مهاجران افغان بروند، بازار تولید کیف می خوابد؟/ فروشنده ایرانی: قطعاً با رفتن اتباع غیرقانونی، قیمت مغازهها و خانهها پایین میآید

اقتصادنیوز: «بسیاری از اتباع افغانستان غیرقانونی وارد کشور شده بودند و در اینجا کار میکردند. بازار را دست گرفته بودند و اکنون با خروج آنها وضعیت بازار کیف دچار تلاطم شده است.»
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه ایران نوشت:
خیابان مصطفی خمینی و حوالی چهارراه سیروس تا چشم کار میکند، مغازه است؛ مغازههایی که کرکره آنها یکیدرمیان بسته یا نیمهباز است؛ راستهای که تا چندی پیش یکی از شلوغترین و پرهیاهوترین بازارهای تهران بود و فروشندههایی که بسیاری از آنها از اتباع افغانستان بودند و بازار تولید و فروش کیف، کوله، چمدان و ساک را در اختیار داشتند.
کمی آن طرفتر در پاساژ عقیق، یکی از دهها مرکز تولید و فروش کیف و کفش که بسیاری از اتباع با اجاره مغازه کیف و کوله میفروختند، نه خبری از فروشندههاست، نه مشتری. اگر هم باشد، بسیار انگشتشمارند.
دو هفته از آتشبس و توقف تجاوزات اسرائیل و چند روزی از اعلام پایان مهلت خروج اتباع افغانستانی مقیم ایران میگذرد؛ مسألهای که حالا وارد مرحله پیچیدهای شده و ابعاد مهم اقتصادی آن در کنار ابعاد سیاسی و امنیتی تا حد زیادی نمایان شده است.
بوتیکدار کیف و کوله در پاساژ عقیق به صندلی بزرگی تکیه داده و سرگرم تماشای تلویزیون است. میگوید:«بازار قبل از جنگ هم راکد بود اما از این به بعد هم شرایط همان است؛ مشتری و خریدار نیست و در این شرایط نمیدانیم از کجا باید پول به دست بیاوریم تا گذران زندگی کنیم.» او به تولیدات بیکیفیت و ارزان کیفهای تولیدی توسط اتباع افغانستانی اشاره میکند و میگوید:«بسیاری از اتباع افغانستان غیرقانونی وارد کشور شده بودند و در اینجا کار میکردند. بازار را دست گرفته بودند و اکنون با خروج آنها وضعیت بازار کیف دچار تلاطم شده است.»
شاغلان خاموش
بیشتر فروشندههای داخل پاساژ که از اتباعاند سرگرم حساب و کتابهای خود هستند؛ میگویند باید کشور را ترک کنند در حالی که هنوز چکهای مشتریها را تسویه نکردهاند و به برخی از تولیدکنندهها نیز بدهکار هستند.
مغازه ابراهیم در طبقه منفی یک است. با ماشین حساب مشغول جمع زدن مبلغ چکهایی است که روی میز رها شدهاند. میگوید:«مجوز کسب دارم و به صورت قانونی در ایران زندگی و کار میکنم، اما تصمیم دارم به کشورم بازگردم زیرا این حرفه دیگر در ایران برای ما صرفه اقتصادی ندارد.» او که یک دختر 4 ساله دارد و نگران آینده او است، میگوید:«دخترم اینجا به دنیا آمده و شناسنامه ندارد اما تا شرایط و سرنوشت خودم مشخص نشود، دوست ندارم فرد دیگری را به خانواده اضافه کنم.»
او با گلایه از اینکه برخی از اتباع افغانستان در اینجا اشتباهات زیادی مرتکب شدهاند، میگوید:«در خیلی از مواقع ما افغانستانیها هم مقصر هستیم و کارهای اشتباهی میکنیم و در آن برنامهریزی نداریم. بیشتر مهاجران افغانستانی در اینجا فرزندان زیادی به دنیا آوردهاند در حالی که وضعیت خودشان بیسامان بود؛ نه شغل و درآمد مناسبی و نه مسکن مناسبی داشتند. خانوادهای را میشناسم که 6 فرزند قد و نیمقد دارد و همسرش هم باردار است. آنها به این موضوع فکر نمیکنند که این تعداد فرزند را برای چه میخواهند.»
ابراهیم معتقد است دولت ایران نباید کار را در همه صنوف از اتباع میگرفت:«مثلاً سنگبری در اصفهان که دست اتباع افغانستانی بود، دچار رکود شده است. وضعیت کیف هم همینطور. بسیاری از کارخانهها خالی از کارگر شده و در وضعیت بد اقتصادی قرار گرفتهاند.» او میافزاید:«بازار کیف در ایران دست ما بود و خیلی از هموطنان من حتی چرخهای کیفدوزی را هم با خودشان میبرند. از آنجایی که بازار کیف در ایران و خارج از ایران را میشناسیم، میتوانیم کسب درآمد کنیم. من و خانوادهام میتوانیم تا پایان سال در ایران بمانیم. الان هم حساب و کتابمان جمع نیست. از خیلیها طلب دارم و به عدهای هم بدهکار هستم. باید به آنها رسیدگی کنم تا حق مردم بر گردن من نباشد. تاکنون هم برای کار و اجاره مغازه هیچ مشکلی در ایران نداشتم و کسی از من بازخواست نمیکرد. راحت تولید میکردم و به راحتی خانه و مغازه اجاره میکردم.»
در بخش دیگری از پاساژ، یک تولیدکننده و یک خریدار افغانستانی در مغازه در حال گپ و گفت هستند. تولیدکننده مجوز کسب دارد و تعدادی کیف به همشهری خود فروخته تا برای سوغات ببرد. مشتری، کیف را داخل نایلون مشکی قرار میدهد و میگوید:«مجوز اقامت در ایران دارم، اما میخواهم از ایران بروم و این هدایا را برای دوست و آشنا میبرم. متأسفانه برخی از هموطنان ما که غیرقانونی وارد ایران شدند، اشتباهات زیادی انجام دادند و به همین جهت دولت ایران مجبور به اقدام شد.»
فروشنده در پاسخ به این سؤال که احساس شما در مورد دوستان و اقوامتان که مجبور هستند کشور را ترک کنند چیست، میگوید:«قطعاً جای خالی آنها در کنارمان خیلی محسوس است اما چارهای نیست و باید تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بود. وضعیت بازار کیف هم قطعاً دچار رکود میشود اما بعید میدانم زمان زیادی صرف شود و دوباره اوضاع به روال عادی خود بازخواهد گشت.»
اشغال فرصتهای شغلی
از پاساژ خارج میشوم و به راسته مغازهداران داخل کوچه میرسم. کارتنهای بستهبندی شده بزرگ داخل مغازهها نشان از این دارد که مقصد این کارتنها کشورهای همسایه است. یکی از مغازهدارها میگوید:«بلاتکلیفی کسب و کارمان فقط به این موضوع خلاصه نمیشود، تمام اصناف از لوازم جانبی و اولیه تا اکسسوریها و حتی خدماتی و توزیعی، نمیدانند چه کنند.»
داخل یکی از مغازهها زن جوانی مشغول چیدن کیف در ویترین است. مهناز با اشاره به بالا بودن کرایه مغازه و حضور اتباع در بازار کیف میگوید:«کرایه مغازهها خیلی بالاست و اگر من اینجا را با 500 میلیون تومان نگیرم، یک نفر از اتباع با 700 میلیون تومان اجاره میکند.
آنها کارهای بیکیفیت و با قیمت پایین تولید میکنند و نهتنها در ایران میفروشند بلکه به خارج از ایران مثل عراق و کشورهای عربی هم صادر میکنند. این کیفها بهخصوص در روزهای نزدیک به اربعین متقاضی زیادی دارد. بسیاری از عراقیها در همین روزها به ایران میآیند و تعداد زیادی کیف و کوله میخرند و آنجا به ایرانیها میفروشند.»
مهناز به هزینههای تولید اشاره میکند و میافزاید:«صاحبان مغازه ها، خانهها و پاساژها، املاک خود را با قیمت بالا در اختیار اتباع غیرقانونی قرار میدهند. قطعاً با رفتن اتباع غیرقانونی، قیمت مغازهها و خانهها پایین میآید و تولیدکنندههای ایرانی میتوانند در این زمینه وارد شده و حوزه کیف و کوله را به دست گیرند.»
او میافزاید:«باید بپذیریم کشور ما مهاجرپذیر نیست. اگر کارفرماها اتباع غیرقانونی را استخدام نمیکردند یا کارگران اتباع به هر قیمتی تن به هر کاری نمیدادند، قطعاً نرخ بیکاری پایین میآمد. در این شرایط کارگران ایرانی مجبور به آموختن میشدند و در همین حوزه کیف و کولهپشتی برای خودشان کارآفرینی میکردند. اگر آموزش و فرا گرفتن بسیاری از مشاغل در نبود کارگران اتباع صورت میگرفت، اکنون شاهد این رکود نبودیم. قطعاً در آینده نزدیک بسیاری از کارگران ایرانی به این حوزه ورود خواهند کرد و با کمی زمان وضعیت به روال خود بازخواهد گشت.»
او در ادامه میگوید:«صنف کیف گستردگی خاص خود را دارد. به عنوان نمونه کولهپشتی و کوله مدرسه، دست مشهدیهاست که هر کسی حتی اتباع حق ورود به این صنف بهخصوص در فصل آغاز مدارس که متقاضی برای آن وجود دارد، ندارند و نمیتوانند به تولید و خرید و فروش بپردازند. اگر شخصی پنهانی اقدام به فعالیت کند با او برخورد کرده و از کارش منع میکنند. به همین جهت مراوده و معادلات خاص خودشان را در بازار دارند؛ مثلاً فصل کیف، کوله دادوستد نمیشود و فصل کوله، کیف دادوستد نمیشود.»
در کوچه مرادی دو فروشنده کیف در حال گپ و گفت هستند. آنها هم معتقدند در صنف کیف و کفش، هیچ کارگر ایرانیای وجود ندارد و همه اتباع افغانستان هستند زیرا آنها به دلیل دستمزد پایین جای کارگران ایرانی را گرفتهاند ولی با خروج آنها بازار کیف دوباره به دوران گذشته خود بازخواهد گشت.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید