شنبه 29 اردیبهشت 1403

محفل شعر «عقیق سرخ» برگزار شد / اشعار شاعران آئینی برجسته کشور برای حاج قاسم

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
محفل شعر «عقیق سرخ» برگزار شد / اشعار شاعران آئینی برجسته کشور برای حاج قاسم

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محفل شعر «عقیق سرخ»، یادبود سومین سالگرد شهادت سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی به همت سازمان بسیج هنرمندان صبح امروز در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد.

دراین مراسم شاعرانی چون در این مراسم شاعرانی چون محمدعلی مجاهدی، علیرضا قزوه، سعید حدادیان، عبدالجبار کاکایی، ناصر فیض، محمود اکرامی‌فر، رضا اسماعیلی، مصطفی محدثی خراسانی، علی محمد مؤدب، علی داوودی، محمدمهدی عبداللهی، محمود حبیبی کسبی، حمید هنرجو، محمدمهدی خان‌محمدی، اسماعیل شبرنگ، حسین خزایی، سیده فاطمه موسوی، فاطمه نانی زاد، فریبا یوسفی، فاطمه طارمی و... شعرخوانی کردند.

فاطمه نانی‌زاد شاعر آئینی کشورمان که آثاری چون دفتر شعر «صحن فیروزه» راسروده است شعری با عنوان «یاشهید» را خواند که به قرار زیر است:

یا شهید

وقت سحر آورد به کف جام بلا را نوشید ز لب‌های عطش کرب و بلا را در آینه جعفر طیار درخشید آورد به زیر پر خود ارض و سما را آه... این خبر داغ گل انداخته در باغ بلبل، تو بخوان نغمهء لا حول و لا را انگار که در علقمه افتاد سواری انگار علمدار... مخوان روضه.. خدا را نی‌ها که پر از نالهء هجرند سرودند در بدرقه اش سوز دل خسته ما را تا قدس فقط چند قدم مانده، بخوانید یک‌بار دگر یاد امام و شهدا را...

در بخش دیگر محمود حبیبی کسبی شاعر جوان کشورمان یک غزل و یک مثنوی را که سروده بود، خواند:

زینب ای شیرزن قافله صف‌شکنان این شهیدان تواند این‌همه خونین‌کفنان

از حضور حرمت قبله عشق است دمشق زینبیه است بهشت شهدای دم عشق

خانه گر در گذر سیل شهادت باشد حرم زینب کبری به سلامت باشد

رفت سرباز تو سر باخت و مهمان تو شد حاج قاسم یکی از خیل شهیدان تو شد

شرزه شیری‌ست که از سوی کنام آمده است صبح صادق ز شب تیره شام آمده است

چون همایی که پی اوج سعادت می‌گشت همه‌ی عمر به دنبال شهادت می‌گشت

عاقبت عکس رخ یار که در جام افتاد آن‌که شد کشته حق نیک‌سرانجام افتاد

آفتابی که شده در شب بغداد شهید از فرودینه بلاجرعه خط جور کشید

باز هم سید و سالار نیامد از خط باز هم میر و علمدار نیامد از شط

جنگ در فلسفه شیعه مجال است مجال مرگ در دیده عشاق وصال است وصال

...

دیده‌ام سوختنش را که شبی سوخت تنش سوخت از غیرت و نگذاشت بسوزد وطنش

جامه سرخ برازنده مردان خداست رُسته یک دشت شقایق به تنِ پیرهنش

شیر این بیشه چه کرده‌است به دشمن که هنوز روبهان می‌ترسند از نگه صف‌شکنش

گفت که پای حرامی به حرم وا نشود سر او رفت ولی ماند سر این سخنش

بر شهید غم او غسل و کفن حاجت نیست اشک عشاق دهد غسل و شود خون، کفنش

قطعه قطعه شد و سرباز حسینش خواندند تیرباران شد و خواندند غلام حسنش

آنقدر سوخته‌ی روضه انگشتر بود ماند آخر فقط انگشت و عقیق یمنش

مورم و دست به دامان سلیمان زمان قاصدی کو که سلامی برساند ز منش

در ادامه رضا اسماعیلی شاعر کشورمان که دبیر هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر است، سروده خود را با عنوان «ققنوس آتش نوش» خواند که به قرار زیر است:

آمد از لبخند باران، آمد از اشراق رود مردی از آیینه روشن‌تر، صداقت تار و پود

کیست این مجنون عاشق؟ کیست این روح غریب؟ کیست این اندوه پرپر؟ کیست این داغ کبود؟

کیست این؟ یک شمس دیگر، وارث تیغ و غزل کیست این؟ یک روح شرقی، وارث عشق و سرود

یک سرِ سبز و زبانی سرخ، جانی شعله‌ور سهم این ققنوس آتش‌نوش طوفان‌گرد بود..

یک شب آمد سرخ مردن را تبسم کرد و رفت ما نفهمیدیم اما، آن تبسم را چه سود!

مثل روح گل شکفت و مثل بوی گل پرید تا که دل بستیم بر او، داغ او آمد فرود

مردی از خواب زمین کوچید، یک شب ناگهان آسمان را خواب دید و شد پرستو پر گشود

این «غزل آتش» فقط یک جرعه از اندوه اوست آه اگر می‌شد بنوشم داغ او را، رود، رود...

در بخش دیگر مصطفی محدثی خراسانی شاعر برجسته اهل خراسان غزل خود را خواند که در ادامه باهم می‌خوانیم:

ازخود برآمدی و به خود پا گذاشتی داغی بزرگ بردل دنیا گذاشتی

دنیا تو را به خویش فراخواند و تا ابد او را به خواب خوش، به عطش واگذاشتی

با کهکشان عشق به میقات آمدی آیینه‌ای از آن به تماشا گذاشتی

از شام شوق تا سحرشور نینوا درهرقدم به کعبه دری واگذاشتی

تاریخ را که تشنه یک جرعه عشق بود ناگاه دربرابر دریا گذاشتی

رفتی و مشعلی ز حقیقت به بام دهر روشن به نام حضرت زهرا گذاشتی

علی‌محمد مؤدب نیز سروده خود را خواند که به قرار زیر است:

با مرگ زیستی چون شعله‌ای مقدس یک عمر هر جا که دست‌ها به دعا بر شدند از زندگی سرودی و بودی هر جا که یخ زدند دستان کودکانه آزادی و نشاط آواز آفتاب سرودی با مرگ زیستی با مزه مبارک انجیر با نوحه‌های نوح در کشتی همیشه توفان توفان نجات بود وقتی تو نوح بودی و می‌خواندی ما را به عرشه‌های جنونت توفان ترانه‌های تسلا بود خورشیدهای گمشده را توفان یال بلند کوه تماشا بود تا آن ندیده را تو ببینی تا مرگ را به خنده بچینی

این خبر در حال تکمیل شدن است...

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

قاسم سلیمانی

شعر و ادبیات محفل شعر عقیق این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
محفل شعر «عقیق سرخ» برگزار شد / اشعار شاعران آئینی برجسته کشور برای حاج قاسم 2