«قطار پیشرفتِ» آقای رییسی و کوپههایی با یاد سهراب و خاطره سوزنبانان
میتوان پرسید قطار مورد اشاره آقای رییسی به سوی کدام ایستگاه در سفر است و مقصد بعدی کجاست؟ به خود قطار بیندیشیم یا به مقصد یا به ایستگاه؟ جدای اینها روی زمین حرکت میکند و می توان دید یا زیر زمین است؟ یعنی دستاوردها قابل احساس و احصا هستند یا نه؟
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - استفاده از تمثیل «قطار پیشرفت» به تعبیر پر تکرار این روزهای سید ابراهیم رییسی بدل شده تا دلیل ناآرامی ها و اعتراضات پس از 25 شهریور را به عنوان تلاش برای توقف یا کند ساختن حرکت این قطار توصیف کند کما این که امروز هم در سنندج گفت: «دشمن میخواهد قطار پرشتاب پیشرفت کشور در عرصههای مختلف را از حرکت باز دارد، اما مسئولان کشور با کمک و همراهی مردم نباید اجازه دهند که این قطار از حرکت باز بماند».
هر چند خوشبختانه در جای دیگر همه معترضین را به حساب دشمن نگذاشت و تصریح کرد: «ما دشمن را کسانی نمیدانیم که در رخدادهای اخیر تحت تاثیر هیجانات و احساسات به خیابان آمدند و از سر غفلت حرفی هم زدند. دشمن واقعی آمریکا و رژیم صهیونیستیاند» اما چون مدام تعبیر یا تمثیل "قطار پیشرفت" را به کار می برد جدای سیمای ایران پس از 25 شهریور و ریشهیابی خشم و اعتراض می توان از 5 منظر یا 5 کوپه در این قطار به داستان نگریست: نکته نخست همان است که پیش از این هم نوشته ام. این که پیشرفت همان توسعه نیست و توسعه نیز همان رشد نیست و این که آقای رییسی و نواصولگرایان اصرار دارند به جای واژه توسعه از "پیشرفت" استفاده کنند احتمالا به این خاطر است که هم ادبیات متفاوتی به نسبت هاشمی و خاتمی و روحانی به کار برده باشند و هم این که توسعه را غربی و پیشرفت را اسلامی و ایرانی میدانند. رشد یا gtowth تکثیر وضع موجود است. (مثل این که شرکت خودروساز تولیدات سالانه خود را از 100 هزار دستگاه به 200 هزار برساند اما با همان وضعیت و کیفیت و این رشد است). پیشرفت یا progress نیز ارتقا یا تکثیر وضع موجود است اما با کیفیت مادی و فناوری بهتر. (در مثال بالا شرکت خودروساز اگر مدلهای بالاتر و با کیفیت و فناوری بهتر تولید و عرضه کند پیشرفت کرده است. در مثالی دیگر وقتی تولید فولاد در فلان واحد فولادی به جای روش کوره بلند با قوس الکتریکی صورت پذیرد). منتها باز هیچ یک از این دو توسعه نیست. به بیان دیگر توسعه همان پیشرفت و رشد نیست هر چند مدعای رشد و پیشرفت هم نیاز به تأیید در نهادهای مستقل دارد. اما چرا توسعه همان پیشرفت و رشد نیست و فراتر از آن است؟ به این خاطر که توسعه یا development تحول کیفی در یک پدیده است به معنی تغییر در خُلق و خوی فردی و همچنین در الگوهای رفتاری اجتماعی و حتی ماهیت پدیدهها. اینها را قبل تر هم البته نوشته بودیم ولی فرض را بر این میگذاریم که مراد آقای رییسی از هر سه یکی است و ادبیات پیچیده ندارد یا مسامحتا به جای هم به کار می برد و منظور او همان «ترقی» است که در ادبیات پیش از انقلاب رایج بود. با همین نگاه هم می توان انتظار داشت عدد و رقم و شاخص ارایه کند. چرا که مثال او کاملا کمی است. فیالمثل میتواند به نرخ رشد اقتصادی اشاره کند که طبعا به خاطر امکان فروش بیشتر نفت دیگر صفر نیست اما همین را هم نمیگوید و مصداق و شاخص نمیدهد. نکته یا کوپه دوم این که قطار از یک مبدأ حرکت میکند تا به مقصد برسد و در طول مسیر در ایستگاههایی توقف میکند. به رغم ضعف ایران در خطوط ریلی که موجب شده تجربه قطار سواری در کشور ما گسترده نباشد خطوط مترو اما در کلانشهرها خوش بختانه امکان جا به جایی روزانه میلیون ها نفر را با قطار از نوع زیر زمینی فراهم کرده است. حال میتوان پرسید قطار مورد اشاره آقای رییسی در کدام ایستگاه بود و به سوی کدام ایستگاه در سفر است و مقصد بعدی کجاست؟ قطار زیر زمینی که از تجریش به سمت حرم امام حرکت میکند در قلهک و مصلا و مفتح و ایشتگاه های بعد توقف میکند تا به مقصد برسد. الان کجاییم؟ نزدیک حرم مطهر یا دورتر از آن؟ به خود قطار بیندیشیم یا به مقصد یا به ایستگاه؟ جدای اینها روی زمین حرکت میکند و می توان دید مثل تهران کرج یا زیر زمین است؟ یعنی دستاوردها قابل احساس و احصا هستند یا نه؟ سوم: آقای رییسی چه در سال 96 و چه در 1400 منتقد جدی دولت ها بودند و از شهریور 1400 سکان اجرایی را در دست گرفته اند. آیا قطار ممدوح ایشان از 15 ماه قبل راه افتاده یا از ابتدای جمهوری اسلامی؟ در این صورت چرا عملکرد دولتهای محتلف سازندگی و اصلاحات و اعتدال با رویکردهای توسعه ای را همواره نفی و نقد کردهاند تا جایی که گاه درصدد طی مسیری معکوس هستند و نمونه های آن را در مواجهه با اینترنت و برجام می بینیم. آیا منظور این است که در این 15 ماه هم ریل را تغییر داده اند و هم لکوموتیورانان را و هم پیشران ها یا قطار سرعت گرفته است؟ چهارم: استفاده از تمثیل قطار پیشرفت احتمالا به این خاطر است که مطابق سخنی از شهید مطهری که مشهور شده تا قطار متوقف است کسی سنگ پرتاب نمیکند اما تا به راه افتاد سنگ هاست که به جانب آن پرتاب میشود. این سخن برای آن است که گفته شود نقد و انتقاد بیشتر متوجه حرکتکننده است تا ساکن اما در ایرانِ پسا 25 شهریور نه در بیرون که درون خود قطار اتفاقاتی افتاده و داستان تنها سنگ از بیرون نیست. در کوپه پنجم هم سری به سهراب سپهری می زنیم که این شعر او ضرب المثل شده است: من، قطاری دیدم که سیاست می بُرد و چه خالی می رفت... ایران در تب و تاب سیاست و پر از سیاست بود اما قطار را شاعر خالی میدید یا مراد او ترجیح ادبیات و عرفان بر سیاست بود. مباد که دیگران احساس کنند قطار مورد نظر آقای رییسی در مسیر پیشرفت نیست یا شتاب ندارد یا لکوموتیورانان چندان که از بولتن های محرمانه لو رفته مستفاد میشود موفق نبودهاند. نکته اصلی اما همان است که خود آقای رییسی هم یک بار گفته بود. معیار رضایت مردم است. بله، به قطار در حرکت سنگ می اندازند اما اگر درون قطار هم اختلاف و نارضایتی باشد چه؟ آیا این را هم باید به حساب سنگ از بیرون گذاشت؟ اگر مسافران قطار حق خود بدانند که در انتخاب هدایت کنندگان قطار آزادی عمل بیشتر داشته باشند و بخواهند پاره ای مقررات قطار با نظر آنان تدوین شود چه؟ یا تبعیض را نپسندند چه؟ آیا باز به سنگ اندازی از بیرون مربوط است؟ بدتر از همه اگر در عالم واقع و فارغ از شعار و کلیشه ریل تغییر کرده باشد اما سوزنبانان نخواهند خود را با اقتضائات تازه انطباق دهند و همان حرکاتی را انجام دهند که پیشتر و هر روز انجام میدادند و در اینجا همان سخنانی را بگویند که قبلتر آیا خاطره تئاتر تلویزیونی «سوزنبانان» تازه نمیشود با بازی درخشان علی نصیریان، داریوش مؤدبیان و اسماعیل محرابی که نمی خواستند یا نمی توانستند «تغییر» را بپذیرند و با این که دیگر قطاری به سوی ایستگاه آنان نمی آمد روز و شب را با همان کارهای دوران قبل پشت سر میگذاشتند؟ تماشاخانه