مهدیه نساج و تجربه عاشقی در دو دنیای موازی
مهدیه نساج معتقد است نمایش «شُل بِمُل» در واقع لینکی بین دو شغل بازیگری و گارگردانی من است. ما در این اجرا 14 روز را طی می کنیم. یک موجود نر و یک موجود ماده در دنیاهایی موازی در سفر هستند. آنها پیش از این در یک زندگی با هم بودهاند و حالا همدیگر را گم کردهاند.
ماهرخ عباسپور: مهدیه نساج، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون متولد 21 آبان 1360 تهران با مدرک کارشناسی کارگردانی سینما از دانشگاه سوره و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی از دانشگاه آزاد تهران است. او دورههای بازیگری را در آموزشگاه استاد سمندریان و موسسه کارنامه گذرانده است. این هنرمند که فعالیت خود را با بازی در سریال «چهل تیکه» در سال 1387 آغاز کرد، از همان سال تا 1394 برای حدود هفت سال مداوم حضور روی صحنه تئاتر را تجربه کرد.
نمایشهای شببخیر مادر، ملپامنی، من از ارتفاع میترسم، ترانهای برای آیدا، شبی که آتیلا مُرد، و... ازجمله آثار نمایشی به شمار میآیند که با بازی این هنرمند به صحنه رفتهاند.
او آخرین بار با نمایش «شب بخیر مادر» روی صحنه تئاتر حضور پیدا کرد و اکنون بعد از 9 سال دوری به عنوان بازیگر و کارگردان نمایش عاشقانه - موزیکال «شُل بِمُل» در سالن شماره 2 پردیس شهرزاد میزبان مخاطبان است. «شُل بِمُل» روایتی عاشقانه و مدرن به لحاظ موسیقایی، از موجود نر و مادهای است که بین دنیاهای موازی در سفرند و طی چهارده روز سعی میکنند تا با مرور و یادآوری احساسات فراموششده خود بر ترس از زندگی غلبه کنند. این اجرا بهانهای شد تا به گفتوگویی کوتاه با مهدیه نساج بپردازیم.
چرا به سراغ این متن و اجرای موزیکال رفتهاید؟
این اجرا در واقع لینکی بین دو شغل بازیگری و گارگردانی من است. ما در این اجرا 14 روز را طی می کنیم. یک موجود نر و یک موجود ماده در دنیاهایی موازی در سفر هستند. آنها پیش از این در یک زندگی با هم بودهاند و حالا همدیگر را گم کردهاند. این دو برای پیدا کردن هم باید تمامی احساساتی که با هم تجربه کرده بودند به خاطر بیاورند تا بتوانند وارد دنیای دیگری شوند. هرکدام از این 14 روز به یکی از احساسات ازجمله ترس، شعف، عشق و... اشاره دارد و در نهایت این دو به حس ترس از «زندگی» غلبه می کنند. در واقع ما در تمامی دوران زندگیمان با ترسهای زیادی احاطه شدهایم و آنقدر زیربار این حس رفتهایم که از ریسک کردن فرار میکنیم و ترجیح میدهیم در گوشهای نشسته و با حداقلها بسازیم و از دایره امنمان خارج نشویم.
بازخورد اجرا تا امروز از سوی مخاطبان و منتقدان چگونه بوده است؟
خدا را شکر، تاکنون با بازخورهای خوبی از سوی مخاطبان روبرو شدیم. مخاطب ایرانی اغلب به دنبال یک قصه سرراست و روایتی خطی است اما روایت غیرخطی «شُل بِمُل» او را با چالش مواجه میکند. با این وجود ازآنجا که ما بازگوکننده حسهای متفاوتی هستیم؛ قصه متعلق به یک مخاطب خاص نیست و هر یک از مخاطبان با جایگزین کردن خود به جای شخصیتهای نمایش خودشان را در دل قصهای پیدا میکنند که میتواند به آنها مرتبط باشد.
به هر حال یکسری از عوامل و عناصر از گذشته در تئاتر ایران جاافتاده و پذیرفته شده است. نمایشهایی که با رویکرد جدیدتری شبیه به «شل بمل» به صحنه میآیند ممکن است مورد علاقه و سلیقه مخاطبان نباشند. درحالیکه برخی دیگر این نوع از کار را بسیار میپسندند. ازآنجا که تم اصلی اثر عاشقانه است و به تجربیات نوع بشر و حیوانات و حتی گیاهان به عنوان موجوات زنده این کره خاکی اشاره دارد، هر یک از مخاطبان حداقل با یک قسمت از اجرا ارتباط برقرار میکنند. شاید ازآنجاکه اکثر ما احساسات عاشقانه را تجربه کردهایم و روایت این 14 روز نیز عاشقانه است، غالباً بازخورد خوبی از مخاطب گرفته شده است.
کارگردانی سختتر است یا بازیگری و از تجربه کارگردانی برایمان بگویید؟
قطعا هر یک سختیهای خودش را داراست اما همزمانی آنها عملا باعث سختتر شدن کار میشود. شما به عنوان بازیگر تنها یک مسئولیت برعهده داری و آن هم ایفای درست نقش است اما زمانی که در جایگاه کارگردان میایستی، مسئولیت کل گروه، عوامل، حفظ اجرا، مراوده و ارتباط با دیگر بازیگران و عوامل برای رسیدن به نقطهای مشترک و یک اجرای منسجم کار سختی است. زمانی که به عنوان بازیگر در نمایشی به ایفای نقش میپردازی که کارگردان آن هم هستی، از چگونگی ایفای نقش آگاهی اما به عنوان کارگردان فرصت دیدن این بازی را روی صحنه از دست دادهای. در این شرایط با کمک تصویربرداری هم خودت را در ماجرا میبینی و هم کل صحنه را. این از سختیهایی است که در صرف حضور روی صحنه به عنوان بازیگر با آن مواجه نیستی و این موضوع سختی کار را دوچندان میکند. البته ازآنجاکه رشته تحصیلی من کارگردانی سینما بوده است و سالها تجربه حضور روی صحنه تئاتر را در کارنامه خود دارم، با این فرآیند ناآشنا نیستم.
به نظر شما این انجام همزمان بازی و کارگردانی چقدر به بهتر شدن کار کمک میکند؟
زمانی که خودت کارگردان نمایشی هستی که در آن به ایفای نقش میپردازی، دیگر با چالشهای همیشگی که به دلیل توافق یا تضاد با نظر کارگردان پیش میآید، روبرو نمیشوی. این موضوع بسیار جذاب است چون کاری که صلاح میدانی، انجام می دهی و لذت بازی در اجرای خودت خیلی بیشتر از اجرا در کار دیگری است. ولی لزوماً به بهتر شدن کار کمک نمیکند. امیدوارم که از این تجربه سخت، سربلند بیرون بیایم.
245245
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1853680