پنج‌شنبه 8 آذر 1403

ماجرای راه اندازی اولین موکب‌ها توسط حاج قاسم در عراق

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
ماجرای راه اندازی اولین موکب‌ها توسط حاج قاسم در عراق

سردار سلیمانی یک کار بسیار بزرگ فرهنگی کرد؛ از مردم خواست برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا بیایند و به ما هم گفت: باید برین غذای مردم رو فراهم کنین! کاری را که ما امروز داریم در اربعین می‌کنیم و اسمش موکب‌داری است، او سال 82 گفت انجام بدهیم.

- اخبار ویژه نامه‌ها -

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب معمار حرم با محوریت نقش شهید سلیمانی در شکل‌گیری ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات نوشته بهنام باقری و راضیه حقیقت و سجاد محمدی است که توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و ستاد توسعه و بازسازی عتبات منتشر شده است. این کتاب در 9 فصل تدوین شده و به نقش سردار سلیمانی در تشکیل ستاد اشاره دارد و راویان این کتاب 26 نفر هستند. در بخشی از این کتاب که روایتی حسن پلارک است می‌خوانیم:

حاجی از رنج و غصه مردم عراق خیلی دلگیر بود. وقتی آمریکایی‌ها با آن سخت‌افزار نظامی وارد صحنه عراق شدند، نهایت بهره‌برداری را کرد و جریاناتی را که از قبل آماده کرده بود، وارد میدان نمود و صحنه را در دست گرفت؛ البته نه صحنه نظامی، بلکه صحنه اجتماعی و ارائه خدمات مردمی.

می‌گفت: این مردم عراق خیلی زیر ستم بودن. الآن ما باید به فکر مردم عراق باشیم و بریم یه کاری براشون بکنیم. زمستان آن سال‌ها، ایشان کار خاص و مهمی کرد که ما فکر می‌کردیم اصلاً این کار، کار یا وظیفه ما نیست؛ یا اصلاً در توان ما نیست. ما را وادار کرد برویم برای مردم عراق سوخت‌رسانی انجام بدهیم تا آن‌ها بعد از سقوط صدام، مزه کمک مردم ایران را بچشند.

کتاب «این خانه فروشی نیست» منتشر شد

ابتکار فرهنگی حاج قاسم

عراقی‌ها به زیارت کربلا در نیمه شعبان اعتقاد خاصی دارند؛ اما صدام از تجمع مردم در این روز ممانعت می‌کرد. اولین نیمه شعبان بعد از صدام هم که از راه رسید، آقای سلیمانی یک کار بسیار بزرگ فرهنگی کرد؛ از مردم خواست برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا بیایند و به ما هم گفت: باید برین غذای مردم رو فراهم کنین! کاری را که ما امروز داریم در اربعین می‌کنیم و اسمش موکب‌داری است، او سال 82 گفت انجام بدهیم.

آن روز ما تجربه چندانی نداشتیم. کنسرو و بیسکویت و کامیون کامیون آب‌معدنی می‌بردیم بین مردم توزیع می‌کردیم. خودش هم دائماً رصد می‌کرد.

اتفاق تلخ و عصبانیت حاج قاسم

آن سال اتفاق تلخی هم افتاد که ایشان برخورد شدیدی با من کرد. البته بعداً فهمید که من مقصر نبودم و آمد از دلم درآورد. این از ویژگی‌های ایشان بود. قضیه این بود که تاریخ‌ها در عراق به تقویم میلادی است؛ اما کنسروهایی که ما از ایران فرستاده بودیم، همه تاریخشان به هجری شمسی بود. عراقی‌ها به سال ساخت و انقضا که به هجری شمسی درج‌شده بود توجه نکرده و فقط روز و ماه تاریخ را نگاه کرده بودند که آن‌هم به تقویم هجری قمری و میلادی تاریخ گذشته تلقی می‌شد.

خلاصه جو شدیدی ضد ما راه انداختند که ایرانی‌ها کنسروهای تاریخ گذشته را آورده‌اند به ما می‌دهند؛ مخصوصاً آنهایی که مخالف حضور ما در عراق بودند. فضاسازی تلخی شد و ایشان هم به‌شدت عصبانی بود از دست ما که چرا این کار رو کردین؟ نهایتاً رفتم پیش ایشان و قضیه را توضیح دادم و قانع شد؛ اما آخر سر گفت: باید به این موضوع توجه می‌شد؛ مثلاً برچسب تاریخ میلادی می زدین یا از قبل موضوع را اعلام می کردین تا این اتفاق نیفته! بعد از آن دیگر روال ثابت خودش را پیدا کرد و مشکلی پیش نیامد.

کار کمک‌رسانی به مردم عراق تقریباً دیگر دائمی شده بود، مثل کارهایی که الآن مرسوم است برای سیل‌زده‌ها می‌کنند؛ می‌گفت: باید براشون بسته‌های مواد غذایی ببریم! فصل شروع مدارس هم که شد، گفت: برای دانش آموزان نیازمند عراقی سبد نوشت‌افزار تهیه کنین و ببرین! این کار را هم کردیم و تعداد زیادی نوشت‌افزار برایشان بردیم؛ یعنی اولین سال تحصیلی بعد از صدام، برای تعداد زیادی از دانش آموزان مقطع دبستان، یک بسته نوشت‌افزار را که شامل یک سری کتاب و دفترچه و خودکار و مداد رنگی و پاک‌کن بود، در ایران تهیه کردیم و بردیم بینشان توزیع کردیم. اول بین آن دسته از خانواده‌های عراقی پخش کردیم که به شکل پناهنده در ایران بودند و بعد از سقوط صدام، خودمان به عراق منتقلشان کرده بودیم؛ مابقی هم بین دانش‌آموزانی که واقعاً در فقر و فلاکت زندگی می‌کردند تقسیم شد.