محبوبِ مهجور
تهران - ایرنا - اقتباس اگرچه در آثار سینمایی جهان شیوهای مقبول، محبوب و اثرگذار بوده اما در سینمای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و مهجور واقع شده است.
به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، اقتباس سینمایی یعنی ترجمه یک اثر ادبی یا نمایشی به زبان تصویر؛ در تاریخ دیرینه سینما، از تئاترهای موزیکال و کتاب های داستانی و غیرداستانی پرفروش گرفته تا کتاب های مصور همواره سوژه ساخت فیلمهای پرمخاطب بودهاند.
اقتباس آثار ادبی و نمایشنامههای شناخته شده در دوران فیلمهای صامت بسیار رایج بود و پس از آن نیز به پای ثابت سینمای قرن 20 و 21 تبدیل شد. رمانهای دراکولا از برام استوکر نویسنده ایرلندی و شرلوک هلمز از آرتور کانن دویل نویسنده انگلیسی تاکنون بارها در اقتباسهای مختلف جلوی دوربین رفتهاند اما نویسندهای که آمار بیشترین تعداد اقتباس در تاریخ را دارد کسی نیست جز ویلیام شکسپیر نمایشنامهنویس معروف کلاسیک.
نمایشهای شکسپیر تا به امروز سوژه انبوهی از آثار سینمایی و تلویزیونی جهان بودهاند. اقتباسهای سینمایی بیش از نیمی از فیلمهای تولیدی در هالیوود را تشکیل میدهند و معمولا هم در جمع پرفروشترینهای گیشه قرار میگیرند؛ موفقیت تجاری اقتباسهای نسبتا جدید از رمانهای جی. آر. آر. تالکین و جی. کی. رولینگ خود گواهی بر این مدعاست.
البته این موضوع که خالقان آثار تا چه اندازه خروجی سینمایی اثری را می پسندند، طیفی متنوع را در برمیگیرد؛از استفانی مایر خالق داستان گرگ و میش (twilight) می توان به عنوان یک سَر بُردار مقبولیت نام برد؛ نویسنده ای که خود همراه تیم سازندگان این فیلم پنج قسمتی قرار دارد و حتی در صحنه هایی مانند رستوران یا مراسم ازدواج ادوارد و بلا به عنوان یکی از بازیگران دیده می شود.
از سوی دیگر در مثالی می توان به داستان فیلم دل نادان من (1949) اشاره کرد که براساس داستان عمو ویگیلی در کانکتیکات از مجموعه 9 داستان جی. دی. سلینجر ساخته شده است و سلینجر آنقدر از این فیلم متنفر بود که با خودش عهد کرد دیگر هرگز حق اقتباس هیچکدام از آثارش را واگذار نکند؛ موضوع این بود که داستان فیلم نسبت به محتوای کتاب تغییر بسیاری کرده بود و نقدهای منفی بسیاری گرفت؛ به همین دلیل بود که از آن به بعد هروقت اهالی هالیوود با سلینجر تماس میگرفتند، گوشی را برنمیداشت.
فارغ از نظر خالقان آثار، موفقیت تثیبت شده فروش گیشه و اقبال مخاطبان از آثار اقتباسی، موضوعی قابل تامل است. موضوعی که البته به رغم این تجربه موفق در ایران همچنان مهجور و مغفول مانده است.
درست سال گذشته و در خلال سی و نهمین جشنواره فیلم فجر بود که محسن قرایی با بی همه چیز موفق شد علاوه بر سیمرغ بلورین در چهار رشته تدوین، موسیقی متن، طراحی لباس و جایزه ویژه هیئت داوران، سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آن خود کند؛ اثر خوش ساختی که مجموعه ای از بهترین هنرپیشگان را در اختیار داشت و داستانش اقتباسی آزاد از نمایشنامه مشهور ملاقات بانوی سالخورده نوشته فردریش دورنمات بود.
این موفقیت شاید سرآغاز نگاهی دیگر بر آثاری از این دست بود که کارزاری از توجه به آثار اقتباسی را برانگیخت. در همان روزها و شاید متاثر از همان کارزار، بنیاد سینمایی فارابی طی فراخوانی اعلام کرد تصمیم دارد تا آثار برگزیده در گونههای مختلف ادبیات داستانیِ پس از انقلاب را بر اساس جذابیتهای داستانی، اولویتهای فرهنگی و قابلیتهای سینمایی، برای تولید فیلم مورد حمایت قرار دهد.
موضوعی که البته در حد همان ایده ماند و دست کم در چهل سالگی جشنواره فیلم فجر مصداقی نداشت. در حقیقت سینمای ایران هم به پشتوانه ادبیات کلاسیک و آثار درخشانی چون بوستان، گلستان، شاهنامه، داستانهای کلیله و دمنه، حکایات سعدی و... و هم به واسطه ادبیات معاصر و آثاری نوگرایی که به ویژه پس از دوره پهلوی آغاز و در نوشتههای نویسندگانی چون صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، جلال آل احمد، صادق چوبک، سیمین دانشور، بزرگ علوی، محمود دولتآبادی، علی محمد افغانی و غلامحسین ساعدی استخواندار شد و پس از آن طی نیم قرن اخیر ژانرهای متعددی (ادبیات انقلاب، مقاومت، رمان مدرن و...) را دربرگرفت؛ کاملا و تماما پتانسیل دارد که دستمایهای برای اقتباس از سوی سینماگران گردد.
به رغم این گنجینه پرمایه ادبیات داستانی اما کمتر شاهد تولیدات اقتباسی در خروجیهای سینمایی سینماگران ایرانی هستیم. موضوعی که شاید نیاز به یک پژوهش جدی و یک مطالعه عمیق برای رسیدن به پاسخ دارد. در حقیقت به تولیدات اقتباسی میتوان به چشم شیوه آزمون پسدادهای نگریست که پتانسیل بالقوهای برای جذب مخاطب، فروش گیشه و البته جلب نظر منتقدان داشته باشند.
فراتر از آنچه بیان شد اقتباس به صورت خالص نشاندهنده رابطه جاندار سینما و ادبیات در زمینه فرهنگی یک جامعه است؛ در این مفهوم، هر اندازه سینمای یک جامعه ارتباط بیشتر و قویتری با ادبیات آن داشته باشد، بیشتر شاهد تولید آثاری اقتباسی خواهیم بود. البته که این موضوع نیازمند توان، تسلط و چیرگی سینماگر بر ادبیات است و سینماگر برای اقتباس، علاوه بر سینما باید بر ادبیات هم تسلط داشته باشد. اقتباس به نوعی ترجمه یک زبان به زبانی دیگر است و فرد مترجم باید هر دو زبان را به خوبی بشناسد.
شاید چهلمین جشنواره فیلم فجر میتوانست در ویترین خود آثاری اقتباسی متعددی داشته باشد که چونان جشنواره پیشین در زمره تولیدات مقبول آن باشد؛ اما امسال تنها یک فیلم (بدون قرار قبلی، بهروز شعیبی) در زمره آثار اقتباسی قرار دارد که با نگاهی به یکی از داستانهای مصطفی مستور (نویسنده و پژوهشگر) برداشتی اجتماعی و تازه از روابط انسانی دارد.