قطع برق کرهایها را متفرق کرد / حمله هزار هوادار خشمگین به رختکن تیم ملی
ماجرای سفر تیم ملی به کره شمالی بعد از گذشت حدود هفده سال هنوز عجیب و حتی ترسناک است.
به گزارش"ورزش سه" سال 1384 و در اوج تعطیلی و سفرهای نوروزی عید در ایران، تیم ملی اما به سرزمین عجایب سفر می کرد. پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی روز دهم فروردین میزبان بازی سوم مرحله گروهی مقدماتی جام جهانی 2006 آلمان بود. تیم ایران در بازی اول برابر بحرین منامه بدون گل مساوی کرد اما در بازی دوم ژاپن را دو گل وحید هاشمیان در تهران شکست داد و برای سومین بازی باید به کره شمالی می رفت تا با تیم ملی این کشور دیدار کند. برانکو ایوانکوویچ سرمربی تیم ملی برای این بازی چند بازیکن کلیدی مثل علی دایی و محمدنصرتی را در اختیار نداشت و تیم را با روش 4-5-1 و در حالی وحید هاشمیان را تنها در خط حمله گذاشته بود تیم را به زمین فرستاد. یحیی گل محمدی بازوبند کاپیتانی را در غیاب دایی به بازو بست و ستار زارع و محمد علوی در ترکیب قرار گرفتند. محمد دادکان دو روز قبل از بازی تیم را ابتدا به چین برد و بعد از یک اردوی کوتاه از آنجا به کره شمالی رفتند. ورزشگاه کیم ایل سونگ کره شمالی مملو از تماشاگران کره ای بود، حتی خبرنگاران ایرانی زیادی هم نتوانسته بودند برای این بازی وارد ورزشگاه شوند و همه چیز تحت کنترل به سود میزبان به نظر می رسید. دکترعلیرضا شهاب فیزیوتراپ تیم ملی در ستونش در روزنامه "اعتماد" و در خاطراتش برای اولین جزئیات تازه و جالبی از این مسابقه سخت و البته پیروزی خاطره انگیز نوشته است:
در حال پرواز از چین به کره شمالی بودیم. با یک هواپیمای بویینگ ساخت 1970 که داخلش را با قلممو رنگ کرده بودند و صندلیهای کاملا اتوبوسیاش توی ذوق میزد. مهماندار خانم جوانی بود که به سختی انگلیسی صحبت میکرد و معلوم بود آن چند کلمه را هم از روی کتاب یاد گرفته و زیاد صحبت نکرده است. روی صندلی جلوی هواپیما درست پشت کابین خلبان کنار آقای ابراهیمی مدیر تدارکات تیم ملی نشسته بودم. از ابتدای اردوی چین حال عمومی خوبی نداشتم. آن لحظات احساس ضعف شدید و تب زیادی میکردم. هوای کابین خیلی سنگین بود و دمای بالای بدنم و سنگینی هوا بهشدت اوضاع را بدتر کرده بود و به سختی نفس میکشیدم. آقای ابراهیمی عادت داشت لباسهای سایز بزرگ را به کادر میداد تا سایز مناسب برای بازیکنان کم نیاید. حس میکردم در گرمکن گشادی که تنم بود و با آن حال نزارم مثل یک جنازه نحیف به نظر میرسم. تمام آرزویم این بود که به هتل برسم. عادت داشتم قبل از استراحت اتاق پزشکی را راهاندازی کنم. تختها را بچینم وسایل را مرتب کنم تا آماده درمان بازیکنان باشم. ولی هر چه تلاش کردم زانوهایم توان نداشتند. به اتاقی که دو تخت بسیار کوچک با فضایی بسیار تاریک قرار داشت، رفتم و تقریبا بیهوش شدم. نیمههای شب همکارم را دیدم که تلاش میکرد تا به زحمت سرمی تزریق کند. باز بیهوش شدم. فردا اوضاعم بهتر بود با هر جان کندنی بود سعی کردم درمان بازیکنان را شروع کنم. مهدی مهدویکیا کمر درد شدیدی داشت و برای کنترل درد هر روز فیزیوتراپی میکرد. به هر ترتیبی بود آماده بازی شد. علی دایی هم به دلیل پیچخوردگی مچ پا قادر به بازی نبود و برای درمان مراجعه میکرد. نمیخواستم به دلیل بیماری ضعفی نشان دهم و با هر زحمتی بود کارم را انجام دادم. روز مسابقه وارد زمین شدم. انگار یک کرهای را به تعداد 50 هزار تکثیر کرده بودند و روی صندلیها نشانده بودند. یک شکل، یک لباس و یک صدا. نیمه اول با گل مهدویکیا و نیمه دوم با گل جواد نکونام تمام شد و دو بر صفر به پیروزی رسیدیم.
آغاز جنجال اما جنجال این مسابقه جایی جرقه خورد که در نیمه دوم مهاجم کره شمالی در هجده قدم ایران سرنگون شد و داور سوری برخلاف بازیکنان و دهها هزار کره ای حاضر در ورزشگاه چنین اعتقادی نداشتند. ماجرایی در نهایت منجر به اخراج بازیکن کره ای توسط داور مسابقه شد. تماشاگران کره ای عصبانی از این موضوع بطری و صندلی ها را به سمت زمین پرتاب کردند اما بازی بعد از کمی تاخیر دوباره از سر گرفته شد با اینحال در پایان بازی اتفاقات عجیب دیگری رخ داد. دکتر شهاب در این باره نوشته:" نای راه رفتن نداشتم. وسایل سنگینم را برداشتم و برای اینکه زودتر به اتوبوس برسم تا از شلوغی رختکن رها شوم و کمی بنشینم به سمت اتوبوس راه افتادم. از درب کوچک که به محوطه توقف اتوبوس منتهی میشد خارج شدم. جمعیت بسیار زیادی به حالت کمین ایستاده بودند. شاید یکی دو هزار نفر. هر قدم که جلو میرفتم جمعیت یک قدم جلو میآمد. احساس ترس کردم وسایلم را رها کردم و با هرچه توان داشتم به سمت رختکن دویدم. موج آدمها با پرتاب سنگ و چوب دنبالم میدویدند. با فریاد کمک کمک خودم را داخل رختکن پرتاب کردم و در را بستم.
همه متوجه اوضاع شدند هر چه دستمان میرسید از میز و کمد و... جلوی در جمع کردیم تا مانع ورود جمعیت شویم. شوکه بودیم ولی دکتر دادکان با دعوت به آرامش کمی اوضاع رختکن را آرام کرد. گناه ما این بود که حریف را در خانه شکست داده بودیم! در نهایت با قطعی برق و کمک پلیس جمعیت متفرق شد و با اسکورت بسیار شدیدی به هتل برگشتیم و من باز بیهوش شدم. اتفاقاتی که هرگز میلیونها بیننده آن بازی حتی از یک ثانیهاش خبردار نشدند. فوتبال لایههایی مثل این دارد که فقط باید از نزدیک دید و تجربه کرد." با اینحال تصاویری که بعدها از رختکن تیم ملی منتشر شد ابعاد تازه تری از این اتفاق را نیز نشان داد. بازیکنان تیم ملی توی رختکن مثل فیلم های اکشن آخرالزمانی در حالی که صدای مهاجمان که نزدیک می شوند به گوش می رسد، سعی می کنند درها را ببندند. یحیی گل محمدی و علی دایی رسما به تدارکات و مسئولان کمک می کنند تا میز و کمدها را پشت در بگذارند، آرش برهانی پشت فریدون زندی که با صندلی تاشو فلزی آماده دفاع از خودش است پناه گرفته و وحید هاشمیان هم بدون اینکه چیزی بگوید نگران همینطور توی رختکن قدم می زد. بعد از بازی مدت نیم ساعت هواداران کره ای در وسط زمین منتظر ماندند تا ارتش نیروی خلق کره آنها را از ورزشگاه بیرون ببرد. با اینحال تا حدود دو ساعت بعد از بازی پلیس درحال مقابله با تماشاگران معترض بیرون ورزشگاه بود تا تیم ملی ایران بتواند آنجا را ترک کند.