یک‌شنبه 4 آذر 1403

«معضل کودک همسری زاییده فقر فرهنگی و فقر اقتصادی است»

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
«معضل کودک همسری زاییده فقر فرهنگی و فقر اقتصادی است»

دو عامل مهم در پدیده کودک‌همسری موثر است و آن دو عامل فقر اقتصادی و فقر فرهنگی را شامل می‌شود. در گذشته خانواده‌ها معتقد بودند که دختر از یک سنی که می‌گذرد باید ازدواج کند، اما الان خانواده‌ها فرزندان کودک خود را به خانه بخت می‌فرستند تا مشکل اقتصادی‌شان کمتر شود. در واقع این خانواده‌ها که در نواحی خاصی از کشور زندگی می‌کنند یا فرهنگ‌شان ضعیف است یا به لحاظ مالی مشکلات زیادی دارند.

امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس: دخترانی که در کودکی ازدواج می‌کنند در آینده یا از زندگی‌شان فرار می‌کنند، یا وارد روابط نامشروع می‌شوند، یا از همسران خود طلاق می‌گیرند، یا دست به خودکشی می‌زنند

مصاحبه‌شوندگان:

- زهرا؛ کودک‌همسر 15 ساله که در 13 سالگی ازدواج کرده است (به درخواست این خانواده نام شهرستان محل زندگی آن‌ها نزد روزنامه اعتماد محفوظ می‌ماند) - مادر زهرا - امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس

در ادامه گفتگوی «اعتماد» را می‌خوانید:

تماس تصویری برقرار می‌شود. در ابتدا مادر زهرا دوربین را در فضای خانه می‌چرخاند تا بتواند فقرشان را درست به تصویر بکشد. دو اتاق کوچک تو در تو این خانواده را در دل خود جای داده است. اسباب و اثاثیه قدیمی و کهنه، کنج دیوار یکی از اتاق‌ها روی هم تلنبار شده است.

رختخواب‌های‌شان هم کنجی دیگر از همین اتاق داخل ملحفه‌ای رنگ و رو رفته پیچیده شده است. اتاقی دیگر در دل همین اتاق خواب قرار گرفته که داخل آن فقط یک فرش قرمز رنگ قدیمی است و دور تا دور آن پشتی‌هایی قدیمی به دیوار تکیه داده شده.

سپس مادر زهرا به همراه گوشی تلفن از اتاق خواب بیرون می‌آید و وارد حیاطی می‌شود که به جای سنگفرش، کف آن با خاک پوشیده شده است. گوشی تلفن را به سمت چپ می‌گیرد فضایی بدون دیوار و در که به وسیله یک پرده گُل‌گُلی از فضای حیاط جدا شده. با انگشت سبابه دست دیگرش آنجا را نشان می‌دهد و می‌گوید: «اینم آشپزخونه ما.» خاکی و خالی بود که وسط آن یک گاز پیک‌نیک قرار داشت.

یک سینک ظرفشویی با پایه‌های نازک زنگ زده هم گوشه راست تصویر به چشم می‌خورد که کنار آن یک میز قدیمی گذاشته و روی آن را با قابلمه‌های فلزی غر شده تزیین کرده بودند. مادر زهرا پرده گُل‌گُلی آشپزخانه‌شان را می‌اندازد و داخل حیاط می‌شود که نور آفتاب تمام فضای آن را پر کرده. سرویس بهداشتی آن‌ها کنار حیاط نزدیک درِ ورودی خانه واقع شده و دیوار‌های آن با آجر و سیمان بالا رفته است.

تمام فضای خانه‌شان همین بود. مادر این کودک‌همسر که خودش نیز در کودکی ازدواج کرده بود حالا با پنج فرزند و یک شوهر مریض که قادر به کار کردن نیست در این خانه با فقر دست و پنجه نرم می‌کند.

او دوربین گوشی را به سمت خودش می‌گیرد و می‌گوید: «کل خونه‌مون همینه که می‌بینی. چشم به آسمون دوختم تا شاید فرجی بشه. چند سال پیش برای خرج و مخارج‌مون نون می‌پختم و می‌فروختم، اما الان پول همون کار رو هم ندارم.

دختر بزرگم 14 سالش بود که شوهرش دادم. دختر دوم و سومم رو همین‌طور. زهرا موند و دختر سه ساله دیگرم. شوهرم هشت، نه سالیه که مریض شده و گوشه خونه افتاده. قبلا کار می‌کرد، کارش این بود که صبح به صبح کنار فلکه‌های اصلی شهر می‌رفت تا بار ببرد، اما مریضی امانش رو برید و اون رو خونه‌نشین کرد. بچه داشتن هم که خرجش بالاست.

مدرسه، کتاب، دفتر. لباس، خورد و خوراک... زهرا 13 سالش بود که به خاطر خرج و مخارج بالا مجبور شدم شوهرش بدم، اما نمی‌دونستم که اذیتش می‌کنن. زهرا دو، سه هفته‌ای می‌شه که به خونه برگشته. شوهرش و خانواده شوهرش اذیتش می‌کردن و دخترم رو کتک می‌زدن. تا اینکه روز آخر همسایه‌ها به من خبر دادن که زهرا از شدت گرسنگی و کتک‌هایی که خورده روی زمین افتاده. سریع رفتم و اون رو به خونه‌مون آوردم ولی زهرا حال خوبی نداره هر روز دم غروب گریه می‌کنه و شب‌ها با ناله از خواب بیدار می‌شه.»

و، اما زهرا در ابتدا تمایلی به صحبت کردن از خود نشان نمی‌دهد، اما چند دقیقه بعد تا صحبت از ادامه تحصیلش می‌شود گوشی تلفن را از مادرش می‌گیرد و با بغضی در گلو شروع به حرف زدن می‌کند.

این کودک‌همسر 15 ساله می‌گوید: «خیلی دوست داشتم درس بخونم، اما پول نداشتیم. مادرم به من می‌گفت که اگر ازدواج کنی هر چه بخوای شوهرت برات می‌خره و خوشحال می‌شی. می‌تونی لباس‌های خوب بپوشی و شب‌ها شکم گرسنه نخوابی. خانواده شوهرم یه خونه سه طبقه داشتن و ما در طبقه سوم زندگی می‌کردیم.

قبل از عروسیم، چون مادرم یه مدت کار می‌کرد من مجبور بودم کار‌های خونه رو انجام بدم برای همین غذا پختن بلد بودم. وقتی ازدواج کردم دو روز بعد از عروسیم می‌خواستم برنج درست کنم دستم به کابینت‌های بالایی آشپزخونه نمی‌رسید برای همین ظرف نمک از دستم افتاد و شکست. مادرشوهرم اومد بالا و شروع کرد به من حرف‌های زشت زدن.

بعد از اون هم سر هر چیزی با من دعوا می‌کرد و کتکم می‌زد و شب هم به شوهرم می‌گفت و بین ما رو خراب می‌کرد. آخرین باری که من رو کتک زدن و حالم بد شد و مادرم اومد دنبالم، سر اسپند دود کردن بود. داشتم اسپند دود می‌کردم که یه دفعه مادرشوهرم اومد بالا و شروع کرد من رو کتک زدن. گفتم مگه چی کار کردم! گفت؛ می‌خوای من و پسرم رو جادو کنی.

از کتک‌هایی که بهم زد بدنم درد گرفت و روی زمین نشستم. بعدش مادرشوهرم رفت پایین. یکی، دو ساعت بعد دوباره اومد بالا و هر چی خوراکی بود رو با خودش برد پایین. همسایه‌هایی که صدای ما رو شنیده بودن به مادرم گفتن و او هم به دنبالم اومد.» بغض می‌کند و فقط یک جمله می‌گوید: «دوست دارم درسم رو بخونم.»

آسیب‌های اجتماعی با هم در رابطه مستقیم هستند

«امان‌الله قرایی‌مقدم»، جامعه‌شناس در خصوص پدیده کودک‌همسری و معضل‌های آن می‌گوید: «سن بلوغ دختران حدود 12 سال و هشت ماه است و سن بلوغ پسران 16 سال. رشد فکری و عقلی پسران قبل از سن بلوغ از دختران کمتر است. بعد از سن بلوغ هم از لحاظ روانشناسی هوش زن‌ها بیشتر از مردهاست.

همچنین طول عمر خانم‌ها هم نسبت به آقایان بیشتر است. در حال حاضر در کشور ما بقای امید به زندگی در زنان 79 درصد است در حالی که این امید در مرد‌ها 75 درصد است. حالا با این تفاسیر در خصوص پدیده کودک‌همسری که سوغات عربستان نیز است باید بگویم که این پدیده در کشور ما سابقه طولانی دارد و از زمان‌های گذشته وجود داشته است.

دو عامل مهم در پدیده کودک‌همسری موثر است و آن دو عامل فقر اقتصادی و فقر فرهنگی را شامل می‌شود. در گذشته خانواده‌ها معتقد بودند که دختر از یک سنی که می‌گذرد باید ازدواج کند، اما الان خانواده‌ها فرزندان کودک خود را به خانه بخت می‌فرستند تا مشکل اقتصادی‌شان کمتر شود. در واقع این خانواده‌ها که در نواحی خاصی از کشور زندگی می‌کنند یا فرهنگ‌شان ضعیف است یا به لحاظ مالی مشکلات زیادی دارند.

در سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی، لرستان، بوشهر و خصوصا خوزستان این پدیده به وفور دیده می‌شود. کودک‌همسری در حال حاضر در جامعه به دلیل مشکلات اقتصادی صورت می‌گیرد. اکثر این خانواده‌ها، چون توان نگهداری فرزندان خود را به لحاظ مالی ندارند آن‌ها را در کودکی شوهر می‌دهند.

برخی دیگر از خانواده‌ها هم به خاطر فقر فرهنگی دست به چنین اقدامی می‌زنند که البته این کار در آینده آسیب‌های شدیدی به این کودکان وارد می‌کند. یکی از این آسیب‌ها خودکشی این کودکان است.

در استان‌های غربی و جنوب غربی اکثر آمار‌های خودکشی دختران مربوط به پدیده کودک‌همسری می‌شود. این دختران با خودسوزی، گچ خوردن و... به زندگی خود پایان می‌دهند. این ازدواج‌ها اجباری است برای همین آسیب‌های زیادی به این کودکان وارد می‌شود و در آینده آن‌ها یا از زندگی‌شان فرار می‌کنند یا وارد روابط نامشروع می‌شوند یا از همسران خود طلاق می‌گیرند یا همان‌طور که اشاره کردم دست به خودکشی می‌زنند.

دختری که اواخر سال گذشته در اهواز توسط همسرش به قتل رسید نمونه بارزی از همین آسیب‌ها در پدیده کودک‌همسری است. کودکانی که در سن خیلی پایین ازدواج می‌کنند اصلا تصوری از ازدواج ندارند و حتی نمی‌توانند دست چپ و راست خود را از هم تشخیص دهند.

این دختران مدتی بعد از ازدواج‌شان نیز بچه‌دار می‌شوند. خب با گذشت زمان این دختران در آینده دچار آسیب‌های فراوانی به لحاظ روحی و روانی می‌شوند. در نهایت نهاد خانواده که مهم‌ترین نهاد جامعه است به خطر می‌افتد.

بنابراین خود این دختران که در سنین پایین ازدواج کردند و همچنین کودکان آن‌ها دچار آسیب‌هایی می‌شوند. مثلا در سیستان و‌بلوچستان پدر خانواده به خاطر اینکه پول ندارد قرضش را ادا کند مجبور می‌شود دخترش را در 9 سالگی به مردی سی یا چهل ساله بدهد.

در نتیجه تشکیل چنین خانواده‌هایی مستحکم نخواهد بود و چند سال بعد از ازدواج‌شان دختر از آن زندگی فرار می‌کند. یکی از علل فرار دختران همین پدیده کودک‌همسری است. چندین سال پیش که من در خصوص همین زمینه تحقیقاتی را انجام می‌دادم به این موضوع برخوردم که برخی دخترانی که از خانه فرار می‌کردند دلیل خود را ازدواج اجباری عنوان می‌کردند.

در همان سال‌ها که بنده روی موضوع دختران فراری کار می‌کردم با دختری مواجه شدم و در گفتگو با او متوجه شدم که پدرش قصد داشته او را به اجبار شوهر دهد و آن دختر هم تصمیم به فرار گرفته بود و در ترمینال جنوب مورد ظن ماموران قرار گرفته و به کلانتری منتقل شده بود. آسیب‌های اجتماعی با هم در ارتباط مستقیم هستند.

یک آسیب، آسیبی دیگر به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال وقتی دختران از ترس ازدواج اجباری تصمیم به فرار می‌گیرند در همان شب اول یا دوم مورد آزار و اذیت جنسی افراد سوءاستفاده‌گر قرار می‌گیرند. خب همین روند را در نظر بگیرید آسیب پشت آسیب پدیدار می‌شود. در ازدواج‌های اجباری توافق فکری وجود ندارد، رضایت جنسی وجود ندارد به همین دلیل این زندگی‌ها پس از مدتی نابود می‌شود و از بین می‌رود.»

او در ادامه درباره راهکار‌های پایین آمدن آمار مربوط به این معضل اشاره می‌کند و می‌گوید: «این معضلی است که با گذشت زمان کمتر خواهد شد. این معضل با ارایه دادن مقاله‌ها، آموزش در فضای مجازی، آموزش‌های لازم توسط رسانه‌ها و اطلاع‌رسانی آموزش و پرورش به والدین نسبت به قبل کمتر شده است.

در کل این پدیده ریشه در فرهنگ و اسلام دارد، اما در حال حاضر در کشور ما به علت مشکلات مالی و فقر اقتصادی این پدیده رخ می‌دهد. این پدیده به لحاظ جغرافیایی کشورمان نوع آن نیز متفاوت است.

در لرستان و خوزستان برخی طایفه‌ها برای اینکه درگیری و اختلافات قومی و قبیله‌شان را پایان دهند، دختران یا پسران خود را در سن پایین به عقد هم در می‌آورند که آن را خون بس می‌نامند.

در این نوع کودک‌همسری نیز آسیب وجود دارد. مواردی هم وجود دارد که دختر و پسر را در کودکی به عقد هم در می‌آورند و وقتی دختر به سن بلوغ می‌رسد با ازدواج مخالفت می‌کند و عقدشان را به هم می‌زند.

همین مخالفت دختر باعث می‌شود که پسر اسلحه به دست بگیرد و خود دختر و خانواده دختر را به قتل برساند. در برخی موارد هم پسر در آخر کار خود را نیز می‌کشد.

در بخشی از استان‌های کشور نیز به دلیل فرهنگ آن منطقه دختر خودش از این موضوع ناراحت نیست و گاهی خوشحال است که با ازدواجش اختلاف قومی‌شان را برطرف کرده. بنابراین اگر ملاحظه کنید دو عامل فقر فرهنگی و فقر اقتصادی باعث بروز پدیده کودک‌همسری می‌شود.»

از میان اخبار

«لباس مامورانی که مهسا را بازداشت کردند، دوربین داشت»

پدر دانش‌آموز تنبیه شده: پسرم سردرد دارد و بی‌حال است