحبتهای شخصیتهای فیلمهای سینمایی ما را احاطه کرد است، جهان با من برقص، گونه دیگری از خنده را روی لب شما مینشاند. خندهای که قشنگ است و جنس آن را دوست دارید.
*س_برچسبها_س*