ماجرای عجیب نفوذ به دژ شلمچه
حاج علی نقشهای را که بچهها تهیه کرده بودند روی زمین پهن و شروع به نشان دادن استحکامات و موانع دشمن کرد. ولی حاج محسن رضایی باز هم ته قلبش به صحت ماجرا شک داشت.
به گزارش خبرنگار تسنیم، هفتم آذر مصادف است با روز نیروی دریایی و ما در این روز بیشتر از روزهای دیگر به یاد دلاوریهای غواصان شهیدمان در دوران دفاع مقدس میافتیم. آنچه در ادامه میخوانید برشی از کتاب «قهرمان کانال» نوشته اکرم گلبان است که نویسنده روایتی خواندنی از ماجرای فتح دژ شلمچه توسط غواصان ارائه میدهد. در ادامه برشی از این داستان را میخوانید:
حاج علی فضلی با ارسال پیامی به فرماندهان محورها و گردانهای لشکر دستور داد تا درمحل قرارگاه فرماندهی حضور پیدا کنند. وقتی همه جمع شدند برحسب عادت همیشگی دعای فرج را خواندند و سخنان مفصلی درباره مأموریت محوله و نقش لشکر در این عملیات بیان کردند.
حاج علی درباره اطلاعاتی که بچههای تیم شناسایی از مواضع دشمن، موانع و میادین مین، سنگرهای کمین و چگونگی راههای نفوذ به دست آورده بودند را برای آنها توضیح داد. در انتها گفت: «برادرا خبرخوش این که بچههای ما تونستن به دژ شلمچه نفوذ کنن.»
روایت عباس کاظمی از "اوضاع نابسامان نویسندگان زندگینامه شهدا"همهمهای در بین فرماندهان بر پاشد. همه یک صدا گفتند: «مگه امکان داره؟»
سیدمحمدزینال حسینی، فرمانده تخریب که در بین بقیهی فرماندهان به شجاعت و دلاوری شناخته میشد و مشهور بود که سر نترسی دارد، ناگهان با عصبانیت صحبتهای حاج علی را قطع کرد: «حاجی! همهی اینا دروغ محضه. اصلاً کسی نمیتونه از این همه موانع پیچیده رد بشه، چه برسه به این که بخواد شناسایی بکنه و اطلاعاتم بیاره. مگه میشه به اون دژ نفوذ کرد یا ازش رد شد؟»
با این حرف فضای جلسه به هم ریخت. حاج علی سعی میکرد تا بقیه را آرام کند و برایشان توضیح بدهد. سروصدا که کمی خوابید، سیدمحمد حرفش را ادامه داد: «آخه این وظیفهی بچههای تخریبه که از موانع عبور کنن و از دشمن اطلاعات بیارن. تا اون جایی که من میدونم همچین کسی پیدا نمیشه که این قدر جرأت و جسارت داشته باشه!»
حرف که به اینجا رسید، حاج علی از حاج غلامرضا خواست تا در کنار نقشه ایستاده و گزارش کار شناسایی را ارائه کند. حاج غلامرضا که نگرانی فرماندهان را از چهرههایشان میخواند باصدای بلندی گفت: «برادرا یه لحظه اجازه بدین!»
ناگهان همه ساکت شدند و سرها به سمت او برگشت. باید آنها را از نگرانی درمیآورد و به فرماندهها اطمینان خاطر میداد که اطلاعات درست است. آستینهایش را کمی بالا زد. تمام جاهای دستش به خاطر عبور از سیم خاردارها زخمی و مجروح شده بود. به همین خاطر طوری که بقیه هم بشنوند گفت: «من خودم از موانع و مواضع دشمن رد شدم و تا پشت دژ برای شناسایی رفتم.»
با این که هیچوقت ادعا نمیکرد و نمیگفت که فلان کار را خودم انجام دادهام، ولی این بار مجبور شد بگوید تا خیال همه را راحت کند.
فرماندهان که نقش بیبدیل حاج غلامرضا در عملیاتهای عاشورای 3، والفجر 8 وکربلای 1 را دیده بودند و به صداقت او ایمان داشتند، دیگر جای تردیدی برایشان باقی نمانده بود.
جلسه که تمام شد حاج علی دست حاج غلامرضا را گرفت و با خوشحالی به قرارگاه عملیاتی برد تا به حاج محسن رضایی این مژده را بدهد که کار شناسایی منطقه تمام شده و بچههای تیم از این مأموریت سربلند بیرون آمدهاند.
وقتی رسید با لبخند وارد سنگر فرماندهی شد. پس از سلام و احوال پرسی به او توضیح داد که بچهها فقط طی 2 شب توانستهاند کار را تمام کنند.
محسن رضایی که جاخورده بود، ناباورانه گفت: «به نظرم غیر ممکنه و از محالاته! مگه میشه فقط توی دو شب اون قدر پیشروی کنن که به دژ دشمن برسن؟»
حاج علی نقشهای را که بچهها تهیه کرده بودند روی زمین پهن و شروع به نشان دادن استحکامات و موانع دشمن کرد. او سنگرها و تلههای بعثیها را با تمام جزئیات برای او شرح داد، ولی حاج محسن رضایی باز هم ته قلبش به صحت ماجرا شک داشت و تردیدش کاملاً برطرف نشده بود: «از دست گشتیها و دیدهبانهای دشمن پنهان شدن یک طرف، متعجبم که این همه سیم خاردار و میدون مین و تلههای انفجاری رو چطوری رد کردن!»
حاج علی برای اینکه حاج محسن به حرفش ایمان بیاورد جواب داد: «حاج غلام تا دژ دشمن رفته و شناسایی رو انجام داده، اگه اجازه بدین خودش بیاد و هر جایی که ابهام داشت توضیحات لازم رو بهتون بده.»
آهسته سرش را چند بار تکان داد و گفت: «باشه بهش بگو به یاد. آگه واقعاً تونستن توی دو شب شناسایی رو تکمیل کنن و تا دژ برن، پس شلمچه قابل نفوذه و می شه عملیات کرد.»
حاج غلام رضا کیانپور وارد قرارگاه شد و بلافاصله تمام جزئیات شناسایی را از روی نقشه برایش توضیح داد. حاج محسن رضایی که خودش قبل از انتصاب به فرماندهی کل سپاه مسئول اطلاعات سپاه بود و در این زمینه تجارب خوبی نیز داشت، سؤالات فنی و پیچیدهای از حاج غلامرضا پرسید. او بدون واهمه با دقت به تمام سؤالها پاسخ مناسب میداد. در نهایت اطمینان داد که دژ شلمچه برخلاف تبلیغات دشمن نفوذپذیر است.