چهارشنبه 7 آذر 1403

نگاهی به مفهوم «تحول» در کلام رهبر انقلاب / بررسی مفاهیم نزدیک و برخی انحرافات در مسئله تحول

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
نگاهی به مفهوم «تحول» در کلام رهبر انقلاب / بررسی مفاهیم نزدیک و برخی انحرافات در مسئله تحول

گروه امام و رهبری خبرگزاری فارس؛ پرونده تحول در اندیشه رهبرانقلاب 1: یکی از کلیدواژههای اصلی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب طی سالیان گذشته، بحث تحول و تحولخواهی است که طی سالیان گذشته ده‌ها بار از سوی ایشان مطرح شده و در برخی سخنرانیها به صورت مبسوط پرداخته شده است. ایشان تحول را یکی از ضروریترین نیازهای جامعه میدانند که باید از این طریق برخی عقبماندگیهای به وجود آمده در انقلاب اسلامی را جبران کرد.

با مطالعه مباحث مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان به یک منظومه کامل درباره تحول دست یافت. در چارچوب مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان بخشهایی همچون مفهوم تحول، ضرورت تحول، حوزه‌های تحول، کارگزاران تحول و پایه و موانع تحول را مشاهده کرد.

نگاه رهبر انقلاب به موضوع تحول یک نگاه کلان و فلسفی است و ایشان معتقدند که «تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد.» که نوعی نگاه تکاملی را میتوان در این نظریه مشاهده کرد.

در این مقاله به بررسی تعریف و مفاهیم تحول، بیان‌های انحرافی از تحول، منطق و ضرورت تحول و مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول خواهیم پرداخت و دیگر مباحث در حوزه تحول در یادداشتهای دیگری مطرح خواهد شد.

تعریف و مفاهیم مقابل

مفهوم تحول از نگاه مقام معظم رهبری ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی در همه بخشهای اداری و حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی مردم است.[1]

ایشان در سال 1400 و در دیدار با تشکلهای دانشجویی به صورت مفصل به بحث تحول پرداخته و دو نوع گرایش اصلی به تحول را مطرح میکنند. «البته تحول، یک عنوان عامی است؛ خیلی‌ها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحول را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضی‌ها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوه‌های غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحول میکنند، منتها آن تحولی که مورد نظر آنها است، تحول در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحول آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. می‌بینیم در اظهاراتی که در باب تحول میکنند، راجع به عادی‌سازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض [2] میکنند و تحریص [3] میکنند و این را در واقع خط نشان تحول به شمار می‌آورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحول، تحول برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحول، تحول برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمه‌ی تحول کافی نیست. مراد از تحول در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوه‌های نو و با نوآوری و ابتکار.»[4]

رهبر انقلاب در سال 1395 و در بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی به بیان شاخصهای انقلابی بودن پرداخته و حرکت به سمت تحول را یکی از شاخصهای اصلی انقلابی بودن ذکر میکنند.[5]

در علم منطق گفته میشود یکی از راههای تعریف یک مفهوم تعریف مفاهیم مخالف یا ضد آن است که مقام معظم رهبری نیز برای بیان تعریف مفهوم تحول از این روش استفاده کردهاند. ایشان در سال 1385 و در دیدار با دانشجویان دانشگاههای سمنان به مفهوم مقابل تحول پرداخته و میفرمایند: «در مقابلِ تحول چه هست؟ رکود. نقطه ی مقابل تحول، رکود است. بعضی اینها را غلط می فهمند و اشتباه معنا می کنند. بعضی رکود را با ثبات اجتماعی اشتباه می کنند. رکود، بد است؛ ثبات اجتماعی خوب است. بعضی خیال می کنند که رکود یعنی ثبات اجتماعی. تحول را هم بعضی با آنارشیسم و هرج و مرج و هر چی به هر چی بودن، اشتباه می کنند. این اشتباهات موجب شده است که یک عده ای که طرفدار ثبات اجتماعی اند، با هر تحولی مخالفت کنند؛ به خیال اینکه این تحول، ثبات را به هم می زند. از طرف دیگر، کسانی که خیال می کنند هر تحولی به معنای ساختار شکنی و شالوده شکنی و زیر سؤال بردن همه ی اصالتهاست، اینها هم برای اینکه تحول ایجاد کنند، ثبات اجتماعی را از بین می برند و دچار خطر می کنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. تحول، یک چیز است، آنارشیسم، یک چیز دیگر؛ و هرج و مرج هم یک چیز دیگر است.»[6]

از سوی دیگر تحول فقط در مباحث مادی و شاخصهای پیشرفت ظاهری نیست و میتوان در بسیاری از زمینه‌های اخلاقی و معنوی نیز موضوع تحول را مطرح کرد. رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند: «اگر ملتی بتواند یک تحول اخلاقی در خود به وجود آورد؛ اگر بتواند رذایل اخلاقی را از درون خود پاک‌سازی کند و خود را به فضایل اخلاقی آراسته سازد، حقیقتاً برای آن ملت عید است. شاید اساساً قرار دادن اعیاد چه اعیاد ملی و چه اعیاد دینی و مذهبی برای ایجاد چنین تحولاتی در درون انسان‌هاست. خوشبختانه در این سالهای اخیر، ملت ما از لحاظ معنوی، پیشرفتهای زیادی کرده‌اند. اقبال به معنویات، اقبال به دین و عبادت، توجه به ذکر و حضور و خشوع و به نماز و روزه و به طاعت حق و تقرب به پروردگار در بین ملت ما؛ بخصوص جوانانمان رایج و شایع شده است؛ ولی تحول اخلاقی، فقط این نیست. شاید بشود گفت که تحول اخلاقی برای ملت، دشوارتر هم هست و به همین جهت، در باب تحول اخلاقی هم مخاطب اول و مسئول اول جوانان هستند که برای آن‌ها همه‌ی کارها آسان‌تر و راحت‌تر است. دلهای جوانان، نورانی است و فطرتهای آنان، سالم و دست‌نخورده است. آلودگی آنان به زخارف و آلودگیهای دنیا؛ به بندهای گرانی که پول‌دوستی و مالدوستی و جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی و این چیزها بر پای انسان می‌زند، خیلی کمتر است؛ لذا تحول اخلاقی در جوانان آسان‌تر است. البته میان‌سالها، بلکه کم‌سالها هم نباید از امکان تحول اخلاقی در خودشان مأیوس باشند. تحول اخلاقی، یعنی اینکه انسان هر رذیلت اخلاقی را هر اخلاق زشت، هر روحیه‌ی بد و ناپسندی که موجب آزار دیگران یا عقب‌ماندگی خود انسان است کنار بگذارد و خویشتن را به فضایل و زیباییهای اخلاقی، آراسته کند.»[7]

ایشان در جای دیگری درباره تحول معنوی انسان در نظام اسلامی میفرمایند: «در نظام اسلامی، آن تحولی که به وجود می‌آید، صرفاً تحول سیاسی نیست. فرق اساسی نظام الهی با نظامهای دیگر، همین است. در نظام الهی، انسانها تحول معنوی پیدا می‌کنند. انسان مادی، انسان معنوی و الهی می‌شود و آرزوهای مادی به آرزوهای والای انسانی و خدایی تبدیل می‌گردد. اگر شما ملاحظه می‌کنید که مسلمانان به برکت برهه‌ی کوتاهِ حاکمیتِ خدا در صدر اسلام به برکت همان چند سال معدود توانستند قرنهای متمادی دنیا را متحول کنند؛ به دنیا علم و مدنیت و تفکر و عقل و روح و معنا و منطق و همه چیز ببخشند؛ آن مدنیت عظیم اسلامی را پدید آورند و زمینه‌ی پیشرفتهای بشر را در سالها و قرنهای بعد از آن ایجاد کنند، به خاطر آن تحولی است که در انسان مُسلمِ صدر اسلام به وقوع پیوست.»[8]

بیانهای انحرافی از تحول

رهبر انقلاب در کنار تبیین معنای دقیق تحول، به برداشت‌ها و بیانهای انحرافی از این موضوع نیز پرداختهاند. ایشان در سال 1379 و در خطبه نماز جمعه تهران به معنای غلط تحول اشاره کرده و میفرمایند: «اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها، یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحول مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم می‌شناسیم. حالا بعضی که از تفاله‌ها و پس‌مانده‌های رژیم گذشته‌اند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عمله ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همه‌ی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند!‌»[9]

اما در برخی موارد نیز مدعیان اصلاحات و تحول با شعار ارزش‌گرایی و به صورت افراد نفوذی وارد میدان میشوند و سعی میکنند که نظام اسلامی را از اهداف اصلی خود دور کنند. «اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر این‌گونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند.»[10]

ایشان در سخنرانی نماز جمعه سال 79 خود به عناصری که در فعالیتهای سیاسی تأثیرگذارند اشاره کرده و سه عنصر توجه به ارزشهای انقلاب، هماهنگی بین ارزش‌ها و تحول را به عنوان عناصر اصلی مطرح میکنند. ایشان سپس به موضوع تحول اشاره کرده و میفرمایند: «عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب می‌شود که جمود و تحجر و کهنگی به‌وجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنباله‌اش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی به‌وجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدیت تمام دنبال کنیم.»[11]

رهبر معظم انقلاب بارها به موضوع پیشرفت و تحولی که به نام و در لباس اصلاحگری بوده اشاره کرده و به ذکر نمونههایی در تاریخ ایران میپردازند. ایشان می‌فرمایند: «دو گرایش غلط همیشه درباره‌ی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهائی که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربه‌هائی که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری - که هم بیسواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند - عامل و وسیله‌ی وابستگیِ نادانسته‌ی کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!

در قضیه‌ی مشروطه، آن خطِ انگلیسیِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان کسانی که رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضل‌الله را به دار کشیدند، مرحوم آیهالله بهبهانی را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادی را که وابسته‌ی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطه‌خواه بر مردم مسلط کردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام گرفت.

رضاخان با شعار ترقی و اصلاح آمد سر کار. کودتا کرد؛ حکومت کودتا، بعد هم آن دیکتاتوریِ سیاه و بی‌نظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمد رضا پسر او - حکومت موروثی و بعد هم کودتا در مرداد 32- هم ادعای حرکت اصلاحی داشت و این همه فاجعه برای این کشور به وجود آوردند. ضربه‌ای که به این کشور و به این ملت زدند، این طوری بود.

در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها - که لکه‌ی ننگ تاریخ بشر در یکی دو قرن اخیر هست - به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیس‌ها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریکای لاتین رفتند بومیها را قتل عام کردند، سرزمینها را تصرف کردند، دزدی کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار.»[12]

از سوی دیگر برخی افراد هم با هر نوع تحول و نوآوری مخالفت میکنند که این مورد نیز از سوی رهبر انقلاب مردود شمرده شده است. ایشان در سال 1386 و در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد میفرمایند: «از یک طرف هم در نقطه‌ی مقابل، کسانی بوده‌اند و هستند که با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت کرده‌اند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ «شر الأمور محدثاتها» را بد معنا کرده‌اند. با اینکه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمیکند؛ اما اینها مخالفت کردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است.» [13]

منطق و ضرورت تحول

شاید برای خیلی افراد سوال شود که چرا موضوع تحول از سوی رهبر انقلاب در سالیان اخیر مطرح شده است. بررسی بیانات ایشان مشخص میکند که نوعی نگاه تکاملی در نگاه مقام معظم رهبری وجود دارد و ایشان فلسفه تاریخ را به سمت تحول و پیشرفت میدانند و آن را یک سنت الهی میدانند. ایشان در سال 1385 در این باره میفرمایند: «تحول یعنی چه؟ تحول چرا؟ مگر بناست تغییر اتفاق بیفتد؟ بله. تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد. دیر یا زود، یکی پس از دیگری، تحولات بشری اتفاق می افتند. این راز ماندگاری و راز تعالی بشر است. اصلاً خدا بشر را این طور قرار داده است که ایستایی در طبیعت انسان نیست. شاید یکی از فرقهای انسان با بقیه اشیا هم همین باشد. البته در بقیه ی اشیا هم یک نوع تغییرات، تحولات و تبدیل انواع را می گویند، که من حالا به آن مسائل کار ندارم؛ نه درست واردیم و نه می توانیم قضاوت کنیم؛ نه به بحث ما ارتباطی دارد؛ اما در بشریت تحول حتمی است. با تحول نبایستی مقابله کرد؛ تحول را نباید انکار کرد. و باید به سوی تحول - به همان معنایی که عرض خواهم کرد - به شکل درست حرکت کرد.»[14]

ایشان در سال 86 و در دیدار با جمعی از اساتید حوزه علمیه بار دیگر موضوع ضرورت تحول را مطرح کرده و آن را اجتناب‌ناپذیر میخوانند. ایشان می‌فرمایند: «یک مسئله این است که تحول را مدیریت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتناب‌ناپذیر است؛ تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است؛ این را بارها من مطرح کرده‌ام، گفته‌ام؛ تحول رخ خواهد داد. حالا یک واحدی را، یک موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال، خالی نیست؛ یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد؛ یا در غوغای اوضاع تحول یافته، مجال زندگی پیدا نمیکند و زیر دست و پا لِه میشود، از بین میرود یا اگر زنده بماند منزوی خواهد شد.»[15]

رهبر انقلاب در برخی سخنرانیها به ضرورت تحول در برخی نهادهای مهم کشور اشاره کرده‌اند. ایشان در سال 1390 و در دیدار با معلمان سراسر کشور ضرورت تحول در آموزش و پرورش را اینگونه توضیح میدهند: «اصلًا دلیل این تحول چیست؟ آخر، بی‌خودی و بی‌دلیل که انسان یک چیزی را متحول نمی‌کند. چرا می‌خواهیم تحول ایجاد کنیم؟ دلیل ساده‌اش این است که نظام کنونی آموزش و پرورش ما توانائی لازم را برای تربیت نسلهای گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجه‌ی اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتی است؛ برخاسته‌ی از نیازهای درونی ما نیست. این، یکی از مشکلات بزرگ ماست.»[16]

رهبر انقلاب در سال 1400 و در دیدار با دانشجویان بار دیگر موضوع تحول را مطرح کرده و ضرورت آن را اینگونه تبیین میکنند: «در کنار پیشرفتها ما در جاهایی عقب‌ماندگی داریم و مشکلات مزمن‌شده داریم که این مشکلات بایستی حل بشود. در حوزه‌ی اقتصاد، در حوزه‌ی عدالت، به طور جدی مشکل داریم؛ در زمینه‌ی آسیب‌های اجتماعی مشکلات اساسی داریم که بعضی از اینها حقیقتاً به صورت بیماری مزمن هم درآمده و نیاز به راه حل‌های جدی دارد؛ علاوه‌ی بر اینکه این عقب‌ماندگی‌ها وجود دارد و ناشی از غفلتهای ما است - یعنی در طول زمان، در طول این ده‌ها سال، در مواردی غفلتهایی انجام گرفته - بعضی از غرض‌ورزی‌ها هم موجب زاویه‌دار شدن با خط انقلاب و تدریجاً پشت کردن به انقلاب شده و بنابراین این وضعیت ایجاب میکند که ما به فکر یک حرکت تحولی باشیم.

علاوه‌ی بر اینها بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیتها معطل مانده. ظرفیتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بی‌شمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایه‌ی خسارت برای منافع ملی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادی که در کار اداره‌ی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوق‌العاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است.»[17]

مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول

یکی از کارهای که برای شناخت هر مفهوم به کار می‌آید، شناسایی مفاهیم نزدیک به آن است که باعث تدقیق آن مفهوم می‌شود و بهنوعی منظومه آن مفهوم مشخص میشود. برای شناخت مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول در اندیشه رهبر انقلاب بایستی به کلمات همنشین این مفهوم توجه ویژه کرد؛ مفاهیمی همچون پیشرفت، استقامت، اصلاح و اعتراض.

ایشان در سال 85 به بیان دقیق مفهوم پیشرفت پرداخته و نسبت آن را با تحول اینگونه بیان میکنند: «وظیفه ی نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است. نه باید تحولات را سرکوب کرد، نه باید تسلیم هر تحولی شد. خوب، این تحول برای چیست؟ برای پیشرفت. پیشرفت چیست؟ باید آن را معنا کنیم.

اولاً این سؤال را باید از خودمان بکنیم: پیشرفت چیست؟ اگر سؤال نکنیم که پیشرفت چیست، پیداست به فکر پیشرفت نیستیم. بنابراین، باید اول این سؤال را از خودمان بکنیم و به دنبال پاسخش حرکت بکنیم تا آن را پیدا بکنیم.

اینکه «پیشرفت چیست؟» حرفهای گوناگونی در سطح دنیا مطرح است.... تعریفهایی برای پیشرفت و کشور پیشرفته در دنیا معمول است؛ ما اغلب اینها را قبول داریم و رد نمی کنیم؛ مثلاً صنعتی شدن و فرا صنعتی شدن کشور؛ اینها دلیل پیشرفت است. خودکفایی؛ کشور در مسائل حیاتی و اساسی باید خودکفا باشد. نه اینکه از دیگران بکلی بی نیاز باشد، نه؛ اما اگر به کسی یا کشوری، در چیزی احتیاج دارد، طوری روابطش را تنظیم کند که اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشکل نشود؛ او هم چیزی داشته باشد که مورد نیاز آن کشور است؛ خودکفایی یعنی این. وفور تولیدات، وفور صادرات، افزایش بهره وری، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومی مردم، ارتقاء خدمات شهروندی، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبیرات اخیر، امید به زندگی - اینها جزو نشانه های پیشرفت است و درست است. کاهش مرگ و میر کودکان، ریشه کنی بیماریهای گوناگون در کشور، رشد ارتباطات و امثال اینها، شاخصهایی است که در دنیا برای یک کشور پیشرفته ذکر می کنند و ما این شاخصها را رد نمی کنیم و قبول داریم. منتها توجه داشته باشید این شاخصها را وقتی که به ما تحویل می دهند - به ما که تشکیل دهنده ی این شاخصها نیستیم - در لابه لای آن، چیزهایی است که دیگر آنها جزو شاخصهای پیشرفت و توسعه نیست؛ چیزهایی را به میان می آورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست. آن کسانی که این شاخصها را تهیه و ارائه می کنند، اگر غالباً چه دانشمندانند، اما بسیاری از آنان آدمهای مستقلی نیستند؛ یعنی همان شبکه و همان ناتوی فرهنگی در مجموعه ی خود، بسیاری از این دانشمندان، متفکران، هنرمندان، ادبا و امثال اینها را هم دارد. با وجود همه ی اینها، اساس تحول باید بر «ملاحظه ی عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود، که آرمانهای اساسی و اصولی مهمترین آنهاست. من این را عرض می کنم که صنعتی شدن، فرا صنعتی شدن، پیشرفت علمی، پیشرفت خدماتی و پیشرفتهای بهداشتی و درمانی، باشد؛ اما اساس اینها باید حفظ هویت ملی باشد.»[18]

از دیگر مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با مفهوم تحول دارد و در اندیشه رهبر انقلاب نیز در کنار مفهوم تحول به کار رفته است، مفهوم قرآنی استقامت است. ایشان درباره استقامت میفرمایند: «چالش اصلی همه‌ی تحولات بزرگ اجتماعی - از جمله انقلابها - صیانت از جهت‌گیری‌های اصلی این انقلاب یا این تحول است. این مهم‌ترین چالش هر تحول عظیم اجتماعی است که هدفهائی دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت می‌کند. این جهت‌گیری باید حفظ شود. اگر جهت‌گیری به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعی صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد. لذا شما در قرآن ملاحظه می‌کنید که در سوره‌ی مبارکه‌ی هود، خدای متعال به پیغمبرش می‌فرماید: «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَ لا تَطغَوا اِنَهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِیر». پیغمبر را امر می‌فرماید به استقامت. استقامت، یعنی پایداری؛ راه را مستقیم ادامه دادن؛ در جهت درست حرکت کردن. نقطه‌ی مقابل این حرکت مستقیم در این آیه‌ی شریفه، طغیان قرار داده شده است؛ «وَ لا تَطغَوا». طغیان، یعنی سرکشی؛ منحرف شدن. به پیغمبر می‌فرماید: هم تو - شخصاً- هم کسانی که همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید؛ «اِنَهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِیر»[19]

ایشان در سال 84 و در دیدار اعضای هئیت دولت به بسط مفهوم عدالت پرداخته و لازمه رسیدن به عدالت را توجه به مفاهیم عقلانیت و معنویت ذکر میکنند و در ادامه به دفع شبههای درباره نسبت مفهوم عقلانیت و تحول پرداخته و میفرمایند: «عقلانیت و محاسبه که می‌گوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معنای محافظه‌کاری، عقل‌گرایی و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظه‌کاری فرق دارد. محافظه‌کار، طرف‌دار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمی‌تابد و از تحول و دگرگونی می‌ترسد؛ اما عقلانیت این‌طور نیست؛ محاسبه‌ی عقلانی گاهی اوقات خودش منشأ تحولات عظیمی می‌شود. انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک عقلانیت بود. این‌طور نبود که مردم همین‌طور بی‌حساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیمِ آن‌چنانی را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانی و کار عقلانی و کار فکری شده بود. در طول سالهای متمادی - به تعبیر رایج امروز - یک گفتمان حق‌طلبی، عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی در بین مردم به وجود آمده بود و منتهی شد به اینکه نیروهای مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صف‌آرایی کند و بر آن دشمن پیروز کند. بنابراین عقلانیت گاهی منشأ چنین تحولات عظیمی است. الآن هم همین‌طور است. الآن در نظام ما برخی از تحولات هست که مُنتجه‌ی یک نگاه عقلانی و دقیق و موشکافانه‌ی به وضع موجود و وضع دنیاست. من در زمینه‌ی مسائل گوناگون این را دارم مشاهده می‌کنم.»[20]

یکی از مفاهیمی که قرابتهایی با مفهوم تحول دارد، مفهوم اعتراض است. رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد رحلت امام در سال 1399 درباره نسبت این دو مفهوم اینگونه توضیح میدهند: «یک نکته این است که تحول‌خواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست بلکه به معنای این است: گرایش مستمر به بهتر شدن؛ تحول‌خواهی این است؛ یعنی اکتفا نکردن به داشته‌های موجود؛ منشأ تحول میتواند این باشد. البته ممکن است منشأ مواردی، اعتراض به وضع موجود باشد اما همیشه این جور نیست. در موارد زیادی تحول به معنای این است که ما به آنچه داریم، به داشته‌هایمان اکتفا نمیکنیم، یک قدمی بالاتر، یک مرحله‌ای جلوتر را دنبال میکنیم. حتماً لازم نیست یک جا احساس شکست کرده باشیم تا بخواهیم تحول ایجاد کنیم؛ نه، یک جاهایی احساس شکست هم نمیکنیم.»[21]

[1]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834

[2]- تحریک کردن

[3]- حریص و مشتاق کردن

[4]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834

[5]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33259

[6]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362

[7]-https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2829

[8]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2913

[9]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005

[10]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005

[11]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005

[12]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383

[13]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383

[14]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362

[15]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3412

[16]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12400

[17]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834

[18]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362

[19]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9524

[20]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3304

[21]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید امام و رهبری تحول اندیشه رهبری جمهوری اسلامی ایران این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است