جمعه 9 آذر 1403

مدعیان تعهد و عیار نادر

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
مدعیان تعهد و عیار نادر

از ساعتی پس از انتشار خبر درگذشت مرحوم نادر طالب زاده نوشته ها و تحلیل ها درباره زندگی و تلاش های فرهنگی او آغاز شد و هنوز ادامه دارد. عمده این نوشته ها بدرستی اشاره به «تعهد» و روحیه «حقیقت جویی» او دارند. او بر خلاف روحیه غالب زمانه ما که زندگی در رفاه و برخورداری های رنگارنگ را خوش می دارد از زندگی در قبله آمال این خوشباشی ها یعنی «آمریکا» آن هم در جوانی دست شست و البته پیش از آن نیز از طبقه و قشری که در آن متولد شده بود گذشته بود؛ در همان سال های نخست پیروزی انقلاب ترجیح داد به جای گزارشگری از سطح برای رسانه های غربی به عمق این تحول برود و آن را از درون ببیند. به همین دلیل هم در دوران سخت جنگ تحمیلی هم در ایران ماند و تا پایان عمر به یافته هایش وفادار ماند. با این حال آنچه درباره او باید گفت نه تعهد او که «تخصص» اوست. هر چند روحیه تعهد و انگیزه های متعالی برای حقیقت جویی لازمند و انقلاب اسلامی سال 57 و چهره های نسل نخست آن هر چه دارند از همین روحیه است اما آنچه پس از یافتن حقیقت به کار حفظ و تبیین آن می آید تخصص است و چنانکه مصطفی چمران سال ها قبل با نکته سنجی مثال زدنی به آن اشاره کرد پذیرفتن و دم زدن از کاری که در آن تخصص نداریم خود عین بی تعهدی است.

متاسفانه به دلیل تفسیر غلط از تخصص و تصوری که تخصص را در مقابل تعهد تعریف می کند سالها فضا برای سطحی انگاری در آنچه این روزها «جبهه فرهنگی انقلاب» نامیده می شود مهیا شد که هنوز نیز این جبهه از این آفت مصون نیست. به همین دلیل نیز این "تخصص" نادر طالب زاده است که او را در میان خیل مدعیان برجسته می کند. او در حوزه ای که از آن سخن می گفت، یعنی هنر و رسانه به معنای دقیق کلمه تخصص داشت. تحصیلات مرتبط و تجربه کافی و تجربه زیسته در غرب از او چهره ای ساخته بود که حتی مخالفان راه و مرامش هم نمی توانستند آن را انکار کنند و برای قول و عمل او در میان انبوه تولیدات کم اثر در این عرصه اعتبار ویژه ای قایل بودند.

این ویژگی ممتاز به او جایگاهی بخشیده بود که علیرغم برخی فراز و فرودها در کارش باید گفت با رفتن او برای سال ها جای خالی اش احساس خواهد شد و این به هیچ وجه تناسبی با عنوان «جبهه» فرهنگی انقلاب اسلامی ندارد. جبهه ای که بنابر ادعا نباید قایم به فرد باشد و همواره باید از حضور چهره هایی مانند طالب زاده بهره مند و توانا به تولیدات باعیار در این عرصه باشد. ناتوانی در تکثیر و تربیت طالب زاده ها در یک «جبهه» فرهنگی نقصان بزرگی است که اگر قرار است از «جبهه» فرهنگی سخن برود باید هر چه زودتر در پی رفع آن برآمد وگرنه انبوه تولیدات کم اثر و پرهزینه تحت عنوان «تعهد» تیشه به ریشه هر «حقیقت» و تعهدی خواهد بود!