مستندساز: آگاهیرسانی و اثرگذاری؛ دو کارویژه سینمای مستند است
تهران - ایرنا - سینماگر و مستندساز معتقد است: امروز سینمای مستند وظیفهای مهم دارد و آن آگاهیرسانی و اثرگذاری است که در همه ژانرهای مختلف خود دنبال میکند.
سینما که در ابتدا با هدف سرگرمی شکل گرفت، در زمانی نه چندان طولانی پس از تولد کارکردهای دیگری یافت؛ شاید یکی از مهمترین این کارکردها در سینمایی به نام مستند تجلی پیدا کرد. جایی که جادوی تصویر با ارائه جلوهای از حقیقت به یکدیگر گره خوردند تا سینما ابزاری برای روشنگری و ارتقای کیفیت دانش و آگاهی جامعه گردد.
فیلمهای مستند یکی از قالبهای مهم سینمایی هستند که به دلیل داشتن ژانرهای متفاوت و حقایقی که مطرح می کنند از اهمیت بالایی در صنعت سینما برخوردار اند.
گفت وگوی خبرنگار فرهنگی ایرنا با مهدی شاهمحمدی کارگردان و مستندساز را میخوانید.
کارکرد سینمای مستند در جامعه امروز ایران چیست و تا چه اندازه به آن دست یافته است؟
مسئله اصلی در مورد سینمای مستند میزان اثرگذاری آن است؛ اساسا کارکردی که سینما در ابتدا در تمام دنیا داشته جنبه سرگرمی بوده است. اما کم کم شرایط عوض شده و بار اصلی سرگرمی امروز روی دوش سینمای داستانی است و در این میان سینمای مستند وظیفه ای مهمتر دارد. آگاهی رسانی ای و اثرگذاری که در همه ژانرهای مختلف خود دنبال می کند، بخشی از این وظیفه است.
مثلا سینمای مستند در گونه فیلمهای اجتماعی به خصوص در سالهای اخیر اتفاقات مهمی را رقم زده است؛ چنانچه فیلم های مستندی توانسته اند حکم سند را داشته باشند و در جهان های کوچک به عنوان یک سند به آنان مراجعه شده یا فیلم های مستندی که توانسته اند قانونی را در مجلس تغییر دهند؛ فیلم آخرین روزهای زمستان اثر مهرداد اسکویی باعث شد قانون در مورد نگهداری کودکان زیر 12 سال در دارالتادیب عوض شود. نگهداری در خانواده برای آنان تجویز می شود و نه بودن در دارالتادیب. این خروجی اثرگذار یک مستند بر قانونگذار است.
مهمترین نکته در مورد سینمای مستند آگاهی رسانی در تمام جنبه هایی است که شاید مردم به آن دسترسی ندارند و رسانه های دیگری چون روزنامهها و فضای مجازی و غیره نمیتوانند این اثرگذاری و آگاهی را توام را ایجاد کنند. فیلم مستند می تواند یک اتفاق مهم اجتماعی را رقم بزند و پذیرش مردمی را به دنبال خود داشته باشد.
به شخصه معتقد و شاهد بوده ام سینما و انواع فیلم های مستند نوع برخورد ما با مهاجران در کشور به خصوص افغان ها را تغییر داده و در این زمینه فرهنگسازی خوبی کرده است.
مستندساز بسیار صریح حرف می زند و شاید بسیاری اوقات و در مورد بسیاری مسائل اجتماعی صراحت کلام و لهجه مستندساز جایش در تلویزیون نباشد که پرمخاطب ترین رسانه و خانه اصلی مستند است.
رسالت یک مستندساز در مقابل مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران چیست و این رسالت تا چه اندازه در سینمای ایران برآورده شده؟
مستندسازان تلاش کرده اند در تمام حوزه ها وارد شوند و فعال و دغدغهمند باشند؛ اما همانطور که گفته شد، موانعی سر این اثرگذاری بوده است.
برخی، آثار مستند را به سیاه نمایی متهم می کنند. غافل از این که کار مستندساز نمایش سیاهی هاست. این که از سیاهی ها و نمایش آنها برخی سوءاستفاده می کنند مسئله ای دیگر است. البته این موضوع به تمام وجوه هنر مربوط است و مختص سینمای مستند و داستانی نیست؛ زیرا عده ای همواره از این به تصویرکشیدن سیاهی ها سوءاستفاده می کنند.
کار مستندساز این است که این سیاهی هایی را که از دید مردم و مسئولان دورمانده را به تصور بکشد و علاوه بر نمایش آن بسته به کیفیت تولید خود اثرگذاری متعاقبی را به همراه داشته باشد؛ اثرگذاری که می تواند در برطرف کردن آن سیاهی نقش بسزایی داشته باشد.
مهدی شاهمحمدی، نفر سمت چپبه نظر می رسد سینمای مستند از یک سینمای نخبه گرا به سمت اقبال عمومی حرکت کرده، اگر موافق هستید علت آن را چه می دانید؟
خوشبختانه همین گونه است و جامعه به این سمت حرکت کرده و ما از دورانی که سینمای مستند صرفا به رازبقا (حیات وحش) تعبیر می شد، عبور کرده ایم. مردم سینمای مستند را تا حدودی می شناسند، با آن آشنا هستند و قشری کمی فرهیخته تر و فرهنگی تر حتی گونه های سینمای مستند را می شناسند و می توانند تشخیص دهند که چه مستندی برای تلویزیون ساخته شده و مستندی دیگر کمی عمیق تر و با قابی متناسب برای سینما تولید شده است.
سینمای مستند در چه شرایطی می تواند منشا اثر باشد یا در جامعه تغییرات ایجاد کند؟
دیدن سیاهی هایی که از چشم عموم مردم دورمانده با روایت جذاب و قصه گوی یک مستندساز متعهد که به حقیقت ماجرا دست نمی زند و هرچه هست را مانند آینه منعکس و از هنر خود برای اثرگذاری استفاده می کند، قابل تامل و تغییر است؛ چنانچه در بسیاری موارد دیده ایم که یک مستند چگونه می تواند مفهومی را تولید یا تغییری را ایجاد کند.
برای مثال مستندی به نام فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه (مرتضی پایهشناس) راجع به گروهک منافقین سال 1393 از تلویزیون پخش و پس از آن بارها بازپخش شد. در هر پخش مجدد مخاطبان بسیاری را به خودش جذب کرده است. یعنی هربار که پخش شده بسیاری آدمهایی که در مورد منافقین و این گروهک سوالاتی متعدد در ذهن داشته اند با دیدن این فیلم این مسائل برایشان حل شده اس. به گفته حبیب احمدزاده، نویسنده و فعال فرهنگی تاثیری که این مستند در تخریب چهره این گروه داشته از عملیات مرصاد در سال 1367 بیشتر بوده است.
یا در مورد فیلم هجده هزار پا که خودم ساختم (در مورد سوریه و دوشهر در محاصره در این کشور است)، این موضوع اثرگذاری و منشا اثربودن مستند صدق میکند؛ چنانچه بارها آدم هایی که نمی شناختم وقتی فیلم را دیده بودند نگاه و زاویهدیدشان به مسئله سوریه عوض شده بود.
چه رویکردی را می توان برای ورود و استقبال سرمایه گذاران (خصوصی و دولتی) در تولید سینمای مستند اتخاذ کرد؟
این موضوع بزرگترین مشکل ما در سینمای مستند است. چرخه تولید و نمایش سینمای مستند در ایران متاسفانه چرخه ای ناقص است. در سینمای ایران از مستند صرفا به عنوان یک ابزار استفاده می شود و حامیان اصلی آن بخش دولتی هستند و بخش خصوصی صرف منافع خودش را (آن هم به صورت محدود) در این سینما دنبال می کند؛ مثلا کارخانه ای که بودجه به مستندسازی می دهد برای این که فیلمی تبلیغاتی از آن کارخانه و تولید محصولش ساخته شود.
متاسفانه بخش خصوصی که به سینمای مستند وارد می شود و روال آن را رونق بخشد، نداریم؛ مسئله این است که در سال های اخیرسالن عمومی کمتر در اختیار مستندسازان قرار گرفته است.
بحث سینمای هنر و تجربه جداست. این سینما، صرفا برای قشری خاص است و فایده ای عمومی ندارد؛ مسئولان باید پای اکران عمومی مستند بایستند تا مردم با نمایش مستند در سینماهای عمومی و خرید بلیط برای این آثار خو بگیرند و تداوم این روند طی چند سال باعث ورود بخش خصوصی شده و از از سوی دیگر کیفیت تولیدات مستند را بالاتر ببرد.
عمده رویکردمستندسازی در سینمای ایران، مستندهای اجتماعی است؛ چرا اقبال نسبت به سوژههای سیاسی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و موارد دیگر کم است؟
متاسفانه همین گونه است. زیرا سینمای مستند با ژانر اجتماعی و روایت مشاهده گر جشنوارهپسند شده و برای مستندساز درآمدسازی می کند و افتخارات مختلف را برای مستندساز فراهم می سازد. این مختص کشور ما نیست و در هم دنیال به همین منوال است.
چنانچه اگر سایر مستندسازان در تمام دنیا را ببینید به همین شکل هستد و کانونهای کوچک خود را در حوزه های محیط زیستی و فرهنگی دارند.
رقابت و جریان اصلی در سینمای اجتماعی است؛ در دنیا ژانرهای سیاسی، فرهنگی و غیره در قالب مستندهای تلویزیونی دنبال می شوند. یعنی تلویزیون ها به شدت به سمت این گونه مستند می رود و پرده سینما و مخاطب جشنوارهرو سینمای مستند اجتماعی را می پسندد.
تا چه اندازه می توان از مستند برای هدایت و ارتقای کیفیت فرهنگ یک جامعه بهره گرفت و این موضوع چه مولفه هایی را می طلبد؟
بهترین ابزار برای فرهنگسازی در سالهای اخیر (جدای از فضای مجازی) تلویزیون، سینما و فیلم مستند بوده است. ده سال طول کشید تا این فرهنگ جا بیفتد که مردم به محض این که سوار ماشین شخصیشان می شوند، کمربند خود را ببندند. این فرهنگ سازی از طریق رسانه و بیش از 90 درصد از طریق تلویزیون و با فیلم مستند صورت گرفت؛ از مستندهای گزارشی گرفته تا آیتم های مختلف طنز و...
اما صرف یک ابزار از این سینما استفاده می شود و به قدرت آن توجهی نمی شود. در صورتی که یک ابزار قوی بسیار بیشتر از یک ابزار تکراری و کلیشه ای جواب می دهد.
باتوجه به نزدیکی جشنواره سینما حقیقت، روند کیفیت این جشنواره را از آغاز چگونه می بینید؟
بخش زیادی از توجه عمومی و جدی گرفته شدن سینمای مستند، از سوی مخاطب عام تولد جشنواره ها و در راس آنان سینما حقیقت به عنوان نقشه راه مستندسازان بوده است. نقش این رویداد در جامعه ایران فوق العاده بوده و نشان داده تا پیش از این رویداد چه پتانسیلی در این سینما نهفته بوده و البته هدر رفته است.
پیشتر مستندها محصول تلویزیون با بودجه های ضعیف و قابی محدود بودند. اما اواسط دهه 80 این اتفاق افتاد و سینما حقیقت پاتوق مستندسازان شد که با آن همدیگر را شناختند، به رقابت با یکدیگر پرداختند و این رقابت ها باعث ارتقای کیفیت فیلم ها شد.
از حدود 14 دوره ای که جشنواره سینما حقیقت برگزار شد 10 دوره طلایی داشت که در سال هایی رقابت ها بسیار عجیب بود و تعداد فیلم های بلند موفق در سینما حقیقت آنقدر زیاد بود که باور کردنی نبود؛ موضوعی که امروز به دلیل مباحث اقتصادی غیرممکن به نظر می رسد.
جشنواره سینما حقیقت باعث شد مستندسازی در ایران حرفه ای شود. تعداد مستندسازانی که در ایران پیش از حقیقت با ساخت فیلم مستند صرفا ارتزاق می کردند، ناچیز بود و این رویداد تعداد مستندسازان حرفه ای را گسترش داد موضوعی که بر بالارفتن کیفیت سینمای مستند اثرگذاشت.
امروز سینمای ایران را با سینمای مستند می شناسند؛ یعنی بعد از عباس کیارستمی و اصغر فرهادی که دو سینماگر شناخته شده در سطح دنیا هستند، مردم در دنیا به خصوص آنان که به جشنواره می روند یا در تلویزیون سینمای مستند را تماشا می کنند از ایران سینمای مستند را می شناسند و جشنوارهایها در دنیا جشنواره سینما حقیقت را به عنوان جشنواره اصلی غرب آسیا می شناسند و این بزرگترین اعتبار و مایه افتخار برای ما است.
در نهایت البته باید این دغدغه را مطرح کرد که به دلیل بودجه های پایین افول فنی سینمای مستند اتفاق متاخر و اسفناکی است که طی یکی، دوسال اخیر در سینمای مستند روی داده است.
اوایل دهه 90 مستندسازان با بودجه ای 40 میلیونی می توانستند آثاری خوب را تولید کنند اما آنقدر در دو سال اخیر هزینه ها افزایش یافته که وضعیت سینمای مستند را به مخاطره انداخته است. سینمای داستانی، وی او دی ها (سامانههای ویدئوی درخواستی) با افزایش هزینه ها، افزایش درآمد را داشتند؛ اما سینمای مستند به دلیل مشکلاتی که پیشتر با آنان دست به گریبان بود، امروز هم بیش از پیش از این موضوع آسیب دیده است.
مهدی شاه محمدی تهیه کننده و مستندساز است و صاحب آثاری چون مستند خانه ای برای تو (تهیه کننده) و مستند آشیانه عقاب (تهیه کننده) در کارنامه.
حضور در بخش مستند سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر (1397) با مستند خانه ای برای تو و سیزدهمین جشنواره مستند سینما حقیقت 1398 به عنوان داور جشنواره از دیگر دستاوردهای شاهمحمدی است.
*س_برچسبها_س*