مسئله معاویه «رسول الله» بود نه علی (ع)/ جریان «عثمانیه» چه کرد؟
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در برنامه تلویزیونی سوره گفت: مسئله معاویه، رسول الله (ع) بود. امویها آمده بودند که وحی رسول الله (ص) را مصادره کنند و مسئله شان علی (ع) نبود.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در برنامه تلویزیونی سوره گفت: مسئله معاویه، رسول الله (ع) بود. امویها آمده بودند که وحی رسول الله (ص) را مصادره کنند و مسئله شان علی (ع) نبود.
به گزارش خبرگزاری مهر، پانزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی سوره، فصل بنی امیه به موضوع «تحریف اموی» اختصاص داشت. میهمان این برنامه حجت الاسلام محمد محسن مروجی طبسی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب بود.
دیانی این برنامه را با این سوال آغاز کرد که بنی امیه چگونه توانستند انحرافات را در جامعه اسلامی پس از پیامبر رقم بزنند؟
وی پاسخ داد: من جواب این سوال را با یک روایت از حجاج از حکام بنیامیه میدهم. حجاج یکی از کارگزاران بنیامیه در عراق بود که عراقین (بصره و کوفه) را تحت سیطره خودش داشت. رئیس طایفه بنی عود گلایه مند میشود که چرا حجاج دیگر به او هدیه نمیدهد و خطاب به او میگوید: چرا طایفه ما را مثل قبل تحویل نمیگیری در حالیکه طایفه ما فضایل زیادی دارد. حجاج میگوید: چه فضائلی داری؟ و او پاسخ میدهد: هیچوقت در طایفه ما، خلیفه سوم سب (لعن و نفرین) نشد. علاوه براین، در طایفه ما هیچکس در کنار علی (ع) نگنجید درحالیکه 70 نفر در کنار معاویه جنگیدند. در طایفه ما هیچ زنی با کسی که علی (ع) را دوست داشته باشد ازدواج نمیکند. در زمانی که جنگ امام حسین (ع) بود با یزید درگرفت زنان طایفه ما نذر کردند که ده ها شتر قربانی کنند که حسین (ع) به شهادت برسد. ضمن اینکه در طایفه ما هم علی (ع) لعن میشود و هم از هرکسی بخواهیم که علی (ع) لعن شود اینکار را انجام میدهد تازه علاوه بر علی (ع)، فاطمه زهرا (س) و امام حسین (ع) و امام حسن (ع) هم لعن میشوند. حجاج در پایخ به تک تک اینها میگوید: چه منقبتهای خوبی. چنین واقعه ای روایت از یک سیاست عمیق اهل بیت ستیزی در زمان بنیامیه دارد. ستیز بنی امیه و بنی هاشم یک ستیز قبیلهای و طایفه ای نبود.
دیانی از مروجی طبسی خواست تا این موضوع را توضیح دهد چون به گمان برخی این ستیز و دعوا قدیمی بوده و همیشه هم وجودداشته و در آخر هم به ماجرای عاشورا ختم شده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب جواب داد: بنی امیه اساسا عرب نبودند و خیلیها به آن توجه نمیکنند. حضرت علی (ع) هم دراین باره معتقدند که بنیامیه اساسا عرب نیستند بنابراین حرفی برای گفتن درباره خلافت و حکومت ندارند و نباید مدعی امامت و خلافت شوند. نکته دیگر اینکه، معاویه خودش میدانست که عرب نیست و نمیتواند ادعای خلافت کند. حرکتی که او انجام داد و اساس تحریف همین است که سال 35 هجری قمری طراحی قتل خلیفه سوم توسط معاویه انجام میشود. علاوه براینها، در همان زمان جریانی با نام «عثمانیه» درست شد که باید برای تحلیل درباره امویان حتما به این جریان توجه داشته باشیم وگرنه تحلیل های ما ابتر میماند. جریان عثمانیه شعارشان «یالثارات عثمان» بود و به خونخواهی عثمان با امیرالمومنین (ع) جنگیدند و حضرت علی (ع) را قاتل عثمان و یا شریک در قتل خلیفه سوم معرفی کردند. وقتی عثمان کشته شد هیچ یک از اهل مدینه و اهل عراق مسئله اتهام یا شریک قتل بودن خلیفه سوم توسط امام علی (ع) را مطرح نکردند و این ادعا، ادعایی بود که توسط معاویه برای اهل شام مطرح شد. معاویه برای اینکه بتواند احساسات مردم را تحریک کند این موج را ایجاد کرد.
این پژوهشگر دینی اضافه کرد: عثمانیه سه نماد و ظهور و بروز داشت؛ نظامی، سیاسی و علمی. ظهور و بروز نظامیش از جنگ جمل آغاز شد. در جنگ جمل، به اهل جمل «شیعه عثمان» میگفتند. تاثیر این ظهور و بروز هم مثبت بود هم منفی. تاثیر مثبتش این بود که حضرت علی (ع) با دانه درشتهای جریان انحراف مبارزه کرد ولی تاثیر منفیش این بود که عدهای معتزله سیاسی، خنثی و بی تفاوت شدند. مثلا یکبار معاویه از سعدبن ابی وقاص (پدر عمربن سعد) که از همین معتزله های سیاسی بود پرسید که چرا علی (ع) را لعن نمیکنی. سعدبن ابی وقاص زد زیر گریه. معاویه گفت اگر اینچنین بودی چرا یاریگر علی (ع) در جنگ ها نشدی. او پاسخ داد: چون من محق خلافت بودم. در جنگ صفین جریان عثمانیه قدرت بیشتری گرفت به طوریکه در این جنگ اختلاف و توپ در زمین سپاهیان حضرت علی (ع) افتاد و از عدم بصیرت عثمانیه ها استفاده شد تا امیرالمومنین (ع) به ظاهر زمینگیر شود به بیان دیگر عمربن عاص و معاویه بازی ای را راه انداختند که علی بن ابی طالب (ع) را زمینگیر کنند و بتوانند زیرساخت های حکومت خودشان را به راحتی فراهم کنند. به نوعی میتوان گفت معاویه و عمربن عاص اتاق فکر جریان عثمانیه بودند. نتیجه جنگ صفین، شد «خوارج». کسانی بدون تفکر و عقل مثل داعش امروز. آنها به وجود آمدند که نگذارند حضرت علی (ع) کارش را انجام دهد و ایشان به نوعی دچار جنگ داخلی میشوند. نقطه مقابل، عثمانیه ها، علوی بودند. منظور از علوی در اینجا کسانی که نسبشان به علی (ع) برسد نیست بلکه یک اصطلاح سیاسی در برابر عثمانی است. این افراد ضد جریان عثمانیه بودند و گروه های مختلفی هم داشتند.
مروجی طبسی ادامه داد: چون رقیب اصلی در خلافت و حاکمیت علی (ع) بود معاویه تمامی تلاشش را کرد که رقیب را با بی اخلاقی از صحنه رقابت بیرون کند. امیرالمومنین (ع) در زمانی که به خلافت رسیده بودند، رفتارش مجسمه سنت نبوی بود و همه ایشان را ترجمان وحی میدانستند و معاویه دقیقا دست روی این نقطه میگذارد که شخصیت این امام معصوم را ترورکند. مثلا در جایی گفته بود که علی (ع) دزدی است از دزدان مدینه. در واقع معاویه در شام نسلی تربیت کرد همگی با حب و بغض علیه علی (ع) رشد کردند. علاوه بر اینکه معاویه مردم را در رفاه برد و عبد و بنده خودش کرد و نوعی مشروعیت کارآمدی و مقبولیت ظاهری برای خودش در شام میسازد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه نمود و ظهور دوم عثمانیه، عثمانیه سیاسی بود که از دل آن، عثمانیه علمی درمیآید گفت: عثمانیه علمی یعنی محدثین و فقهایی که براساس عثمانیه بنی امیه و معاویه رشد کردند مثل شعبی، ابن شهاب زهری. اینها افرادی بودند که براساس سیاست های بنی امیه و عثمانیه فتوا میدادند. داعش، القاعده، افراطی های فکری و وهابیت همگی از عثمانیه نشات گرفتند.
دیانی در اینجا از مهمان برنامه خواست تا کمی درباره سیاست های بنی امیه توضیح دهد.
وی گفت: یکی از سیاست هایشان همان اهل بیت ستیزی بود. مثلا شعبی تاکید دارد که حسن (ع) و حسین (ع) فرزندان فاطمه (س) و علی (ع) هستند نه فرزندان پیامبر (ص). او با این حرفش میخواهد مشروعیت خلافت را بگیرد. این افراد، خط اهل بیت سیتزی را تقویت میکردند. یا مثلا در کتاب «مروجالذهب و معادنالجوهر» نوشته مسعودی آمده است که معاویه اولین کسی بود که پنج بار اذان گفتن در روز را باب کرد. این موج علی ستیزی و اهل بیت ستیزی به جایی میرسد که کسی که نامش علی (ع) بوده است را میکشتند. اینجا باید بگویم که مسئله معاویه، علی (ع) نبود.
دیانی پرسید پس مسئله او چه بود؟
پاسخ داد: مسئله رسول الله (ع) بود.. همانطور که در ابتدا هم گفتم اموی ها عرب نبودند و آمده بودند که وحی رسول الله (ص) را مصادره کنند ماجرا هم به زمان معاویه برنمیگردد و از قبل از او این اتفاق کلید خورده بود. چنانچه میبینیم که ابوسفیان در زمان خلیفه سوم میگوید قدرتی که به دستتان رسیده بین خودتان پاسکاری کنید تا دست بنی هاشم نیفتد. یزید بعد از قتل امام حسین (ع) عبید الله بن زیاد را به شکرانه قتل سیدالشهدا دعوت میکند و مالیات یکسال را هم به او میبخشد و تعداد زیادی هدیه میدهد.