یک‌شنبه 27 آبان 1403

نگاهی به تصویرسازی جریان غربگرا پیرامون توقف موقت مذاکرات

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
نگاهی به تصویرسازی جریان غربگرا پیرامون توقف موقت مذاکرات

باید پرسید چرا جریانی در داخل کشور بدون جست‌وجو پیرامون واقعیت، براحتی تصویر مطلوب دولت‌های غربی را بازنمایی می‌کند؟! آیا جز این است که جریان غربگرا، تحریف و وقاحت را هم از غربی‌ها به ارث برده است؟

به گزارش مشرق، گروه پس از اعلام خبر توقف مذاکرات و درز اخبار متنوع و بعضاً متناقض از ناحیه مذاکره کنندگان غربی، رسانه‌ها روند گمانه‌زنی پیرامون علت یا علل این توقف را آغاز کردند. محمل‌های اصلی رسانه‌ها، توئیت‌ها و اظهارات پراکنده و حاشیه‌ای طرف‌های غربی مذاکره بود؛ ازجمله توئیت روز جمعه جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که برای نخستین بار از عبارت «عوامل بیرونی» برای بیان دلیل این توقف استفاده کرد که هرچند با پاسخ وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران همراه شد؛ اما درکنار اظهارات سایر مقامات غربی، درنهایت موجب ارائه تفسیرهای مطلوب طرف غربی شد. در چنین شرایطی، آنچه در فضای رسانه‌های غربی به نحو اجمالی طرح شده بود، در فضای رسانه‌ای داخل ایران به عریان‌ترین شکل توسط جریان رسانه‌ای موسوم به اصلاح‌طلب مطرح شد. به بیان دیگر، سرنخ مجعولی که مقامات غربی به دست رسانه‌ها دادند، در ایران به طور کامل پیگیری شد و آن سرنخ رسانه‌ای که با کلیدواژه «عوامل بیرونی» بازنمایی شد، عبارت بود از انکار مسئولیت امریکا در توقف مذاکرات و افکندن بار این مسئولیت در زمین ایران و روسیه که در ادامه با تفصیل بیشتری به آن پرداخته خواهد شد.

نگاهی به خطوط القایی رسانه‌های جریان اصلاح‌طلب

پیش از پرداختن به مصادیق تصویرپردازی رسانه‌ای این جریان، باید به یک گزاره القایی کلان اشاره کرد که سایر گزاره‌ها و تصاویر فرعی که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود، ذیل آن طبقه‌بندی می‌شوند. انگاره «ایران؛ مستعمره روسیه» یک روند سنتی و کلان عملیات روانی است که رسانه‌های جریان ضدانقلاب در خارج به همراه رسانه‌های جریان اصلاحات آن را به انحای مختلف بازنمایی می‌کنند. اما آن تصاویر و گزاره‌های فرعی‌تر که در این مقطع توسط جریان اصلاحات به مخاطب تلقین می‌شوند، گزاره‌هایی از این دست هستند: «احیای برجام با منافع مسکو سازگار نیست»، «روسیه با طرح درخواست‌های فرابرجامی و زیاده‌خواهی سعی در برهم زدن توافق دارد»، «ایران با تعلل در مذاکرات، فرصت‌سوزی می‌کند» و «ایران، قربانی و وجه المخاصمه نزاع روسیه و امریکاست» و...

اما به عنوان نمونه در این بخش به چند مورد اشاره می‌شود؛ مثلاً سارا معصومی خبرنگار نزدیک به عباس عراقچی در گزارشی برای روزنامه اعتماد به بازنمایی دو تصویر زیاده‌خواهی‌های فرابرجامی روسیه و انفعال ایران می‌پردازد:

«درحالی‌که طرف‌های غربی، مطالبه جدید روسیه مبنی بر دریافت مصونیت تحریمی هرگونه کار تجاری با ایران از تحریم‌های وضع‌شده بر مسکو به دلیل تحولات اوکراین را عامل کند شدن مذاکرات می‌دانند، طرف روسی ترجیح می‌دهد این مطالبه را در قالب برجام تعبیر و تفسیر کند. این در حالی است که هدفگذاری برجام رفع تحریم علیه ایران است و نه رفع تحریم علیه هرکدام از کشورهایی که در این توافق حضور دارند! در این فضا سخنان اخیر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه درباره هدف ایالات متحده از تمایل به مذاکره با ایران و ونزوئلا هم نشان از تمایل روسیه برای سهم‌خواهی بیشتر و البته فراتر از برجام از مذاکرات وین دارد.»

روزنامه جمهوری اسلامی هم که به اسم سیاست «نه شرقی، نه غربی» به طور ثابت در اکثر تولیداتش روند روسیه‌ستیزی را دنبال می‌کند، در یادداشتی به قلم غلامرضا بنی‌اسدی، رسماً تصویر «زیر میز مذاکره زدن روسیه» را بدون هیچ استناد قابل ذکری به مخاطب القا می‌کند.

درباره گزاره «فرصت‌سوزی ایران» نیز می‌توان به یادداشت کوروش احمدی در روزنامه اعتماد اشاره کرد که علاوه بر القای روس‌هراسی، رنگ و بوی تهدید هم داشت، آنجا که نوشته:

«مقامات ایران باید توجه داشته باشند که فرصت‌ها نه الزاماً دوام دارند و نه قابل تکرارند. فرصت‌ها برای تأمین منافع ملی همیشه می‌توانند بسرعت از دست بروند. ایران یک‌بار در تیرماه گذشته فرصت توافق را داشت. امروز نیز اگر از هر فرصتی برای نهایی کردن برجام استفاده نشود یا در جهت ایجاد چنین فرصتی تلاش نشود، معلوم نیست فردا خیلی خیلی دیر نباشد.»

نگاهی به اهداف جریان اصلاح‌طلب

کنش‌های رسانه‌ای را نمی‌توان به عنوان اقداماتی کور و تصادفی تلقی کرد و از نقاط اتصال و تقاطع‌های کاری مقرر یا نانوشته میان ایشان به سادگی گذشت، خاصه با توجه به سوء پیشینه این جریان در جعل، تحریف حقیقت و قلب واقعیت که بارزترین نمونه آن القای بزرگ‌ترین دروغ تاریخ معاصر ایران یعنی القای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و راه‌اندازی و سازماندهی آشوب خیابانی 8 ماهه در تهران بود. حال پرسش این است که این جریان، چه اهدافی - اعم از روانی و میدانی - را در این مقطع از تاریخ کشور دنبال می‌کند؟

عجالتاً به چند مورد می‌توان اشاره کرد، ازجمله اینکه جریان اصلاح‌طلب تا پیش از این به طرز مشکوکی انگاره «حتمی بودن توافق» را بازنمایی می‌کرد که این تصویر حداقل دو پیامد دارد؛ یکی شرطی شدن بازار و دیگری شرطی‌سازی افکار عمومی. به بیان دیگر، چه در صورت توافق و چه در صورت عدم توافق، تبعات سوء اجتماعی و اقتصادی دامنگیر کشور می‌شود؛ درصورت توافق، انتظارات بازار و افکار عمومی از واقعیت فراتر می‌رود و نوعی تعجیل و استعجال روانی نسبت به عواید توافق حاصل می‌شود و درصورت عدم حصول نتیجه مذاکرات نیز به طور مضاعفی پیامدهای این انتظارات در جامعه سرریز می‌شود.

هدف دیگر این جریان، نمایش تصویر یک دولت بی‌کفایت از دولت سیزدهم است که جهت حرکتش کاملاً خلاف شعارهایش بوده و حداقل فایده این تصویرپردازی برای این جریان این است که از یک سو، مشروعیت و اقبال مردمی دولت رئیسی را زایل می‌کند و از سوی دیگر، زمینه را برای تطهیر چهره جریان لیبرال و غربگرا فراهم می‌کند.

دیگر هدف راهبردی محافل اصلاح‌طلب که برخی از ایشان پیشینه امنیتی هم دارند، تمهید فضای آشوب و ناآرامی است و این زمینه‌سازی را از طریق ابزارهایی که در اختیار دارند انجام می‌دهند. به عنوان نمونه می‌توان به آموزش، تحریک و سازماندهی معلمان توسط یک کانال تلگرامی به نام «شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان» اشاره کرد که اعضای ارشد آن سابقه عضویت در احزاب اصلاح‌طلب دارند.

مصادیق متعددی برای تمهید فضای ناآرامی توسط جریان مزبور وجود دارد که به عنوان خطوط پیوسته رسانه‌ای می‌توان در فرصتی مستقل به آنها پرداخت. مثلاً این تیتر روزنامه آرمان ملی (متعلق به خانواده هاشمی): «بحران معیشت، جوانان را به سمت انتقام می‌برد» که محتوای گفت‌وگویی آسیب‌شناسانه را به یک تصویر خشونت‌آفرین تبدیل کرده که روندی ممتد و سنتی است و نمونه‌های فراوانی برای آن می‌توان برشمرد.

حقیقت چیست؟

اظهارات صریح سخنگوی وزارت امور خارجه مبنی بر بی‌اعتبار بودن روایت طرف غربی مذاکرات و تصریح به این موضوعات که «مسئولیت فعلی و نقطه عدم توافق، به عهده امریکاست و آخرین قدم‌ها، تصمیمات سختی است که همه آنها در سبد امریکاست» درکنار این اظهارات که «طی یازده ماه گذشته، نزدیک‌ترین مواضع در مذاکرات وین را نمایندگان چین و روسیه داشتند و نباید اجازه داد که روایت‌های برخاسته از غرب، مسائل را عوض کند»، مواردی هستند که در تعارض کامل با تصویرپردازی غربی‌ها و جریان اصلاح‌طلب قرار دارند.

اخباری که از میانه مذاکرات به گوش می‌رسد نیز مؤید عدم مسئولیت‌پذیری طرف امریکایی در به رسمیت نشناختن برخی حقوق و منافع اولیه ایران و پافشاری بر برخی امور حاشیه‌ای است و آنچه می‌توان از متن و حاشیه‌های مذاکرات تشخیص داد، این است که طرف امریکایی بنا به طرح و برنامه‌ای که قرار است درآینده نزدیک در غرب آسیا عملیاتی کند، راضی به توافق نیست؛ چراکه سیاست «توازن قوا و احاله مسئولیت» که مشروط به خروج نظامی امریکا از منطقه است، با توافقی که می‌تواند دست ایران را در مقابله با شیطنت صهیونیست‌ها و متحدان منطقه‌ای امریکا بازتر از قبل کند، در تعارض است.

نشانه‌های متعددی برای این مسأله می‌توان برشمرد؛ ازجمله اینکه اگر رژیم صهیونیستی مانند سابق صرفاً می‌خواست روی روند مذاکرات، تأثیر سلبی و تخریبی بگذارد، مانند گذشته نهایتاً به چند تهدید لفظی و نمایش سیاسی و رسانه‌ای اکتفا می‌کرد؛ نه اینکه در میانه مذاکرات، اقدام به حمله نظامی علیه نیروهای ایرانی کند و این بدون چراغ سبز امریکا ممکن نبود.

دولت امریکا همزمان با مذاکرات، تحریم جدید وضع می‌کند، نفتکش‌های ایرانی را توقیف می‌کند، تضمین رسمی برای عدم اعاده تحریم‌ها نمی‌دهد، سپاه را از لیست گروه‌های تروریستی خارج نمی‌کند، اما برای خروج سنتکام از فهرست گروه‌های تروریستی و عدم منع تعقیب قاتلان شهید سلیمانی تضمین رسمی می‌خواهد؛ بعد با تمام این اوصاف سعی در افکندن مسئولیت شکست مذاکرات به عهده روسیه و ایران دارد! درحالی که با توجه به دشمنی صریح غربی‌ها با روسیه، اگر حقیقتاً روسیه خواسته‌های فرابرجامی مطرح و مسیر مذاکرات را منحرف می‌کرد، دولت‌ها و رسانه‌های غربی چنان پروپاگاندای سنگینی علیه روسیه رقم می‌زدند که میراث روس‌ها از این مذاکرات چیزی جز یک رسوایی تاریخی نبود، نه اینکه به واسطه تمثیل و استعاره و رمزگویی متوسل بشوند و به گفتن عباراتی مانند «عوامل بیرونی» اکتفا کنند و نتیجه‌گیری را به رسانه و افکار عمومی واگذار کنند! کما اینکه در ماجرای نزاع اوکراین و روسیه نیز به همین طریق عمل کردند و با اینکه ریشه‌های این جنگ در سیاست‌های توسعه‌طلبانه خودشان بود؛ ولی از روس‌ها و شخص پوتین تصویر یک شرارت تاریخی بی‌سابقه بازنمایی کردند.

به هر تقدیر، وقاحت ذاتی و رسانه‌ای طرف غربی باعث شد مانند سابق به تطهیر خود و تخریب وجهه طرف مقابل بپردازد؛ اما باید پرسید چرا جریانی در داخل کشور بدون جست‌وجو پیرامون واقعیت، براحتی تصویر مطلوب دولت‌های غربی را بازنمایی می‌کند؟! آیا جز این است که جریان غربگرا، تحریف و وقاحت را هم از غربی‌ها به ارث برده است؟