منشِ «امیرکبیر»؛ تجربه تاریخی برای نجات ایران از تجزیه
"امیرکبیر" با یک دست در جنگ با نیروهای پیشران تجزیه ایران بود و با دست دیگر اصلاح امور دولت؛ اینک نام امیر کبیر بر تارک تاریخ ایران میدرخشد و راه او پیش روی ماست."
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، جعفر حسنخانی در یادداشتی به بررسی یک تجربه تاریخی در برخورد با آشوبهایی در گوشه و کنار ایران پرداخت؛ این تجربه مربوط به میرزا محمدتقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر صدراعظم ایران دوره ناصری است که توانست در طول دوران مسئولیت خود با فرقههای ضاله و تجزیهطلب با قاطعیت برخورد کند و مانع از چندپاره شدن ایران شود. مقطعی از زندگانی امیرکبیر که کمتر به آن پرداخته میشود.
حسنخانی نوشت: نزدیک به 180 سال قبل، وزیر مختار انگلیس در ایران، قبل از عزیمت به ایران در ورشو با تزار روسیه (نیکولای اول) و صدراعظم وی دیدار کرده و پیرامون سیاست مشترک لندن و پترزبورگ در قبال ایران گفتوگو میکنند.
درآن دیدار عنوان شد دولت روسیه «تصمیم دارد هرگاه در ایالت آذربایجان اغتشاشی درگیرد، دخالت نظامی کند». با این گزارش به نظر میآمد همه چیز برای تکرار ترکمنچایی دیگر و جدا شدن بخش دیگری از ایران آماده بود. همه منتظر شروع اغتشاش بودند تا سهم خود را از کیک ایران بردارند.
یادداشت | میرزا محمدتقی خان امیرکبیر که بود؟آشوب و اغتشاش شروع شد. پیروان علی محمد باب شورش را آغاز کردند. محمدعلی حجت در زنجان و حسین بشرویهای و محمدعلی قدوس در مازندران و یحیی دارابی در نیریز شیراز سر به شورش گذاشتند.
با جو تبلیغاتی که ایجاد کردند علی محمد باب را امام زمان معرفی مینمودند و همزمان با اقدامات خشونتآمیز، رعب و وحشت فراگیری را بر کشور حاکم کرده بودند. در مسیر خود، علمای شیعه، ماموران دولتی و مردم مخالف را به شکل فجیعی میکشتند. در جشن فسخ اسلام و استقلال آیین خود در بَدَشت شاهرود، زرین تاج قزوینی (قُرَهُالعَین) حجاب از سر برداشت و عریان و بزک کرده در جمع پیروان و جوانان حاضر شد تا پیروان باب، ابطال اسلام را در عمل اعلام نمایند.
مردمانی فریب خورده دسته دسته به آنها میگرویدند؛ کشور غرق در آشوب و خون شده و دین و دنیای ایرانی در خطر افتاده بود. افزون بر آن، شورشهای دیگری نیز آغاز شده بود: فتنه آقاخان محلاتی، سرکشی سیفالملوک میرزا در قزوین، شورش جمعی در بروجرد، طغیان در کرمانشاه، انقلاب کردستان و عصیان رضاقلیخان اردلان، قتل نایب الحکومه توسط الواط، شورش برخی خوانین بختیاری و طوایف کرد، فتنه شیخ نصر حاکم بندر بوشهر، انقلاب حاکم بندرعباس،... و از همه مهمتر، فتنه حسنخان سالار در خراسان.
همه چیز برای تجزیه ایران و نابودی شیعه و دخالت نظامی خارجی آماده بود و ایران نفسهای آخر را میکشید که ناگاه میرزا تقیخان فراهانی (امیرکبیر) صدراعظم شد.
امیر ابتدا راه گفتوگو، نصیحت و مدارا را پیش گرفت اما هر روز اغتشاشات و قتل و غارت دامنه بیشتری پیدا میکرد و امیر را مجاب به استفاده از قوه قهریه مینمود
نیروهای خوفیه امیرکبیر شواهدی یافتند که سفارتخانه ها با سران بابیه در ارتباطاند، لذا امیر عزم نظم کرد و برخورد قاطع در پیش گرفت. امیر کبیر علی محمد باب اعدام کرد و به ستیز با خشونتطلبان پرداخت، فتنه خراسان و دیگر بلواها را یک به یک فرونشاند و از اینانمان فرقه زدایی کرد.
امیر کبیر با یک دست در جنگ با نیروهای پیشران تجزیه ایران بود و با دست دیگر اصلاح امور دولت؛ اینک نام امیر کبیر بر تارک تاریخ ایران میدرخشد و راه او پیش روی ماست.